سلام من ۱۵ سالمه و حدود ۱ ساله ک ازدواج کردم همچی خوب نیست تا آخر تابستون سال پیش خوب بود اما تاوقتی ک ازدواج نکرده بودم از وقتی ک ازدواج کردم حدود سه یا چهار بار دست به خودکشی زدم اما هیچ کدومشون روم اثر نداشت من هم رو آوردم به نقاشی ک هر اتفاق بدی ک افتاد رو روی نقاشی بیان میکردم اما آنقدر نقاشی هام قشنگ میشدن ک هیچکسی متوجهشون نمیشد و من یک آدم درون گرام الان هم ک وسط امتحاناته و امتحان میان ترممو که من بخاطر اتفاقاطی خراب کردم و نمیدونم ک چکار درسته ک کنم من سر یه چیز خیلی کوچیکی گیر میکنم ک چکار باید انجام بدم واقعا برام سخت شده مخصوصاً الان برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی ما پیام بدید🌹❤️@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

سلام من ۲۵ساله ام ۲ساله ازدواج‌ کردم با پسر عموم اونم ۲۶سالشه من لیسانس حقوق دارم و اونم لیسانس نظامی شو از دانشگاه افسری پاسداری گرفته و الان در ارگان نظامی مشغوله خدمت هست بنا به دلایل کاری و حساسیت شغلی ایشون امکان تنها موندن من تو شهرمون وجود نداشت و الان در خانه سازمانی نظامی که دادن بهمون میمونیم اون واقعا عاشق منه خیلی منو دوست داره تو این شکی ندارم ولی دوهفته قبل باهم دعوامون شد خیلی بد تا جایی که نزدیک بود همدیگرو بکشیم سر پدر مادرش حرفمون شد من فقط فقط با شوخی یه سیله زدم بهش خیلی نارحت شد حتی دست روم بلند نکرد فقط گفت متاسفم بعد این حرفش من خیلی جوگیر شدم که بازم بزنمش که دستمو گرفت و مچ دستمو پیچوند😭خیلی درد کرد دستم.بعدش ساعت ۱۰ شب منو تنها گذاشت رفت و کل شب رو گریه کردم نیومد بعدش صبح اومد صبحانه خورد ورفت سر کار الان نمیدونم چکار کنم از دلش در بیاد در طول این ۲سال اینقدر از دستم نارحت نشده بودبعدش اومد من از دلش در اوردم😭 ولی بعد اون ماجرا تو رابطه خیلی سرد شده خیلی اصلا توجهی نمیکنه الان نزدیک ۱ ماهه فقط ۲ بار رابطه داشتیم اون خیلی سرد چون قبلا اصلا اینجوری نبود واقعا عشق می ورزید بهم نمیدومکالان چکار کنم روزی نبود که بیاد خونه منو بوس نکنه یا بهم تو‌کار خونه کمک‌نکنه جدیدا ظهر بعد اذان میاد مستقیم میره اتاق تا ساعت ۷ خواب بعد پامیشه میره بیرون تا ۹ برمیگرده شام‌میخوره از ساعت ۱۰ هم‌میخوابه منم‌میمونم‌تک تنها 😭😭 توروخدا بگین چکارش کنم برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی ما پیام بدید🌹❤️@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#سوال_اعضا👇🌱 ‌سلام خوبین اگه امکانش هست سوال منم بزارید کانال تا کمکم کنن من بابام مریضه سرطان داره مامانمم مریضه خودمم حالم خوب نیست چه دعایی بخونم برای حل شدن مشکلاتمون برای بهتر شدن زندگیمون دوستان خیلی وضعمون خرابه اگ میشه کمکم کنید برای بابامم دعا کنید 🙏🏻😔 برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی ما پیام بدید🌹❤️@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

سلام خسته نباشید ممنون میشم پیاممو داخل کانال بزارید من یه دختر ۱۶ ساله هستم اسمم سحره و خاستگارای زیادی داشتم حتی در حد ۳۰ ساله هم بوده پدرم برای همش راضی بود اما تازگیا پسر دایم خاستگارمه پدرم راضی نیس ولی یک بارم نظر منو نپرسیده و اینکه پسردایم واقعا از خودش هیچی نداره حدود چند سال پیش سیگار میکشید حتی شایع شده بود گرت و شیشه اینام میکشه اما الان خودش میگه ترک کردم باهاش در ارتباطم دوسش دارم اما نمیخام بخاطر دوست داشتن یه زندگی مزخرفو انتخاب کنم ی خاستگار دیگم دارم ک واقعا موقعیتای عالیی داره اما من بخاطر رو در بایستی با دایم و زندایم میخام ب خاستگارم جواب منفی بدم واز یه طرفم میدونم پدرم هیچوقت راضی ب ازدواجم با پسردایم نمیشه لطفا کمک کنید چون بین یه دوراهی سخت گیر افتادم من ب نظراتتون واقعا نیاز دارم برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی ما پیام بدید🌹❤️@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🌸🌹🥀🍂🍁🌺☘🌿🍃🍂🍁🌺 #همسرداری خانم عزیز❌❌ ⚠️هیچ گاه در جمع به شوهرتان کنایه نزنید و شوخی نکنید!!یا عیب صحبت و جملشو نگین مثلا شوهر شما دارد در مورد تاریخ سفری که سال گذشته به مشهد داشته در جمع صحبت می کند و می گوید ما بهمن ماه به مشهد رفتیم ، شما سریع می گویید :" نه اواخر دی بود رفتیم" ، این شاید از دید شما خیلی بی اهمیت باشد ، اما همین چیز بی اهمیت به نظر شما ، کم کم همسرتان را ضعیف می کند و باعث می شود نتواند تمام توانایی های خود را در زندگی نشان دهد. ⚠️کنایه زدن ، تصحیح اشتباهات و انتقاد ، مرد را ضعیف می کند ، خواهش می کنم این رفتار را اگر تا امروز داشتید همین الان ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🌸🌹🥀🍂🍁🌺☘🌿🍃🍂🍁🌺 #همسرداری خانم_با_سیاست ✔️زیادی گرم گرفتن با اقوام همسر عواقبی جز پیداشدن سوتفاهم های بیشتر و بوجود اومدن بحثای ریز و درشت نداره! ✔️زیادی هم سرد بودن با اقوام همسر چیزی جز کینه و دوری و ناراحتی همسر و تلافی کردن ایشون در پی نداره! پس سعی کنید حد اعتدال رفت و آمد رو خوب نگهدارید ⚠️ نه اونقدر رفت و آمد و خوش و بش زیادی که خسته کننده بشید ! و نه اونقدر کم رفت و آمد کنید که کمرنگ بشید ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

💐دلخوشم بـا نفسی 💐حبـه قندی چایی 💐صحبت اهـل دلی 💐فـارغ از همهمـه ‌یِ دنیایی 💐دل خوشی ‌هـا کـم نیست 💐دیـده‌ هـا نابیناست 💐روزتون به زیباییِ گلها💐 ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

توضیحات تکمیلی سوال اعضا ‼️ سلام خوبین من همون خانمی هستم ک گفتم شوهرم نمیذاره خانوادمو ببینم! عزیزان شوهره من ۶سال خونه بابام خورد و خوابید تواین ۶سال باهم خوب بودن هیچ مشکلی نبود، ولی سال آخری ک میخواستیم دربیایم ازخونمون شوهرم نسبت ب خانوادم سرد شده بود 👌شب آخر با پدرم دعواش شد وما فرداش حرکت کردیم خونه جدیدمون شهر دیگه 😔 ازسالی ک جدا شدم خیلی ناراحتم خودش اصلا رفت و آمد نداشت ولی منو بچه هارو میذاشت من کاری ب کارش نداشتم همینکه منو میذاشت برم خوشحال بودم ولی الان ۷ماهه نذاشته من برم شهرمون پیشه خانوادم حتی میگه اگه بری دیگه کاری ب کارت ندارم بچه هارو ک نمیده هیچ خودمم نمیذاره برم توروخدا ی راه حل بذارید برام خسته شدم کمکم کنید ممنون میشم اگه بذارید تو کانالتون واقعا خیلی احتیاج ب کمک دارم درضمن شوهرم خیلی لجباز و مغرور هستش ب حرف هیچکسم گوش نمیده پدر و مادرم اومدن صحبت کردن ولی خیلی بهشون بی احترامی کرد، حتی میخواس پدرمو بزنه ک برادرش نذاشت خدایی پدر و مادرم برامون کم نذاشتن ولی اون کلا بی چشم و رو هست، پدر و مادرم پشته من هستن میگن بیا شهره خودمون هواتو داریم برات خونه میخریم خرجه دوتا بچه هاتم میدیم ولی خیلی میترسم بچه هامو نده دیگه نبینمشون چون خیلی تهدیدم میکنه بخاطره بچه ها😭😭😭😭 برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی ما پیام بدید🌹❤️@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#پاسخ_اعضا🌻🌿 سلام خانمی که پسر داییش خواستگارشه، باهاش دوسته، ولی نمیخواد باهاش ازدواج کنه، ولی خواستگارهای دیگه شو رَد میکنه،... 👌داری چکار میکنی؟!!! شما اصلا"نمیدنی چی میخوای،!! آروم باش، این چه زندگیه؟! همه چیو فراموش کن، به دَرست ادامه بده، نه به دوستی‌های.... پدرت تجربه داره، پسری که دنبال مواد بوده، ممکنه بازم بره، خودتو در اختیارش نذار، به خودت بَها بده‼️ ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#پاسخ_اعضا 🌷🌿 سلام دختر خانمی پدر و مادرشون مریض هستن.. 👌پیش یه حکیم طب سنتی برین،👨‍⚕ طب سنتی خیلی راحت سرطانُ درمان میکنه،(تَرک سردی جات و قند) (دکتر خیراندیش) آرامش خودتونو حفظ کنین : یا سکینة القلوب، یا نُِعمَ الطبیب، وَ اِذا مَرِضْتُ، فَهُوَ یَشْفین، یا وکیل، دعای توسل،... ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#سوال_اعضاء سلام در رابطه با اون عزیزی ک گفتن رفتن دکتر واسه پوستون معجزه شد واسه جوش و اینا گفتن، 💥دکتر سرم نوشته کلا شفاف شده پوستشون عکس نسخه رو گفته بودن اگ خواستیم میفرستن؟؟ 💥لطفا عزیزم نسخه رو بفرستی من همه راه رفتم هیچ جوابی نگرفتم از دکتر بگیر تا طب سنتی و ماسک تو خونه و هزار چیز دیگ😐🙏 برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی ما پیام بدید🌹❤️@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#قسمت_سیم 💥دیگه با وجود اونهمه دعوا و درگیری، وقتش بود به خودم بیام‼️ هر چند اونقدرام دیر نبود من هنوز جوونم 26 سالم شده و یه دختر دو ساله دارم، و یه دنیا تجربه... اون یه هفته آخر زندگی مشترک مثلا😏 طلاق عاطفی مون کاملا آشکار بود، دیگه همدیگرو دوس نداشتیم دوست داشتن آدمی که هیچ تلاشی برای نگه داشتنت نمیکنه چه ارزشی داره.. یخچالمون خالی بود، اما اصلا براش مهم نبود، زندگیمون خالی بود از عشق و محبت، حتی دیگه به نازنینم نگاه نمیکرد خسته شدم از بس تلاش کردم و هزار تا راهو رفتم برای ازبین نرفتم زندگیم ولی دیگه عشق که زورکی نمیشه!! داشتم رسما بی انصافی میکردم، اون هیچ جوره نمیتونس منو طلاق بده این وسط کسی که نفر اول اقدام به طلاق کنه آدم بده میشد و اون خیلی مغرورتر از این حرفا بود، از طرفیم حاضر نبود هزار تومن بابت مهریه و حق و حقوق بمن بده، حتی ته دلش دوس داشت کاری باهام کنه که یه پولی هم بهش بدم تا طلاقم بده شایدصد بار نشستم از اول زندگی مشترکمون همه چیزو مرور کردم، تو ذهنم همش دنبال دلیل بودم که جلوی طلاق واییستم، مهربونی، عشق، محبت، پول، اخلاق هیچی شوهر من هیچی نداشت و عمرمو داشتم الکی به هدر میدادم. نازنین چه گناهی داشت تو این منجلاب بزرگ شه، اگه یبار وسط این دعواها بهش صدمه میرسید، اگه بلایی به سرش میومد چی من خودمو هرگز نمی بخشیدم😭😭 اون شب تا صبح از گرما پختیم، کولرو قطع کرده بود، تلویزیون هم و نون هم نداشتیم بخوریم شاید اندازه یه کف دست مونده بود، یدونه برنج هیچی همه جا پر از خالی بود... تا صبح نازنینو با سینی باد میزدم، بلند شدم پنجره کوچولو آشپزخونه رو بازکردم بلکم هوا بیاد ولی پاشد با حرص کوبید و بستش، چیری نگفتم، چون دیگه حرفی نمونده بود، صبح بالاخره تصمیممو گرفتم دو روز بعد عید قربان بود و 5 روز بعدش اون میرفت سربازی همه ی زورشو زده بود معافش کنن ولی نشد البته مشکلی نداشت فقط ادا درمیاورد که من دیسک کمر دارم نمیتونم.. در حالیکه هیچکدوم از پزشکا تایید نکردن!! بلند شدم ساک دخترمو برداشتم 4 تا تیکه لباس براش و یکی دو تا برا خودم برداشتم، حتی یادم نبود شناسنامه و مدارکمو بردارم، دلم داشت میترکید از غم، 🥺😖 فقط منتظر بودم شوهرم یک کلمه بگه نرو تا زندگیمون از اول شروع کنم ولی نه رفت بیرون.. 👌رفتم گلامو برای آخرین بار آب دادم و چادرمو سر کردم و نازنین و گرفتم بغلم وقتی اومدم برم تو راه پله دیدم... ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══