هدایت شده از ابصار...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باسلام وآرزوی قبولی طاعات وعبادات.. این کلیپ رو دان ونشر دهید.. ظاهرا بازی به نام ضحاک در رسانهها میباشد وموصوع اون توهین به رهبری وسردارومقدسات میباشد
@absar313
هدایت شده از ابصار...
🚩📷سامانه راهپیمایی مجازی روز قدس شما هم با زدن لینک زیر به جمع راهپیمایان بپیوندید و از متجاوزان صهیونیست اعلام انزجار و از مردم مظلوم فلسطین اعلام حمایت کنید.
🔸️لینک وبسایت:
qen.ir/qods
@absar313
.
گفتگوی اینستاگرامی با موضوع :
#زنان ، #حماسه و #مقاومت
با حضور :
۱- #سید_رضا_متولی
مسؤل انجمن #راویان_فجر_فارس
۲- سرکار خانم #دکترساجده_تقی_زاده
#پژوهشگر و #نویسنده #حوزه #دفاع_مقدس
امروز #شنبه #سوم_خرداد ۹۹
ساعت ۱۷
در #لایو های اینستاگرامی
@hatef_1012
@sajedeh_Taghizadeh
https://www.instagram.com/p/CAg6lyNgTj_/?igshid=1lqcnp4dttnip
@raviyanfars
در این روز عزیز عیدسعید فطر
جهت شفا و سلامتی یکی از حماسه سازان دفاع مقدس
جانباز و یادگار ارزشمند ایثار و شجاعت
سردار حاج احمد عبدالله زاده
دست دعا بر آوریم و سلامتی ایشان را از خداوند متعال بخواهیم🌷
انجمن راویان فجر فارس
@raviyanfars
.
۶۷/۳/۴#
یک #روز عجیب و دردناک در زندگیِ من😥
#شلمچه ....#امروز از #صبح تا #عصر ، مثل #تنور در #آتش سوزان شده بود 🔥
از #آسمان فقط #گلوله ، آنهم هر آنچه داشت فرو میریخت...
#زمین و زمان میسوخت🥺🔥
و #دل های ما هم از سوختن گذشته بود و داغ ها تازه و تازه تر میشد😢#😓
خطوط اول و پنجم #نبرد را با #سیانور آغشته کرد و بچه ها در کمتر از سه نفس میرفتند ....
ساعت های حدود ۱۰ صبح ، خط جدید پدافندی در مقابل #کفار_بعثی ایجاد شد و سرسختانه به #دفاع پرداختند این #شیر_بچه_های_خمینی ....
ولی عده ای هنوز در رفت و آمد بودند فقط عده ای کمتر از انگشتان یکدست ...
یکی از این #دلاوران #ایران زمین ، #حاج_حسن بود
او بود که با خودروی وانت #تویوتا با کد ۱۷۴-۲۲
از همون اوائل #تک_دشمن ، در حال انتقال #تجهیزات و ادوات و #رزمندگان مجروح و خسته به جای #امن داشت ...
#تشنه بود...😓
فقط فرصت کرده بود نمازش را بخواند که شد آخرین #نماز حسن...
در مرحله ی آخر در منطقه #پنج_ضلعی رفت که رفت و #رفت و داغی بر دلهامان گذاشت که همچنان میسوزد ....
#دلتنگ #نگاه آخرینشم و بانتظار دیدن رویش هستم که #بلطف_خدا نزدیک است 🤲
#شهید_جاویدالاثر
#شهید_مفقودالاثر
#سردار_شهید_ابوالحسن_حقنگهدار
#شهید_حسن_حق_نگهدار
#همچنان_منتظر
هدایت شده از ابصار...
تغییر تصاویر پروفایل ها در فضای مجازی ، مزین به چهره ی با صفای حضرت امام (ره) در اینهفته به یاد امام خوبیها... لبیک یا خمینی✋🏻
.
میگویند ، #نخل شباهت زیادی با #انسان دارد ، واحد شمارش نخلها هم نفر هست...
مثلا : نخل اگر تمامش زیر #آب رود ، خفه میشود
یا اگر سَرِ نخل جدا شود ، او میمیرد!
در #دفاع_مقدس هم نفرات زیادی از نخل ها هم جان دادند ، #سوختند ، سرهایشان جدا شد و تمام #زیر_آب رفتند ولی همچون #رزمندگانی که ایستاده #جان دادند و سوی #معبود شتافتند ، تمام قد مقابل #دشمن_زبون #مقاومت کردند و نگذاشتند ذره ای از #خاک_وطن در دستان #دشمن بماند...
نخل ها گوئیا ایستادگی را از #شهیدان آموختند و هنوز هم بی سر شدن ولی ایستاده اند...
*
#عکس :
نخل بی سر ، ولی ایستاده در #شلمچه زیر #آسمان زیبایی که سالهاس نظاره گر #سرزمین_نور است و جالب اینجاس که ، آسمان ، زیبائیش را از شلمچه ، #هور ، #طلائیه و... گرفته است.
#عکس_توسط_خودم
دی ماه ۹۸ قبل از #قرنطینه بازی ها 😇
https://www.instagram.com/p/CBC5DEIpX17/?igshid=1svsrqx7fwoeu
#شهيد_سيد_منوچهر_مدق:👇
🚩به روايت همسرش (1)
💥آشنايي با منوچهر:
📣 اولين ديدار ما روز 13 آبان 57 در تظاهرات دانشگاه تهران بود. به همراه دوستانم براي پخش اعلاميه رفته بودم كه درگيري مردم و دانشجويان با ساواك شروع شد. در آن ميان يك لحظه ديدم يك نفر دست مرا گرفت و كشيد و با صداي بلند گفت: "خودت را بكش بالا "
از ترس، سوار موتور آن جوان شدم...
"او منوچهر بود"... بعدها فهميدم او پسر همسايه ماست. تا آن روز نديده بودمش. بعد از آن چندين بار ديگر هم منوچهر را در تظاهرات ها ديدم.
📣 بعد از چند بار ملاقات كوتاه و ايجاد حس مشترك ميان هر دويمان، اولين جلسه خواستگاري صورت گرفت و منوچهر شرايطش را برايم گفت: او گفت كه؛ اگر قرار باشد اين انقلاب به من نياز داشته باشد و من به شما، من مي روم نياز انقلاب و كشورم را ادا كنم، بعد احساس خودم را. ولي به شما يك تعلق خاطر دارم».
📣 بايد خوب فكر مي كردم ؛ منوچهر تا دوم دبيرستان درس خوانده بود و رفته بود سركار. مكانيك بود و خانواده ي متوسطي داشت. خانواده ام مخالفت مي كردند. اما من انتخابش كرده بودم. منوچهر صبور بود، بي قرار كه مي شد، من هم بي طاقت مي شدم. چند ماه به انتظار گذشت، منوچهر كه حالا پاسدار شده بود براي خودش برنامه هايي داشت. گفت: بايد به كردستان بروم. بالاخره موافقت پدر را گرفتيم . نيمه شعبان سال 58 آغاز زندگي مشترك ما شد.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه