🌐شبه دانش پزشکی و تهدید سلامت بشر
راوی #دانش ، محمدحسین مصلایی: با داغ شدن تب کرونا و اقدامات عجیبی از قبیل کتابسوزان شیخ عباس تبریزیان که در شمایلی آخرالزمانی کتاب طب هاریستون را در حضور مریدانش آتش زد و خاطره تلخ کتابسوزی ایران و مصر را دوباره زنده کرد، یا توصیهاش به روغن بنفشه برای درمان کرونا و هشدار نسبت به عواقب واکسن، مبنی بر اینکه واکسن میتواند گرایش جنسی افراد را تغییر دهد بار دیگر توجهها به این قبیل کوششهای علمستیزانه جلب شد.
این اقدام واکنشهایی را حتی از درون روحانیت علیه مدعیان «طب اسلامی» برانگیخت. از جمله آیتالله جوادی آملی گفت: «اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ به فنّ شریف پزشکی اهانت کرد یا کتاب دانشوران فنّ شریف پزشکی را حرمت ننهاد و سنگی برداشت به این کتاب و کتابت زد، نه ارجی پیدا کرد نه بر ارزش سنگ افزود، نه از ارزش آن کتاب کم کرد». او از این روحانی به عنوان «جاهلی حَجَر» یاد کرد و علم پزشکی را عنوان «گوهر» ستود.
همچنین رسول جعفریان به صراحت گفت: «همه طب سنتی، اندازه یک آزمایش پاستور ارزش ندارد و حوزه علمیه صلاحیت ورود به مسائل پزشکی را ندارد».
البته نه دامنه این افکار به رفتارهای عجیب و مبتذل محدود میشود و نه واکنش عدهای از روحانیان مخالف را میتوان به بیش از اظهار نظرهایی شخصی تعمیم داد؛ چرا که سالهاست سیاست رسمی تحت عناوینی از قبیل علم بومی و اسلامیسازی علوم و با تأسیس سازمانها و موسسات مختلف، هزینههای گزافی تحمیل کرده تا با تئوریزه کردن این امور در راستای تمدنسازی اسلامی اقدام کند.
اگر از برخی از این ادعاهای خرافهآمیز که ماقبل نقد هستند بگذریم، در بین معقولترین این ادعاها تأثیر آثار ابنسینا را به هیچوجه نمیتوان نادیده گرفت.
درنگ درباره آثار ابنسینا به عنوان ریشه این اقدامات، ما را به اشکالی عام در اسلامیسازی علم متوجه میکند و آن اینکه بخش زیادی از آن اصولاً علمی نبوده است. او به عنوان یکی از خوشنامترین متفکران مسلمان که همچنان هم از ارج و قرب فراوان در میان اهل علم برخوردار است، حدود دویست کتاب نوشته که بسیاریشان به علوم غریبه مربوط میشدند. برای مثال، در کتاب نفس استدلال میکرد که خیال میتواند بر بدنی در فاصلهای دور تأثیر بگذارد و از این رو قدرت چشم شور را میتوان واقعی دانست.
در تاریخ دانش پزشکی، کتاب «القانون فی الطب» اهمیت بهسزایی دارد. این کتاب در قرن دوازدهم میلادی به قلم جرالد کرمونایی ترجمه شد و در اروپای قرون وسطا به کتاب درسی معیار در علم پزشکی بدل گشت و با ظهور صنعت چاپ در قرن پانزدهم، این کتاب فقط در همان قرن، شانزده بار تجدید چاپ شد. بخش اعظم مطالبی که او در این کتاب گفته، اقتباس از پزشکان مشهور یونانی، یعنی بقراط و جالینوس است که اگر از ریشه یونانی آن چشم بپوشیم و فقط به محتوای علمی آن توجه کنیم خواهیم یافت که پزشکی جالینوس مبتنی بر نظریه چهار طبع خون، بلغم، سودا و صفرا بوده و بیماری نیز نتیجه بههم خوردن تعادل این چهار طبع است.
امروزه با آگاهی از اولیات دانش پزشکی نیز میتوان فهمید که این روایت از طرز کار بدن اساساً اشتباه و فاقدهرگونه کارایی لازم برای درمان بیماریهاست. قانون ابنسینا نیز در واقع نوعی گردآوری غیر اصیل از کجفهمیهای طبی جالینوس بوده است. مانفرد اولمان درباره قانون مینویسد: «هیچ نشانی از تجربههای شخصی نویسنده و هیچ اندیشه تازهای در آن یافت نمیشود». همچنین نظر به اینکه شرع اسلام تشریح بدن را ممنوع کرده است، به نظر میرسد ابنسینا اصلاً کالبدی را تشریح نکرده است.
مثالهای فراوانی از مطالب عجیب و غریب و بیفایده او میتوان برجسته کرد، اما آنچه رویهمرفته میتوان گفت این است که اگرچه ابنسینا منکر وجود علل و امراض جادویی بوده و ردیّهای هم بر نجوم و طالعبینی نوشته است، ولی همانگونه که رابرت اروین در کتاب دانش خطرناک شرقشناسی گفته، به رغم تمام کوشش او جهت اتخاذ مواضع عقلانی، همچنان اثر عظیم پزشکی او یعنی «قانون» نیز چیزی جز جرح و تعدیل کهنهپرستانه و فضلفروشانه دانش یونان باستان نیست. بالتبع امروزه پس از انباشته شدن سالها دانش و تجربه بشری، پوشاندن ردای دانش بومی یا دانش اسلامی به این آثار تنها سلامت و جان انسانها و سرمایه کشور را نشانه گرفته است.
✔️ مطالب مرتبط راوی:
1️⃣ رویکرد انتقادی مراجع علیه ترویج طب اسلامی و سنتی
2️⃣انتقاد یک مرجع تقلید از مدعیان «طب اسلامی»
3️⃣سفر «از شیطان تا میکروب»_با_ رسول_جعفریان
4️⃣چالشهای کرونا در کانون روحانیت
5️⃣جدال شیوع و شفا
@rawinews