🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌸
کتاب#حیدر
به قلم #آزاده_اسکندری
#پارت24
عصر پنجشنبه پنجم شوال، دیگر برایمان مسجل شد که قریش در دامنه کوه احد مستقر شده است. شب جمعه، پیامبر با حضور افسر ها و دوراندیش ها جلسه ای برگزار کردند.
-من دیشب خواب دیدم زره پوش، در قلعه مستحکمی هستم. یک دفعه ذوالفقار از قبضه شکست و ترک برداشت. گاو نری کشته شد و من قوچی را دنبال می کشیدم.
کسی از تعبیرش پرسید.
-زره مدینه است. از شکاف شمشیر معلوم است، یکی از اعضای خانواده ام را از دست می دهم. مرگ گاو، شهادت بعضی از دوستان و قوچ هم همان دشمن است. اگر خدا بخواهد، آن هارا شکست می دهیم. به نظرتان چگونه با آن ها رو به رو شویم؟
عبدالله ابن اُبی راهکار قلعه داری را پیشنهاد داد.
-بهتر است دشمن را داخل شهر بکشانیم. زن ها از روی پشت بام ها به آن ها سنگ بزنند. ماهم میان کوچه ها، تن به تن بجنگیم. جنگ های دوران جاهلیت به تجربه ثابت کرده هرگاه از شهر بیرون رفته ایم، شکست خورده ایم.
کسی نظر خود پیامبر را پرسید.
-من هم با نظر پسر ابی موافقم. بهتر است در شهر بمانیم. هرچه باشد، ما بیشتر از دشمن به پیچ و خم کوچه ها آشناییم.
بعضی محاسن سفید ها مثل عمو حمزه و سعد بن عباده، هم پای جوان هایی که در بدر نبودند، از جنگ بیرون شهری گفتند.
-اگر درشهر بمانیم، آن ها تازه جری می شوند. فکر می کنند ترسیده ایم. در بدر که سیصد نفر بودیم، پیروز شدیم. حالا که دیگر بیشتر از این حرف هاییم.
پیامبر علی رغم میلشان، با نظر اکثریت موافقت کردند. عبدالله پسر ام مکتوم را به عنوان جانشین خودشان در شهر انتخاب کردند. جلسه تمام شد.
🔹موسسه راویان فتح لنجان
🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan