#روایتگری
سال بعد از عملیات «والفجر مقدماتی»، از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهیدی را یافتند که اعداد و حروف نقش بسته
بر پلاکش زنگ زده بود، ولی در جیب لباس خاکی اش برگه ای بود کوچک که نوشته هایش را با کمی دقت می شد خواند:
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست...
تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم می نویسم:
«به تو خیانت می کنند، تو مکن.
تو را تکذیب می کنند، آرام باش.
تو را می ستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش می کنند، شکوه مکن.
مردم شهر از تو بد می گویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک می خوانند، مسرور مباش…
آنگاه از ما خواهی بود»… دیگر، نایی در بدن ندارم؛
#خاطرات_شهدا ❤️
➕ #راویان_فتح_لنجان
@raviyanlenjan
🔸اتفاقی جالب در لحظه ی شهادتِ شهید تورجی زاده از زبان خودش
#متن_خاطره|شهیدتورجی زاده مداح بود و عاشقِ حضرتِ زهرا«س». آیت الله میردامادی نقل می کرد: بعد از شهادتِ محمد رضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمدرضا ! این همه از حضرت زهرا«س» گفتی و خوندی، چه ثمری برات داشت؟ شهید تورجی زاده بلافاصله گفت: همین که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «عج» جان دادم؛ برام کافیه...
👤خاطره ای از زندگی مداح شهید محمدرضا تورجی زاده
📚منبع: کتاب یا زهرا سلام الله علیها ، صفحه ۱۸۸
🌐 https://btid.org/fa/
📎 #شهدا
📎 #سیره_شهدا
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #جهاد_تبیین
🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه
════════════
🆔 @Pasdar_Eshgh
✍️ وقتی شهید زین الدین حاضر نشد عکس دخترش را ببیند...
🔹نزدیکِ عملیات بود. می دونستم مهدی زین الدین دختردار شده. یه روز دیدم سرِ پاکت از جیبش زده بیرون. پرسیدم: این چیه؟ گفت: عکس دخترمه... گفتم: بده ببینم عکسش رو گفت: هنوز خودم ندیدمش... پرسیدم: چرا؟!!! گفت: الان وقتِ عملیاته، می ترسم مِهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه برا بعد از عملیات...
👤خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین
📚منبع: یادگاران۱۰ کتاب شهید زین الدین صفحه ۶۵
خاکریز خاطرات ۵۰
🌐 https://btid.org/fa/
📎 #شهدا
📎 #سیره_شهدا
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #جهاد_تبیین
🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه
════════════
🆔 @Pasdar_Eshgh
#خاطرات_شهدا✨📜
به دخترش گفته بود:اگه یه گره بزرگ به
کارتافتاد ببر در خونهٔ حضرتزهرا تا
ایشون گره رو وا کنه ..!
اگر هم گرهها و
مشکلات کوچیک داشتید ؛ دست به دامنِ
شهدا بشید :)
شهید حاج حسین همدانی
🔹موسسه راویان فتح لنجان
🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
#خاطرات_شهدا✨📜
مادرشو یکی از همرزماش که همیشه
باهاشبودوکاملمیشناختشمیگفت:
میدونین براچی جنازهش سالمموند؟!
رازِ سالمموندن جنازش در چند مورده،
اهتمام جدی به نمازشب داشت !
دائما با وضو بود و مداومت داشت به
غسل جمعه !
هیچوقت زیارتعاشوراش ترک نمیشد
هـر وقت برای امام حسین علیهالسلام
گریه میکرد ، اشک هاش رو به بدنش
میمالید...!
شهیدمحمدرضاشفیعی
🔹موسسه راویان فتح لنجان
🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
#خاطرات_شهدا✨📜
«فقط یکبار کافی است از ته دل خدا رو صدا کنید دیگر مال خودتان نیستید ، مال او میشوید»
شهیدامیرحاجامینی🏷️
🔹موسسه راویان فتح لنجان
🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
#خاطرات_شهدا✨📜
یک روز بدون مقدمه پرسید؛
صدقی!
می خواهی عاقبت بخیر بشی؟
فوری جواب دادم؛معلومه حاجی!
چرا نخوام؟
انگار که بخواد یه گنجی را دو دستی بزاره توی بغلم با اشتیاق گفت؛
زیارت عاشورا بخون،من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم!
اگر می توانی هر روز بخوان ، نتونستی هفته ای یک بار رو بخون...
#حاج_قاسم
🔹موسسه راویان فتح لنجان
🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #محمدرضا_بیات
♨️وقت نماز شده!
🌻یه روز تو لشکر عملیاتی ۲۷ محمد رسول اللهﷺ بودیم. برای بحث واحد تیر انتقالی تو کوههاى لشکر داشتیم آموزش میديديم که کار رسید به اذان ظهر!
♥️شهید بیات آخرین نفر بود. هر نفر باید طی مراحل خاص، بیستتا تیر میزد. محمدرضا دوتا تیر که شلیک کرد، اذان شد و اسلحهاش رو بالا سرش گرفت و از خطّ آتش اومد بیرون.
🌻محمدرضا گفت: حاجی وقت نماز شده! تیر انتقالی رو بذاریم بعد از نماز. هرچی گفتیم که آقا اول تیر رو بزن، بعدش نماز رو میخونى ولی گفت: «ما پیرو آقا امام حسین عليهالسلام، سید و سالار شهدا هستیم و ایشون هم موقع جنگ، جنگ رو تعطیل کردند؛ حالا ما یه آموزش رو تعطیل نکنیم؟»
#نمازاول_وقت
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🔹موسسه راویان فتح لنجان
🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan