eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
633 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ نظر آیت الله جوادی آملی در مورد #شهید_تورجی_زاده 🔰شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، 🔰صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند، 🔰البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند.سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند، بعد گفتند :اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود 🔰.استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست⁉️گفتم : محمد رضا تورجی زاده. 🔰استاد پس از کمی مکث فرمودند :ایشان(در عشق خدا) سوخته است.گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده. 🔰استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوخته بوده. ( شهید تورجی زاده از عاشقان #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها بود حتی در روضه هاش هم کاملا مشخص میباشد با سوز روضه #حضرت_زهرا_س را میخواند ) @raviannoorshohada
♥️(شهیدابراهیم هادی)♥️ 🔰یک شب ابراهیم در جمع بچه ها مداحی کرد.🔈 صدای او به خاطر خستگی و طولانی  شدن مجلس گرفته بود! 🔰بعد از مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.😔 🔰آن شب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند.😔 برای همین دیگر مداحی نمی کنم! 🔰گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، تو کار خودت را بکن، فایده ای نداشت.🙁 آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم! 🔰برای اذان صبح ابراهیم بیدارمان کرد.😴💜 بعد هم اذان گفت📢 و نمازجماعت... بعد هم مداحی #حضرت_زهرا_س 🔰اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرد.😭 من که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم خیلی تعجب کردم!😳♂ 🔰بعد از صبحانه دائم در فکر کارهای عجیب او بودم.🌱 ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: میخواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم⁉️ 🔰گفتم: آره، شما دیشب قسم خوردی که...☹️ پرید تو حرفم: چیزی که میگویم تا زنده ام جایی نگو؛ دیشب نیمه های شب خوابم برد. 😴❤️ 🔰یکدفعه دیدم حضرت زهرا تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم .🌸😭 هرکه گفت بخوان تو هم بخوان دیگر گریه امان صحبت به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی ادامه داد.👌 @raviannoorshohada
#شهید_تورجی_زاده ( از عاشقان و دلسوختگان #حضرت_زهرا_س و مثل مادرش زهرا س از ناحیه پهلو زخمی شد و به شهادت رسید.)
#شهید_تورجی_زاده ( از عاشقان و دلسوختگان #حضرت_زهرا_س و مثل مادرش زهرا س از ناحیه پهلو زخمی شد و به شهادت رسید.)
مگه می شود در ایام عزاداری #حضرت_زهرا_س بود و یادی از منادی زمزمه‌ی یا زهرا(س) شهید #محمدرضا_تورجی_زاده نکرد. ایام عاشورا تاسوعا همه می‌رفتند گردان حضرت #ابوالفضل شب عاشورا هم، پاتوق همه گردان #امام_حسین(ع) بود. امّا ایام فاطمیه؛ جبهه یعنی گردان #یا_زهرا(س) و زمزمه های شهید تورجی زاده..... وقتی می رسیدی پای روضه اش فقط کافی بود با این شعر شروع کنه: برهم زنید یاران این بزم بی صفا را مجلس صفا ندارد بی یار با صدای گریه‌ی بچه ها صدای شهید تورجی زاده دیگه شنیده نمی شد... raviannoorshohada
‌ #شهدا و #حضرت_زهرا_س💔 من يك وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم🙁 كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم حالم خيلي خراب بود😞 حسابي شاكي بودم پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» صلوات الله عليها را به خواب ديدم😔 و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود☝️ با بچه‌ من چه كار داري😭؟ من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري😭؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم😔، از خواب پريدم وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود😒 و اصلا به خود نبودم😢 تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم✉️ سيد نوشته بود📝 «يوسف جان دوستت دارم☺️ هر جا مي خواهي بروي👌، برو هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن ولي بدان براي من پارتي بازي شده🙂❤️ و اجدادم هوايم را دارند😭» ديگر طاقت نياوردم😔 و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات✉️ خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم😭😭💔 راوي:يوسفعلي ميرشكاك #شهید_سید_مرتضے_آوینے🌹 @raviannoorshohada
🕊🕊🌹💐🌹🕊🕊 16ساله بود یه نوار روضه زیر و روش کرد. بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود: در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم... بهم فرمود: اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود... نیمه شبا تا می خوابید داخل قبر می کرد و میگفت:یا منتظر وعده ام... چشم به راهم نذار... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود... که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شد که تو اش نوشته بود! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
از ارادتمندان و عاشقان بودند به سادات ارادت خاصی داشت. و احترام فوق العاده ای به سادات میگذاشت. ایشون مسئول گردان الزهرا س بود. و کسانی که در گردان الزهرا س بودند اغلب سادات بودند. ایشون مانند مادرش حضرت زهرا س به شهادت رسید. علاقه مندان به شهید برای عرض ارادت به مزار شهید میروند. مخصوصا جوانان برای مشکل امر ازدواجشان به اصفهان سر مزار شهید تورجی زاده حاظر میشوند. و با قرائت فاتحه هدیه ای به روح بلند این شهید بزرگوار میکنند . خیلی دوست داشت بعد از شهادتش مردم برایش فاتحه بخوانند. اون عاشق مردم بود. و دستگیری از مردم میکرد. بعد از شهادتش هم این دستگیریها ادامه دارد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada