تازه ازدواج کرده بود!
ابی عبدالله آمده بود دیدنش
روی سجاده خوابش برده
نوری از پنجره روی صورتش افتاده
چند لحظه ایستاد به تماشای زینب
عبایش را درآورد و گرفت مقابل نور خورشید
دلش نیامد عبا را روی صورتش بیندازد...
#ارباب
🆔 @rayat1011
غلامِ ابوذر بود ؛
#جُون
غلام ِسیاه
وقتی افتاد ،
تنها صدا زد : ارباب.. ارباب..
از همان روز،
رو سیاه ها جرات کردند،
#حسین را صدا بزنند : #ارباب
ما افتاده ایم
از نفس...از پا ...
ارباب... ارباب...ارباب...
#در_روسیاهی
#افول_آمریکا
🆔 @rayat1011