🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
مأمون با دادن مقام ولایتعهدى به امام رضا(ع) درصدد فريب مردم، به ويژه علويان بود.
او مىخواست چنين وانمود کند که لطف
بزرگى به خاندان پيامبر(ص) کرده و پس از سالها، حق آنان را بازگردانده است.
امام رضا(ع) با آگاهی کامل از اين نقشەی شوم، در مناسبتهاى مختلف به روشنگرى مىپرداختند و در هر فرصتى، حتى لا به لای گفت و گوهاى خود با مأمون، پرده از روى حقيقت برمىداشتند.
يک بار که مأمون منت گذاشت که امام رضا(ع) را به ولایتعهدی برگزيده است، حضرت قاطعانه به او پاسخ دادند و فرمودند:
«کسىکه به رسول خدا(ص) متمسک باشد و براساس فرمايش پيامبر(ص) جانشین حقیقیِ آن حضرت باشد البته که بايد حقش به او داده شود!»
منظور امام رضا(ع) اين بود که تو از جانب خود چيزى به ما ندادهاى؛ بلکه اگر کارى هم کرده باشى که نکردهاى، فقط به فرمان پيامبر(ص) گردن نهادهاى....
📗بخشی از کتاب
«از چشمه تا دریا»/ غلامرضا حیدری/ ص ۱۰
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
علی بن ابراهیم از پدرش اینطور نقل کرده است:
بعد از شهادت امام هشتم(ع)، به زیارت
خانه خدا مشرّف شدیم؛ آنگاه به محضر امام جواد(ع) رفتیم.
بسیاری از شیعیان نیز در آنجا گرد آمده بودند تا امام(ع) را زیارت کنند. عبدالله بن موسی، عموی
امام جواد(ع) که پیرمرد بزرگواری بود و
در پیشانیاش آثار عبادت دیده میشد، به
آنجا آمد. او به حضرت احترام فراوانی کرد
و وسط پیشانی ایشان را بوسید.
امام نهم(ع) بر جایگاه خویش قرار گرفتند.
مردم به علت خردسال بودن حضرت، با تعجب به یکدیگر نگاه میکردند [و در این فکر بودند که آیا این نوجوان میتواند از عهدۀ مشکلات دینی و
اجتماعی مردم، در جایگاه رهبری و امامت
آنان برآید؟!]
مردی از میان جمع بلند شد و
از عبدالله بن موسی، دربارۀ حکمی پرسش
کرد. عبدالله پاسخ داد: «بعد از قطع دست
راستش، به او حد میزنند.»
امام جواد(ع) با شنیدن این پاسخ ناراحت شدند و به عبد الله بن موسی فرمودند:
«عموجان، از خدا بترس! از خدا بترس! کار خیلی سخت و بزرگی است که در روز قیامت، در برابر
خداوند عزّوجل قرار بگیری و پروردگار بفرماید: چرا بدون اطلاع و آگاهی به مردم فتوا دادی؟
عمویش گفت: «سرورم، آیا پدرت که درود خدا بر او باد، اینگونه پاسخ نداده است؟!»
امام جواد(ع) با اشاره به سؤالی که از پدر
بزرگوارشان شده بود، روشن کردند که این حکم در موضوعی خاص یاد شده است، نه آن موضوع.
عبدالله بن موسی گفت: «راست گفتی سرورم، من استغفار میکنم.»
مردم حاضر، از این گفت و شنود علمی شگفتزده شدند و گفتند: «ای آقای ما،
آیا اجازه میفرمایید مسائل خودمان را از
محضرتان بپرسیم؟!»
امام جواد(ع) فرمودند: «بله.»
آنان مسائل فراوانی پرسیدند و حضرت
بدون درنگ و با اطمینان کامل به همه پاسخ دادند. این گفت و گوی علمی در سن نه سالگی ایشان رخ داد.
📗بخشی از کتاب «مرثیه خورشید» / علی جلائیان/ ص ۹ تا ۱۱
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
👊«پاسخ دندانشکن»
پس از آنکه مأمون، علی بن موسی الرضا(ع) را به اجبار از مدينه به مرو برد، در آغاز زمامدارى و خلافت را به آن حضرت پيشنهاد کرد؛
البته او مىدانست که امام(ع) چنين پيشنهادى را نخواهد پذيرفت. مأمون با طرح پیشنهاد خلافت، در پی آن بود که بيش از پيش، خود را شيفتۀ خاندان رسالت نشان دهد و از اين راه، علويان را بفريبد.
در هر حال، او به امام رضا(ع) چنين گفت:
«اى زادۀ پيامبر خدا، من از برترى و دانش و پارسايى و پرهيزکارى و عبادت تو آگاهم و تو
را براى خلافت شايستهتر از خودم مىبينم.»
امام(ع) در پاسخ فرمودند: «من به بندگى خداى بزرگ افتخار میکنم و با زهدپيشگى در دنيا، اميد نجات از شر دنیا را دارم و با پرهیز از محرمات اميدوارم که به غنائم [اخروى] دست يابم و با فروتنى در دنيا به سرفرازى نزد خدا اميد دارم.»
مأمون صريحتر از قبل، پيشنهاد خود را مطرح کرد و گفت:
«من صلاح مىبينم که خودم را از خلافت برکنار کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بيعت کنم.»
حضرت(ع) پاسخ دندانشکنى دادند و فرمودند:
«اگر اين خلافت از آن توست، روا نيست جامهاى را که خدا بر تو پوشانده است، درآورى و بر ديگرى بپوشانى و اگر از آن تو نيست، روا نيست چيزى را که از آن تو نيست، به من واگذارى.»
امام رضا(ع) با اين پاسخ، توطئۀ مأمون را درهم شکستند و فريب ِ کارى او را عيان ساختند.
📗بخشی از کتاب «از چشمه تا دریا»/ غلامرضا حیدری/ ص ۱۱ و ۱۲
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🕊 #یک_دقیقه_مطالعه
«دیدار در عرفات»
📖سال 1366 که به مکه مشرف شدم، عضو کاروانی بودم که قرار بود شهید بابایی هم با کاروان اعزام شود؛ ولی ایشان نیامدند و شنیدم که به همسرشان گفته بودند:«بودن من در جبهه ثوابش از حج بیشتر است.»
🍀در صحرای عرفات وقتی روحانی کاروان مشغول خواندن دعای روز عرفه بود و حجاج می گریستند، من یک لحظه نگاهم به گوشه سمت راست چادر محل استقرارمان افتاد.
🍀ناگهان شهید بابایی را دیدم که با لباس احرام در حال گریستن است.از خود پرسیدم که ایشان کی تشریف آورده اند؟! کی مُحرم شده اند و خودشان را به عرفات رسانده اند. در این فکر بودم که نکند اشتباه کرده باشم. خواستم مطمئن شوم.
🍀دوباره نگاهم را به همان گوشه چادر انداختم تا ایشان را ببینم؛ ولی این بار جای او را خالی دیدم. این موضوع را به هیچ کس نگفتم؛ چون می پنداشتم اشتباه کرده ام.
🍀وقتی مناسک در عرفات و منا تمام شد و به مکه برگشتیم، از شهادت تیمسار بابایی باخبر شدم. در روز سوم شهادت ایشان، در کاروان ما مجلس بزرگداشتی برپا شد و در آنجا از زبان روحانی کاروان شنیدم که غیر از تیمسار دادپی هم بابایی را در مکه دیده بود.
🍀همه دریافتیم که رُتبه و مقام شهید بابایی باعث شده بود تا خداوند فرشته ای را به شکل آن شهید مأمور کند تا به نیابت از او مناسک حج را به جا آورد.
📚برشی از کتاب «پرواز تا بینهایت»/ زندگینامه شهید عباس بابایی/ خاطره سرهنگ عبدالمجید طیب
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
روزى مأمون از علی بن موسی الرضا(ع) پرسيد: «اى ابوالحسن! بگو ببينم جدت اميرمؤمنان على(ع) چگونه تقسيمکنندۀ بهشتيان و دوزخيان خواهد بود؟ معنى اين حرف چيست؟ اين سؤال، فکر مرا خيلى به خود مشغول کرده است!»
امام رضا(ع)فرمودند: «آيا تو از پدرت و او از پدرانش و آنان از عبدالله بن عباس روايت نمىکنند که رسول خدا میفرمود:
«حب علی ایمان و بغضه کفر دوستیِ على ايمان است و دشمن او کفر»
مأمون گفت: «آری، روايت مىکنيم.»
امام(ع)فرمودند:
«حالا که تقسيم شدن به بهشتى و جهنمى، بر اساس دوستى و دشمنى اوست؛ پس قسمتکنندۀ سهم بهشت و دوزخ نيز اوست.»
مأمون که از پاسخ حضرت(ع) به وجد آمده بود، گفت: «اى ابوالحسن، خدا مرا پس از تو زنده نگذارد! گواهى مىدهم که تو وارث دانش رسول خدا هستى.»
امام(ع) که به خانه برگشتند، اباصلت خدمتشان رسيد و گفت:
«اى پسر رسول خدا چه خوب به مأمون پاسخ دادى!»
امام رضا(ع) فرمودند:
من آنطور که بتواند بفهمد، به او جواب دادم.
[آن جواب، جواب نهايى نبود] خودم از پدرم شنيدم که او از پدرانش و آنان از على(ع) روايت کردهاند که رسول خدا فرمود:
تقسيمکنندۀ بهشت و دوزخ در روز قيامت هستى. به دوزخ مىگويى:
«اين [بنده] از من است [از او درگذر] و این[بنده] از آن تو [او را بگیر].
📗بخشی از کتاب «از چشمه تا دریا»/ غلامرضا حیدری/ ص ۱۷ و ۱۸
❤️در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🔖#یک_دقیقه_مطالعه
آخر شب بود و همه خواب بودند. مادر بود و محمد که به بهانه جمع کردن وسایلش نشسته بود؛ اما میخواست وصیت کند و آرام آرام شروع کرد: «میدانی مادرجان! این دفعهی آخری است که ما همدیگر را میبینیم. اینبار که بروم دیگر برنمیگردم»
مادر خندید و گفت: «هر خونی لیاقت شهادت ندارد مادر جان! تو دعا کن خدا بهت لیاقت بدهد» .
محمد یکبهیک وصیتهایش را میگفت:
من خیلی مادرها را دیدهام که بچهشان را توی قبر گذاشتند، اما موقعی که میخواستند از قبر بیرون بیایند دیگر نمیتوانستند. شما اینطور نباش.
فقط دعا کن که در شهادتم از امام حسین (ع) سبقت نگیرم. دوست دارم که بدن من هم سه روز روی زمین بماند.
وصیتهای محمد تمام شد؛ اما خدا آرزوی او را شنید. وقتیکه گلوله آرپیجی پشت سر محمد را کاملاً برد و بچه ها او را کناری خواباندند تا فردا پیکرش را به عقب منتقل کنند، فردایی که شد سه روز بعد. بدن محمد سه روز زیر آفتاب داغ جنوب روی زمین ماند.
📗منبع: مجموعه از او، قصه شال، خاطرات شهید محمد معماریان/ نرگس شکوریان فرد
🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🔖#یک_دقیقه_مطالعه
حاج احمد کریمی هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟!
می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود.
فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی.
گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی.
گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده.
گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی.
دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من
فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من
دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم
مدال افتخار نوکری از او بگیرم
وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود.
دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم
شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم
وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا.
📗منبع: کتاب مربعهای قرمز/ خاطرات حاجحسین یکتا/ زینب عرفانیان
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🔖#یک_دقیقه_مطالعه
خاطرهای از شهید قاسم میرحسینی
مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود. حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده؟
گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است. حرفم را برید و گفت: این هم شد دلیل. در جبهه اسلام، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند.
از آن به بعد، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد: «السلام علیک یا ابا عبد الله.»
📗منبع: کتاب خط عاشقی/ حسین کاجی
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍀 #یک_دقیقه_مطالعه
یکی از یاران امام زمان (عج) ...
طالوت، قبل از آنکه با جالوت که قهرمان کفر بود روبهرو بشود، به لشکرش گفت: خدا شما را با یک نهر آزمایش میکند. خب اینها از داخل صحرا آمده بودند و تشنه شده بودند. رسیدند به این نهر آب گوارا. گفت: هر کدامتان که از این نهر خوردید، دیگر از لشکر ما حذف میشوید، هر کسی نخورد، او با ما میماند؛ مگر اینکه کسی به اندازهی یک کف دست از این آب بخورد. همه از آن آب خوردند الا عدهی کمی. آن عدهی کم را شمردند و دیدند ۳۱۳ نفر هستند!
برای ما هم همینطور است. ما هم قبل از ظهور به یک نهری آزمایش میشویم و آن نهر «قدرت» است. همه ما که یک مسئولیتی پیدا کردیم، این مسئولیت ما، نهر ماست. هرکه از این مسئولیتش سوء استفاده کند، مصداق «شرب منه» هست، لذا «فلیس منی» خواهد شد؛ یعنی دیگر از یاران آقا امام زمان(عج) نخواهد بود. هر کس از قدرت، در حد خدمتی که بکند استفاده کند، به اندازهی یک کف دست خورده، نه بیشتر.
او برای حضرت میماند. نهر امروز ما، نهر آب نیست؛ نهر قدرت است؛ مأموریت است.
[این فقط مربوط به مسئولین نیست؛ بلکه] هرکسی یک قدرتی دارد شامل آن میشود. سرباز یک قدرتی دارد، سرتیپ یک قدرتی دارد، رئیس جمهوری یک قدرتی دارد، نماینده مجلس یک قدرتی دارد. همهی اینها، قدرتشان، نهرشان است.
#سخن_بزرگان
آیت الله حائری شیرازی
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🔖#یک_دقیقه_مطالعه
🌷خاطرات شهید مهدی نوروزی
انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماههمان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد.
سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراهمان بودند. پس از سلامی به حضرت علی(ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه میرفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم میخواند همه را میگریاند.
وسط راه بچهای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب میداد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچهای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین».
نزدیک کربلا از یکی از موکبها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو میکرد و میگفت: «اینها خاک قدمهای زائرهای کربلاست. بردارید برای قبرهایتان».
📗منبع: کتاب دیدار پس از غروب/ خاطرات شهید مهدی نوروزی/ منصوره قنادیان
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍀 #یک_دقیقه_مطالعه
جایگاه «تواضع» و «حفظ اقتدار» در سیرهی امام رضا(ع)
امام رضا(ع) در دورهای که ولایتعهدی به حضرت تحمیل شده بود، پیامی از جانب مأمون برای ایشان آمد. پیام را وزیر قدرتمند مأمون، فضل بن سهل آورد. من یک فضل بن سهلی میگویم شما هم یکی میشنوید. بسیاری از جریانات جهان اسلام در آن روز را این مرد میچرخاند. ایشان آمده خدمت امام رضا(ع) و ایستاده برای ابلاغ پیام.
نقل شده که این فرد، مدتها ایستاده بود و حتی جرأت نمیکرد بگوید «سلام علیکم» تا حضرت به او التفات کنند. بالأخره حضرت رو برگردانند و او پیامش را گفت. اما باز در اینجا حضرت اجازهی نشستن هم به وزیر نمیدهند!
اما همین امام رضا (ع) که با وزیر مأمون اینطور برخورد میکنند، در همان دورهی ولایتعهدی، یک مرد عادی در حمام به ایشان میرسد و میگوید پشت من را کیسه بکش! حضرت هم کیسه را میگیرند و میکِشند! برای وزیر، آنطور رفتار میکنند تا وزیر جرئت نکند که بر حضرت سلطه پیدا کند و فشاری بیاورد؛ اما برای یک انسان عادی، اینجوری تواضع میکنند. هر چیزی در جایگاه خودش.
#سخن_بزرگان
آیت الله حائری شیرازی
🖤در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
زیارت آل یاسین
زیارت آل یاسین یکی از زیارتهاى مشهور حضرت صاحب الامر(عج) است.
اظهار ارادتی عاشقانه به امام عصر(عج) است که از سوی امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری صادر شده است.
از آنجا که این زیارت با سلام بر آل یاسین آغاز میشود، امروزه به این نام معروف است. این زیارت، بـه تصریح برخی از عالمان، جامع و کامل و بهترین زیارتهاى آن حضرت است و در همهی اوقات میشود آن را خواند. سندهاى این زیارت، صحیح و معتبر بوده و در مجامع مهم حدیثی و دعایی نقل شده است.
📚برگرفته از" کتاب او آمدنی است"
(منبع اصلی این حدیث، کتاب الاحتجاج نوشتهی طبرسی، حدود ۶۰۵ ق، والمزار الکبیر نوشتهی ابن مشهدى)
❤️ در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir