(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم)
#قصه_سی_و_شش:
#نبرد_خدایان:
#قسمت_چهارم:
✍شاه همچنان با مشت های گره کرده در جای خود ایستاده بود و با نگاه خیره به جای خالی ادریس(ع) می نگریست که ناگهان صدای رسای ملکه سکوت را شکست:
🗿ای کاش امروز همه ی مردم شهر در این مکان حضور داشتند و این واقعه ی دردناک را به چشم خود می دیدند. می دیدند چگونه ادریس در محضر بزرگان قوم، گستاخانه خدایان ما را تحقیر و پادشاه و ملکه ی خود را به مرگ تهدید کرد! امروز ادریس حرمت صاحب خانه را شکست. آن هم صاحب خانه ای صبور چون شاهنشاه، که یک مرد مرتد و بددین را با همه ی انحرافاتی که در دین پدران ما به وجود آورده، به حضور پذیرفت و به او اجازه ی سخن گفتن داد.
⁉️ای سروران من! من از شما می پرسم. آیا سزای چنین کاری چیزی جز سوختن در آتش نیست؟!
❇️حضار با تکان دادن سر، حرف ملکه را تایید کردند.
👑ملکه ادامه داد: آری! من هم با شما موافقم. اما همه ما دیدیم که چگونه شاهنشاه دانای ما با همه ی تعصب و غیرتی که به دین پدران خود دارند، خشم خود را فرو خوردند و با درایتی بی مانند بستری را فراهم ساختند تا دست ادریس و ادریسیان برای همیشه رو شود و پرده از وعده های کذبشان برافتد! و این فرق من و شما با پادشاهیست که از نسل خدایان است.
🙏خدایان را درود و سپاس که اینچنین پادشاه بزرگ و بی مانندی را بر ما حاکم ساختند.
🔮سپس رو به پادشاه کرد و گفت: و درود خدایان بر پادشاه که ما را به زیر چتر حمایت خود قرار داده و از ما در برابر مکر و حیله ی مردانی چون ادریس محافظت می کنند.
✳️حضار همگی تکرار کردند: سلام و درود خدایان بر پادشاه.
سپس رو به حضار كرد وگفت:
اینک ای بزرگان و سروران من! بهتر است شاهنشاه را اندکی تنها بگذاریم تا به معبد بروند و سر به دامان خدایان بگذارند، شاید که این خلوت فرزند با پدران خویش بتواند مرهمی بر سینه ی سوخته ی شاهنشاه باشد.
🔻حاضران همگی تعظیم کردند و یکی یکی از کاخ خارج شدند.
⚜ملکه شتابان به سمت پادشاه رفت و در گوشش گفت:
🔱سریعا وفادارترین سربازان خود را احضار کن.
پادشاه: چه در سر داری؟
🗡ملکه: باید ادریس را مخفیانه بکشیم. او نباید زنده به مقر خود بازگردد و فرصت برنامه ریزی داشته باشد. همین امشب و در همین شهر کارش را یکسره کن.
⚔سپس لبخند زد و گفت: جسد بی جان ادریس که به تیر غیب خدایان کشته شده برای همیشه کار او و خدایش را یکسره می سازد. بگذار مردم بفهمند خدایان حتی یک شب هم کافران تحمل نخواهند کرد.
⚔سپس لبخند زد و گفت: جسد بی جان ادریس که به تیر غیب خدایان کشته شده برای همیشه کار او و خدایش را یکسره می سازد. بگذار مردم بفهمند خدایان حتی یک شب هم کافران تحمل نخواهند کرد.
📙منابع:
برداشت آزاد از:
راوندی، قصص الانبياء، ج1 ،ص 240.
مجلسي، بحار الانوار،ج11 ص 271.
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
(هرروز بک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از ادم تا خاتم)
#قصه_شصت_و_ششم:
#تاریخ_جادوگری:
4⃣#قسمت_چهارم:
❇️اعمال مذهبی بابلیان(زنای مذهبی)
✍شیطان پرستی در تمام شئون تمدن بابل ظهور و بروز دارد و شواهد بسیاری در متون تاریخی از رفتار و عقاید بابلیان گزارش شده که این مدعا را اثبات می کند. یکی از این اعتقادات شنیع عمل زنای مذهبی است.که با عذرخواهی از محضر خوانندگان به شرح آن می پردازیم. ویل دورانت از قول هرودوت می گوید:
✴️بر هر زن بابلی(زن متاهل) واجب است که در مدت عمرش یک بار در معبد زهره بنشـیند و با یک مرد بیگانه ارتباط جنسـی پیدا کنـد.بعضـی از زنان ثروتمنـد که از آن عار دارند که با دیگر زنان مخلوط شونـد؛در ارابه هـای دربسـته به معبـد می آینـد و همراه بـا ندیمان متعـدد در آنجا می نشـینند. زنان باید در معبد نشـسته و تاجی از ریسـمان بر سـر خود قرار دهنـد؛سپس گروه مردان بیگانه داخل معبد شده و از کنار زنان عبور کرده تا هر زنی را که می پسـندند برای خود انتخاب کننـد.زن حق بیرون رفتن از معبد را ندارد،مگر آنگاه مردی قطعه نقره ای در دامـان او بینـدازد و درخارج معبـد با او همخوابگی کنـد. بر آن مرد واجب است که در آنحال بگوید:«از الهه میلیتا مسئلت دارم که رحمت خود را بر تو نازل کند».
💰قطعه نقره هر انـدازه که باشد،زن حق رد کردن آن را ندارد،چه این قطعه نقره عنوان تبرك را دارد.زن با نخستین مرد که نقره به دامن او می انـدازد به راه می افتـد و حق انتخاب ندارد.چون با وی همخوابه شد و تکلیف خود نسبت به خدایان را به انجام رساند،به خانه بازمیگردد.زنانی که زیبایی دارنـد زودتر انتخاب شده و به خانه خود میروند،اما چه بسیارند زنان با چهره زشت که سه یا چهارسال انتظار میکشند که نوبت انجام امر واجبی که بر عهده دارند برسد و انتخاب شوند.۱
🎗همچنین اصناف گوناگون زنان زناکار در همسایگی معابد می زیستند و ازحرفه خود زنـدگی میکردنـد،و بعضـی از آنان، موفق میشدند که از این راه سـرمایه هاي هنگفت گردکنند.۲
👈⭕️دقت داشته باشید که نقره ای که زنان بابلی می ستاندند به خود ایشان تعلق داشت نه به معبد، یعنی معبد هیچ سود مادی از این عمل نمی برد، پس چرا کاهنان معبد مردوخ پیروان خود را به این عمل شنیع وادار می ساختند؟! این چه خدایی بود که همه ی زنان پیرو خود را زناکار و ملتی زنا زاده می خواست؟!
📚منابع:
۱)ویل دورانت،جلد۱،ص۲۸۹
۲)ویل دورانت،جلد۱،ص۲۹۰
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_چهارم
شیطان پاسخ داد: من از آدم برترم ،من از گوهر آتش آفریده شده ام و او از عنصر بى ارزش گل!
پس روا نیست که مثل من در مقابل او سجده کند!
خداوند هم به خاطر سرپیچى از دستور و سجده نکردن بر آدم فرمود:
از میان ملائکه و بهشت پرنعمت من بیرون شو!
هنگامی که دستور خارج شدن از بهشت براى وی صادر شد، ملائکه هم به او حمله کردند،
او از ترس جان خود فرار کرد و خود را مخفى نمود.
بعد از آن، این فرمان از طرف خداوند به آدم وحوا ابلاغ شد:
«ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمتهای بهشتی هر چه میخواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود»
چگونه شیطان داخل بهشت شد؟
هنگامی که از جانب خدا خطاب آمد: اى اهل آسمان ها! من آدم و حوا را در بهشت منزل دادم و همه چیز را مباحشان کردم ، مگر بهشت جاودان را.
اگر نزدیک درختان آن شوند و از آنها بخورند از ظالمان خواهند بود و از آن جا بیرون خواهند شد
شیطان این خطاب را شنید و امیدوار شد پیش خود گفت : من آنها را از بهشت بیرون مى کنم!!
شیطان که همه بدبختیهای خود را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود، در صدد بود به هر شیوه ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم کند.
از ابن عباس اینگونه روایت شده :
بعد از آن که شیطان از بهشت بیرون شد، تصمیم قاطع گرفت که با هر نقشه و حیله اى که شده ، باز خود را به بهشت برساند و انتقام خود را از آدم بگیرد،
فکر کرد که از راه معمولى و عادى وارد شود، دید نگهبانان بر در بهشت هستند مانع او مى شوند.
رفت کنارى و به انتظار ایستاد. اول طاووس را دید، از او خواهش کرد که او را داخل بهشت کند، قبول نکرد.
در این بین ناگهان چشمش افتاد بر بالاى دیوار، دید مارى بالاى دیوار قرار دارد. (تا آن روز مار یکى از حیوانات زیبا و خوش رنگ بهشت بود، و مثل سایر حیوانات دیگر چهار دست و پا داشت).
شیطان جلو آمد و گفت :اى مار! مرا داخل بهشت کن ، تا اسم اعظم الهى را به تو تعلیم کنم .
مار گفت : ملائکه ، نگهبان در بهشت هستند تو را مشاهده مى کنند و نمى گذارند داخل شوى .
شیطان گفت ، مرا داخل دهان خود کن و آن را ببند و به این وسیله مرا داخل بهشت کن ، مار هم فریب او را خورد و همین کار را کرد و او را در دهان خود جاى داد ( این بود که در میان دندانهاى مار سم پدید آمد؛ چون جایگاه شیطان شد).
وقتى مار به این وسیله او را داخل بهشت نمود، شیطان هم کار خود را کرد، آدم علیه السلام و حوا علیه السلام را وسوسه نمود تا فریب خوردند.
مار گفت : اسم اعظم را که قول دادى به من تعلیم کن ،
شیطان در جواب گفت : اى مار! من اگر اسم اعظم را مى دانستم ، احتیاج به تو نداشتم که مرا داخل بهشت کنى ،من با همان اسم اعظم داخل مى شدم !!!
#ادامه_دارد...
#تفسيربرهان_ج٢
ذيل آيات سوره حجرمربوط به داستان آدم(ع)با اندكي تغييرات
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگینامه_معصومین
#قسمت_چهارم
#حضرت_علی_علیه_السلام
امام علی علیه السلام، اولین امام و مولای شیعیان است و اولین فردی که به حضرت محمد (ص) ایمان آورد، امام علی (ع) بودند. زندگی نامه امام علی (ع) پر از دلاوری ها و فداکاری هایی است که ایشان در مسیر اسلام داشته است که سرانجام به خاطر کینه ورزی دشمنان اسلام در محراب مسجد به درجه رفیع شهادت رسید. و اولین شهید محراب در تاریخ می باشند. دراین مقاله زندگی نامه امام علی (ع) از تولد تا شهادت با شرحی کامل و مفصل برای شما بیان کرده ایم. با ما همراه باشید.
💢 ولادت و تولد امام علی (ع) (پدر و مادر امام علی)
امام علی (ع) اولین فرزند از قبیله هاشمی است که پدر و مادرشان هر دو نیز از قبیله هاشمی بودند. پدر امام علی، ابوطالب فرزند عبدالمطلب که ایشان نیز فرزند هاشم بن عبد مناف و مادرشان فاطمه بنت اسد که فرزند هاشم بن عبدمناف هستند. خاندان هاشمی از نظر فضیلت های اخلاقی، صفت های عالی انسانی در بین قبیله قریش و کل طایفه های عرب؛ مشهور و زبان زد بودند. برخی از فضایل اخلاقی که مختص به بنی هاشم است شامل: مروت، فتوت، شجاعت و... می باشد.
امام علی (ع) در روز 13 ماه رجب در سال 30 عام الفیل در خانه کعبه به دنیا آمدند. داستان ولادت امام علی (ع) این گونه است که فاطمه دختر اسد در زمان درد زایمان به سمت مسجد الحرام رفتند و خود را به دیوار خانه کعبه نزدیک کرد و گفتند: «بار الها، من به تو، پیغمبرانت، و کتاب هایی که از سوی تو نازل شده اند و همچنین به سخن جد بزرگوارم ابراهیم خلیل الله که این خانه را ساخته است، ایمان راسخی دارم. خداوندا ! به حرمت شخصی که این خانه را ساخته، و به حق، بچه ای که در رحم من است، تولد این کودک را برای من آسان گردان» لحظه ای بعد دیوار سمت جنوب شرقی مکه در مقابل چشمان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد. فاطمه داخل کعبه شد؛ و دیوار دوباره به هم پیوست. به مدت 3 روز فاطمه بنت اسد در پاک ترین مکان دنیا مهمان خداوند بودند. و فرزند خود را پس از سه روز یعنی در 13 رجب به دنیا آوردند. دیوار از همان جا که قبلا شکافته شده بود، باز شد و ایشان بیرون آمدند و گفتند: «پیغامی از غیب شنیدم که نام کودک را "علی" بگذار.»
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•