(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم)
#قصه_بیست_و_چهارم:
#بازگشت_دیو:
✍وقتی شیطان و قابیل از فوت حضرت آدم(ع)آگاه شدند به رقص و پایکوبی و لهو و لعب پرداختند.1
🎏ابلیس پایان یکتاپرستی را جشن میگرفت و قابیل حکومت بی رغیب خود بر جهان.
🔱از دید آنها کار تمام بود.قابیلیان بسیار پر تعداد تر از شیثیان بودند.طبق برخی از روایات،شیث(ع)پنجاه و یک سال بعد از شهادت هابیل(ع)بدنیا آمد و این یعنی شیث(ع)باید هم سن نتیجه های قابیل باشد.پس قطعا در صورت درگیری شیثیان نمی توانستند جان سالم به در ببرند.
🔮قابیل عزم بازگشت به وطن کرد.او ارثیه پدرش را میخواست.اسم اعظم،علوم غریبه و هرآنچه از علوم الهی و نبوت را که احتمال می داد حالا باید در دست شیث باشد.
⚔قابیل و قبیله اش منازل شیثیان را محاصره کردند.دو برادر با هم رو به رو شدند.
🔥نیاز به معرفی نبود.این چشمان سرخ سرشار از کینه و نفرت تنها میتوانست ازآن قابیل باشد.
🔗پیرمرد با کمر خمیده جلو آمد و یقه شیث را در دست گرفت و گفت:
⚡️بدان که خلافت و جانشینی آدم از ابتدا ازآن من بود و بدان همانقدر از تو نفرت دارم که از برادرت هابیل متنفر بودم.پس اگر میخواهی به سرنوشتی چون سرنوشت او دچار نشوی،هر آنچه را آدم به تو داد به من تسلیم کن تا جانت را به تو ببخشم.2
📚منابع:
1)مجلسي،بحارالانوار،ج11،ص260
2)مجلسي،بحارالانوار241,228؛ راوندی، قصص الانبياء،ج1،ص211
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•