هدایت شده از سرودههای تهمتن
بسم الله الرحمن الرحیم
«مادر»
آتش گرفته، نه نرو، برگرد مادر
میخ در و ضرب لگد... از درد، مادر...
در روی مادر، میخ در پهلوی مادر
از روی در بگذشت دهها مرد... مادر
سلمان جلوتر نه، نرو، چیزی نگو... نه!
چاره نشد هرچه تقلا کرد مادر
برخاستم غرق عرق از خواب هذیان
این خانه بیتو بیفروغ و سرد مادر
از آن شب تدفین پدر دیگر نخوابید
گردیده روی بوترابت زرد مادر
دیشب دعا کردم که مهدیمان بیاید
پایان پذیرد این شب پر درد مادر
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید!
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
#مادر
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems
هدایت شده از سرودههای تهمتن
بسم الله الرحمن الرحیم
«مرهم»
کجا مرهم یک سینهی بشکسته غلاف است؟
حمایت ز ولایت ز ولی، امر خلاف است؟
کجا بستن ره، راهزنی شیوهی مردی است؟
و سیلی و لگد جایز بر روی عفاف است؟
ولو مزد رسالت نبوَد حرمت این بیت
میان رحِم و میخ مگر تاب مصاف است؟
ولو نیست غم دست و ورم موقع تغسیل
سیه خندهی آن دیو سیه نیز ز لاف است؟!
شب است و نظر ماه بود کوچ شبانه
و بغضم به گلو چون گره کور کلاف است
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید!
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
#مادر
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems
هدایت شده از سرودههای تهمتن
بسم الله الرحمن الرحیم
«شبیخون»
دلم پر درد و آشوب است
در سودای شبهای ملالانگیز
و در سوگ است اندر ماتم شهری که میسوزد
میان شعلههای آتش ناپاک وهمانگیز!
هنوز آن شب به یادم هست؛
شبیخون بود و پیر شهر
جوانان را
که خواب شهپریان در میان لشگرِ دشمن
چو پیچکهای هرزی پایبند مرگشان میکرد
ز حیلتهای چشمآرا حذر میداد!
ولیکن چشمها و گوشها و قلبهاشان قفل
ولیکن کور و کر
همچون مجانین ذهنهاشان گنگ
نفهمیدند و نشنیدند هشدار شبیخون را!
هنوز آن شب به یادم هست؛
که اول در نقاب دلقکان و مطربان
آتش به پا کردند آتشبازی شب را
پریان چشمها را سِحر با چشمانشان کردند
و در اوضاع خوابآلود این مردم
خودم دیدم
تمام کوچههای شهرمان اندر میان شعلهها میسوخت!
هنوز آن شب به یادم هست؛
تمام سایههای شب
به آرامی ز دژهامان گذر کردند
و خنجرهای زهرآگین
به جان مردهای خفته در اوهام
به آرامی و با نرمی اثر کردند!
و برخی زهرخون گشته
به خنده پیر را گفتند:
«دشمن را کجا دیدی؟!
که دشمن در سرای خود
هزاران دردسر دارد!»
نفهمیدند دشمن فطرتش با فطرت این مردمان قهر است!
هنوز آن شب به یادم هست؛
که دشمن حِقد و بغضش را
به جادو درد آزادی نشان میداد
و با غیظی شرارتبار
با چنگال و دندانش
به پیر شهر خشمش را نشان میداد!
و مردان در غل و زنجیر نفسانی
اسارت را میان فتنهی شیطان
به آزادی مثل کردند!
ولی امروز
اگرچه جنگ اندر خانهمان برپاست
جوانانی
ز نسل آن اساطیر سفر کرده
دوباره همتی بستند افشای حقایق را!
دوباره قصد حمله کردهاند امروز
با طرحی
تمام مایهاش افکار پیر شهر!
بدین امّید
که برخیزند مردان از میان فتنهی دشمن
و صفهای نبرد خویش را از سر به پا سازند
و دژها را ز دشمنهای مردم باز پس گیرند!
بدین امید
که برگردد
جوان آسمانی
رهبر آن حملهی آخر!
بدین امید
که اندر آسمان پر غبار شهر
دوباره سر زند خورشید!
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید!
#نُه_دی
#بصیرت
#فتنه
#جهاد_تبیین
#جهادتبیین_راه_مقابله_با_جنگشناختی_دشمن
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems