📖داستانهایی از فقرایی که عالم شدند💥
🔗قسمت اول
پدر ملا محمد صالح مازندرانی گرفتار #فقر و فاقه بود،
روزی به ملّا صالح فرمود که:
من دیگر نمی توانم مخارج تو را تحمّل نمایم، تو خودت برای معاش فکری کن.
💠ملا صالح ناچار به شهر (اصفهان) مهاجرت کرد و در یکی از #حوزه_علمیه های آن شهر ساکن شد،
آن مدرسه موقوفه ای داشت که به هر نفر در روز دو غاز [1] میرسید که کفایت زندگی روزانه نمی کرد.
🔰 مدتی در روشنائی چراغ بیت الاخلاء
#مطالعه میکرد و با این گرفتاری و سختی استقامت کرد و به تحصیل خود ادامه داد
تا به حدّی از #فضل_و_علم رسید که توانست به درس ملا #محمدتقی_مجلسی شرکت کند که پس از مدتی یکی از شاگردان مبرّز و فوق العاده فاضل گردید و در جرح و تعدیل مسائل چنان مهارت پیدا کرد که در نزد استاد مورد اعتماد گشته و مرتبت و منزلت بزرگی بدست آورد.
----------
[1]: - واحد پول آن زمان
✅منابع:
1_فوائد الرضویه، ص۵۴۴.
2_جامع القصص (داستانهای موضوعی) /موسسه فرهنگی ثاقب،ص۳۵۰