⭕️ نظر آیت الله جوادی آملی در مورد #شهید_تورجی_زاده
🔰شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود،
🔰صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند،
🔰البته قبلاً هم به حجرهها و طلبههایشان سر میزدند.سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشهای از اتاق نشستند، بعد گفتند :اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود
🔰.استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست⁉️گفتم : محمد رضا تورجی زاده.
🔰استاد پس از کمی مکث فرمودند :ایشان(در عشق خدا) سوخته است.گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.
🔰استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوخته بوده.
( شهید تورجی زاده از عاشقان #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها بود حتی در روضه هاش هم کاملا مشخص میباشد با سوز روضه #حضرت_زهرا_س را میخواند )
@raviannoorshohada
♥️(شهیدابراهیم هادی)♥️
🔰یک شب ابراهیم در جمع بچه ها مداحی کرد.🔈 صدای او به خاطر خستگی و طولانی شدن مجلس گرفته بود!
🔰بعد از مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.😔
🔰آن شب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند.😔 برای همین دیگر مداحی نمی کنم!
🔰گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، تو کار خودت را بکن، فایده ای نداشت.🙁
آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!
🔰برای اذان صبح ابراهیم بیدارمان کرد.😴💜 بعد هم اذان گفت📢 و نمازجماعت... بعد هم مداحی #حضرت_زهرا_س
🔰اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرد.😭
من که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم خیلی تعجب کردم!😳♂
🔰بعد از صبحانه دائم در فکر کارهای عجیب او بودم.🌱 ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: میخواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم⁉️
🔰گفتم: آره، شما دیشب قسم خوردی که...☹️
پرید تو حرفم: چیزی که میگویم تا زنده ام جایی نگو؛ دیشب نیمه های شب خوابم برد. 😴❤️
🔰یکدفعه دیدم حضرت زهرا تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم .🌸😭
هرکه گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه امان صحبت به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی ادامه داد.👌
@raviannoorshohada
مگه می شود در ایام عزاداری #حضرت_زهرا_س بود و یادی از منادی زمزمهی یا زهرا(س) شهید #محمدرضا_تورجی_زاده نکرد.
ایام عاشورا تاسوعا همه میرفتند
گردان حضرت #ابوالفضل
شب عاشورا هم، پاتوق همه
گردان #امام_حسین(ع) بود.
امّا ایام فاطمیه؛ جبهه یعنی گردان #یا_زهرا(س) و زمزمه های شهید تورجی زاده.....
وقتی می رسیدی پای روضه اش
فقط کافی بود با این شعر شروع کنه:
برهم زنید یاران
این بزم بی صفا را
مجلس صفا ندارد
بی یار
با صدای گریهی بچه ها
صدای شهید تورجی زاده
دیگه شنیده نمی شد...
raviannoorshohada
#شهدا و #حضرت_زهرا_س💔
من يك وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم🙁 كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم حالم خيلي خراب بود😞 حسابي شاكي بودم پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» صلوات الله عليها را به خواب ديدم😔 و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود☝️ با بچه من چه كار داري😭؟ من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري😭؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم😔، از خواب پريدم وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود😒 و اصلا به خود نبودم😢 تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم✉️ سيد نوشته بود📝 «يوسف جان دوستت دارم☺️ هر جا مي خواهي بروي👌، برو هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن ولي بدان براي من پارتي بازي شده🙂❤️ و اجدادم هوايم را دارند😭» ديگر طاقت نياوردم😔 و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات✉️ خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم😭😭💔
راوي:يوسفعلي ميرشكاك
#شهید_سید_مرتضے_آوینے🌹
@raviannoorshohada
🕊🕊🌹💐🌹🕊🕊
#خاطرات_شهدا
#شهید_حمید_محمودی
#نوجوانی 16ساله بود
یه نوار روضه #حضرت_زهرا_س زیر و روش کرد.
بلند شد اومد #جبهه...
یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی #حرم_امام_رضا_ع نرفتم، می ترسم #شهید بشم و #حرم_آقا رو نبینم...
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم #حرم_امام_رضا_ع زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت #حرم_امام_رضا_ع
دو ساعت توی #حرم زیارت کرد و برگشت #جبهه...
توی #وصیتنامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از #حرم_امام_رضا_ع توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
#آقا بهم فرمود: #حمید اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود...
نیمه شبا تا #سحر می خوابید داخل قبر #گریه می کرد و میگفت:یا #امام_رضا_ع منتظر وعده ام...
#آقا_جان چشم به راهم نذار...
توی #وصیتنامه ساعت #شهادت، روز #شهادت و مکان #شهادتش رو هم نوشته بود...
#شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی #شهیـد شد که تو #وصیتنامه اش نوشته بود!
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#شهید_تورجی_زاده از ارادتمندان و عاشقان #حضرت_زهرا_س بودند
به سادات ارادت خاصی داشت.
و احترام فوق العاده ای به سادات میگذاشت.
ایشون مسئول گردان الزهرا س بود.
و کسانی که در گردان الزهرا س بودند اغلب سادات بودند.
ایشون مانند مادرش حضرت زهرا س به شهادت رسید.
علاقه مندان به شهید برای عرض ارادت به مزار شهید میروند.
مخصوصا جوانان برای مشکل امر ازدواجشان به اصفهان سر مزار شهید تورجی زاده حاظر میشوند.
و با قرائت فاتحه هدیه ای به روح بلند این شهید بزرگوار میکنند .
#شهید_تورجی_زاده خیلی دوست داشت بعد از شهادتش مردم برایش فاتحه بخوانند.
اون عاشق مردم بود. و دستگیری از مردم میکرد.
بعد از شهادتش هم این دستگیریها ادامه دارد.
http://eitaa.com/raviannoorshohada