(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم)
#قصه_هفتاد_و_دوم
#ناسپاسی_قوم_ثمود_و_تكرار_تاریخ
قوم عاد به سبب گناهان خود، منقرض شدند و خدا سرزمین و املاكشان را به قوم ثمود ارزانی داشت. قوم ثمود در سرزمین عاد جانشین ایشان شدند و این سرزمین را بیش از پیشینیان آباد ساختند. قناتها حفر كردند، باغ و بستانهایی بوجود آوردند، كاخهایی محكم و با شكوه بنا نمودند و در میان كوهها خانه هایی از سنگ تراشیدند، تا از حوادث روزگار و مصایب آن در امان باشند.
قوم ثمود نیز مانند قوم عاد در خوشگذرانی و وسعت ناز و نعمت بسر می بردند ولی شكر خدا را به جا نمی آوردند و فضل او را سپاسگزار نبودند، بلكه به ستمگری و عصیان خود افزودند، روز بروز از حق فاصله می گرفتند و به كبر و غرور خویش می افزودند. ایشان نیز پرستش خدای یكتا را كنار گذاشته به عبادت بتها پرداختند. برای خدا شریك ساختند و از دستورات او سرپیچی كردند، با این تصور كه در این نعمت فراوان جاویدان خواهند بود، و این خوشگذرانی ابدی است.
خدا صالح علیه السلام را كه از جهت نسبت بر همه آنان برتر و از جهت حلم بهتر و از جهت عقل برگزیده تر از ایشان بود، بر آنان مبعوث كرد.
صالح قوم خود را به توحید و به عبادت خدای یكتا دعوت كرد و در جهت ارشاد آنان چنین خاطر نشان كرد:
خدای یكتا شما را از خاك خلق كرده و بوسیله شما زمین را آباد ساخته است و شما را روی زمین جای داده و نماینده خویش ساخته است و آشكار و نهان نعمتهای خود را بر شما جاری كرده است. سپس آنان را دعوت كرد كه بت پرستی را كنار بگذارند و خدای یكتا را ستایش كنند، زیرا بت مالك نفع و ضرری نیست و شما در هر چیز محتاج به خدای یكتا هستید.
صالح علیه السلام ارتباط خویشاوندی و قرابت خود را با آنان، خاطرنشان كرد و گفت: شما، قوم و فرزندان قبیله من هستید و من خیر و مصلحت شما را می خواهم و نیت سوئی در دل ندارم، سپس صالح از آنان خواست از خدا طلب آمرزش كنند و از گناهانی كه مرتكب شده اند توبه كنند، زیرا خدا به آنكس كه او را بخواند نزدیك است و در خواست سائلین را پاسخ می دهد و هر كس به سوی او بازگردد اجابتش می كند و توبه او را می پذیرد.
صالح علیه السلام سخنان خود را به صراحت بیان كرد ولی گوش قوم بر این بیانات بسته بود و دلهای آنان در پرده و حجاب نخوت قرار گرفته بود و چشمهایشان در رویت آیات خدا ناتوان شده بود، لذا رسالت صالح را منكر شدند، دعوت او را به تمسخر گرفتند و رسالت او را از حق به دور و بعید شمردند. سپس او را سرزنش كردند و گفتند: صالحی كه از عقل سرشار و رایی صائب برخوردار است غیر ممكن است كه این دعوت و كلمات نوظهور از او صادر شده باشد!
مخالفین صالح او را مخاطب قرار داده گفتند: ای صالح ما پیش از این تو را روشنفكر و صاحبنظرمی دانستیم، آثار خیر از سیمای تو هویدا و علائم رشد اجتماعی و فكری در تو نمودار بود. ما تو را برای مقابله با حوادث احتمالی روز مبادا ذخیره می دانستیم تا ظلمت این حوادث با نور عقل تو روشن و مشكلات ما با رای صحیح تو مرتفع شود.
ولی افسوس كه اكنون به هذیان گویی افتاده ای و حرفهای بیهوده می زنی! این چه كاری است كه ما را به آن می خوانی؟ راستی آیا ما را از عبادت خدایان پدران خود منع می كنی و انتظار داری عقایدی را كه با آن بزرگ شده ایم و در تمسك به آن بار آمده ایم كناربگذاریم. خلاصه ما در گفتار و دعوت تو تردید داریم و به تو اطمینان نداریم. ما خدایان پدران خویش را به خاطر تو رها نمی كنیم و هرگز متمایل به هوس و كجروی تو نمی شویم.
صالح قوم را از مخالفت با خویش بر حذر داشت و رسالت خود را در میان آنان آشكار ساخت، نعمتهایی را كه خدا برای آنان جاری ساخته به خاطرشان آورد و سپس آنان را از عذاب و غضب خدا بیم داد و برای رفع هر گونه شبهه به ایشان گفت: من در دعوت خود نفعی برای خود در نظر نگرفته ام و انتظار سودی ندارم، عاشق ریاست بر شما نیستم، مزدی برای رسالت خود از شما نمی خواهم و پاداش پند واندرز خود را مطالبه نمی كنم. مزد من به عهده پروردگار جهانیان است.
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
(هرروز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم)
#قصه_هفتاد_و_دوم
#وحشت_مخالفین
گروهی از مردم خردمند و بی غرض قوم صالح به او ایمان آوردند، اما طبقات توانگر و آنانكه راه خود خواهی را پیش گرفته بودند، بر مخالفت خود اصرار ورزیدند و به خود سری و عناد خویش افزودند.
در عبادت بتهای خود پافشاری كردند و به صالح گفتند: عقل تو معیوب گشته و توازن عمل را از دست داده ای، ما شك نداریم كه تو جن زده شده ای و یا كسی تو را جادو كرده و به این روز انداخته است كه، مطالبی بیهوده و از موضوعاتی سخن می گویی كه خود هنوز آنرا درك نكرده ای. تو انسانی فراتر از ما نیستی. تو از نظر نسب بر ما برتری نداری! از نظر موقعیت اجتماعی بهتر از ما نیستی و از حیث ثروت و مقام نیز بر ما تقدم نداری. در میان ما افرادی هستند كه برای نبوت شایسته تر و برای رسالت سزاوارتر از تو باشند.
ای صالح؛ اگر تو دست به اینكار زده ای و ادعای رسالت می كنی و این روش را پیش گرفته ای فقط یك هدف داری و آن جاه طلبی و حب ریاست بر قوم خود می باشد.
مخالفین تصمیم گرفتند صالح را از تبلیغ دین خود و انجام رسالت خویش منصرف سازند و به صالح وانمود كردند كه اگر ما از او پیروی كنیم از راه راست منحرف می شویم.
صالح كه از نقشه آنان آگاه بود از تهمت آنان نهراسید و به سخنان گمراه كننده آنان گوش نداد و در جواب آنان گفت: ای مردم، من كه از جانب خدای خود برهانی آشكار دارم و رحمت او شامل حالم گشته است، اگر روش شما را پیش گیرم و در طریق شما قدم بردارم و خدای خود را عصیان كنم، چه كسی مرا از عذاب او نجات می دهد و كیست كه مرا از كیفر او محافظت كند؟ همانا كه شما مردم اهل تهمت و دروغ هستید.
بزرگان قوم چون دیدند صالح به عقیده خود چنگ زده و در آیین خویش راسخ است، ترسیدند كه پیروان او افزایش یابند و قدرتی بدست آورند و برای آنان گران آمد كه صالح رهبر قوم گردد و در بحران و مشكلات پناهگاه و راهنمای مردم باشد. برای این عده قابل پذیرش نیست كه صالح ستاره درخشان در شب تار قوم گردد و مردم را از اطراف آنان متفرق كند و قوم در هر امری به سوی او بشتابند و در هر كار مهمی درب منزل صالح را بكوبند.
" براستی اگر گرایش به صالح افزایش یابد و او هر روز عده ای جدید را به سوی توحید و یكتاپرستی دعوت كند، در این صورت دولت و سلطنت آنان در هم فرو می ریزد و نفوذ اجتماعی خود را از دست می دهند. "
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•