(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم)
#قصه_سی_و_شش:
#عذاب_خشک:
8⃣ #قسمت_هشتم:
✍شک ندارم قبل از آنکه از گرسنگی بمیریم، تو از ترس مرگ خودت را حلق آویز میکنی!
✴️شاه که در افکار خود غوطه ور بود با سخن طعنه آمیز ملکه از جا پرید و به خود آمد.
🔸از سر بی حوصلگی نگاهی به ملکه انداخت و از جای خود برخواست و شروع به قدم زدن کرد.
🗯بار دیگر صدای ملکه در کاخ پیچید:
تو را چه می شود؟! عنقریب است که کارت به جنون بکشد! تا به حال خشکسالی ندیده ای؟!
👑شاه:دیده ام، اما اینگونه؟! پنج سال است که در مزارع خار هم نمی روید! از آسمان به جای باران خاک می بارد! کم مانده مردم گرگ های بیابان را هم به سیخ بکشند! آخر این چه عذابی بود که...
ملکه فریاد زد: دیگر این کلمه را به زبان نیاور! کدام عذاب؟! همین مانده که شاه هم به مزخرف گویی های یاران ادریس ایمان بیاورد!
🔸شاه:ایمان من مهم نیست. ایمان مردم مهم است. پنج سال است که در کوچه و پس کوچه های شهر زمزمه نفرین ادریس پیچیده است. هر جا که می روی حرف از عذاب و بلای وعده داده ی اوست. بازار، لشگر، کاخ، حتی در معبد هم کاهنان در مورد این مرد و ادعا هایش حرف میزنند. میدانی اگر مردم این حرف ها را باورکنند چه بلایی به سرمان می آید؟! ترس من از تشنگی و گرسنگی نیست. ترس من از روزی است که دیگر مردم مرا فرزند خدایان ندانند. آن روز، روز مرگ ماست.
🔻ملکه پوزخندی زد و گفت:نترس، اولا به جای آنکه در معبد فالگوش بایستی و به پچ پچ کاهنان گوش دهی، سیل مردمی را ببین که شبانه روز به معبد می آیند و همچنان چاره ی این بلا را از خدایان می خواهند. دوما، مردم چه اهمیتی دارند؟! مهم لشگریانند، مهم این است که به اندازه پنج سال دیگر برای سپاهیان آذوقه داری! تا وقتی که شمشیر در دست تو باشد، فرزند خدا توئی.
🔸شاه چشمانش را از ملکه برداشت. نفس عمیقی کشید و به گوشه ای خیره شد و زیر لب گفت:
🔱ادریس! ادریس! ادریس! به زیر کدامین سنگ خزیده ای که هرچه بیشتر می جویمت کمتر می یابم؟! وای به روزی که به چنگم آیی، به خدایان قسم که بر در معبد قربانیت می کنم.
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگینامه_معصومین
#قسمت_هشتم
#امام_حسن_علیه_السلام
حضرت امام حسن بن علی المجتبی (علیه السلام) دومین امام شیعیان جهان و سبط اکبر رسول مکرم اسلام حضرت خاتم الانبیاء (ص) است.
پدر بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی ابن ابی طالب (ع) و مادر ارجمندشان حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر خدا (ص) و مهتر زنان دو عالم میباشد.
💢 ولادت و نامگذاری
امام حسن (ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه منوره متولد شدند که مادر گرامیشان حضرت زهرای اطهر (س) در آن زمان، دوازدهمین بهار زندگى بابرکت خویش را پشت سر نهاده بود.
ایشان نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) عنایت فرمودند.
در آستانه طلوع فرزند دلبند فاطمه زهرا (س)، سفری براى پیامبر گرامى اسلام (ص) پیش آمد. آن حضرت (ص) براى خداحافظی به خانه علی (ع) و فاطمه (س) رفت و ضمن سخنانى، به سفارش هاى لازم در مورد مولود مبارکى پرداختند که به زودى جهان را به نور وجود بافضیلت و شریفش، نورباران و عطرآگین خواهد ساخت، و از جمله توصیه فرمودند که او را پس از ولادت در پوشش زرد رنگ قرار ندهند.
پس از رفتن پیامبر اکرم (ص)، نخستین فرزند خانه نور، در روز باشکوهى (۱۵ رمضان سال سوم هجرى) متولد گردید. اسماء بنت عمیس به همراه بانوان دیگرى، در لحظه ولادت باسعادت حضرت امام حسن مجتبى (ع) در آنجا حضور داشتند. آنان، مولود مبارک را بی آن که از توصیه پیامبر گرامى اسلام (ص) آگاه باشند، در پارچه زیبا و تمیز زرد رنگی قرار دادند.
رسول مکرم اسلام (ص) پس از بازگشت از سفر، به دیدار فاطمه زهرا (س) شتافت.
وقتی رسول خدا (ص) تشریف آورد، به بانوان حاضر فرمود: فرزندم را بیاورید. پس نوزاد را به آن حضرت (ص) تقدیم داشتند. او را در آغوش گرفت و فرمود: مگر فراموش کردید که از شما خواستم او را پس از ولادت، در پوشش زرد قرار ندهید؟ سپس آن پوشش را از این مولود مبارک برگرفت و پوشش سپیدى بر او افکند و رو به امیرمؤمنان علی (ع) نمود و پرسید: چه نامی برایش برگزیده اید؟ امام علی (ع) فرمود: ما هرگز در گزینش نام فرزندمان بر شما پیشى نمیگیریم. (فاطمه (س) هم پیش از آن به پدر گرانمایه نوزاد و همسر گرامی خود، امام علی (ع) پیشنهاد کرده بود که نامى برای این نورسیده در نظر بگیرد، اما حضرت علی (ع) ضمن احترام به دخت پیامبر (ص)، فرموده بود که در مورد نامگذارى این نوزاد عزیز، بر رسول خدا (ص) و بر پیشواى بزرگ توحید، پیشى و سبقت نخواهد گرفت.)
پیامبر گرامى (ص) نیز فرمود: من هم بر پروردگار بزرگ خویش پیشى نمیگیرم.
در این لحظات، خداوند تبارک و تعالى به جبرئیل فرشته وحى فرمود: «براى بنده محبوب و پیامبر برگزیده ام، فرزندی متولد شده، از این روی به نزد وى برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوى و به وى بگو؛ به راستى که على نزد تو به منزله هارون است برای موسى، پس نام فرزند هارون را برای او برگزین.»
جبرئیل فرود آمد و مراتب تبریک و تهنیت پروردگار هستى را به پیامبر خدا (ص) رسانید و گفت: «اى پیامبر خدا! پروردگارت دستور داده است که این مولود مبارک را به نام فرزند هارون نامگذارى کنید» رسول خدا (ص) پرسیدند: «نام پسر هارون چه بود؟»، فرشته وحى گفت: «او شَبَر نام داشت»، پیامبر (ص) فرمود: «من به زبان عربى سخن میگویم»، جبرئیل گفت: «نامش را حسن بگذار» لذا پیامبر اکرم (ص) در گوش راست آن پاره ماه و نوزاد گرانقدر، اذان و در گوش چپش، اقامه خواند و نام مبارک را «حسن» نهاد.
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•