🦋باشد حرام شیر حلالی که خورده ام
روزی اگر ز خون شما ساده بگذرم....
#یادشهداباصلوات
🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_شـهدا
🎥خاطـره اےبسیار زیباو شنیـده نشده
ازشـهید #مـحمد_حـسین_محمدخانی
شـهدا #خاص بودن که خدا خریدشون
ما هم باید برا #شهادت خاص باشیم که خدا بخردمون|••😔
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
21.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺قرائت زیارت عاشورا توسط سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🔹انتشار به مناسبت اولین شب خاکسپاری شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺«اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود و آن روز را جوانان قطعا خواهند دید»
🌷 #سلیمانی_آسمانی
#انتقام_سخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا #حضرت_مادر🕯
خبر ازیک زن بیمار
شود میمیرمـ😔
مادری دست به دیوار
شود #میمیرمـ😭
بازمین خوردن #تو
بالو پرمـ🕊 میریزد
#چادرت را نتکان
عرش بهم میریزد😭😭
شهادت #حضرت_زهرا(س) تسلیت🏴
به یاد همه شهدا_.mp3
2.99M
#صدایشهیدسردارحاجقایمسلیمانی
🎼 به یاد همه شهدا...
مناجات با شهدا 🌹
#انتقام_سخت
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ بسیاراحساسی درمورد شهید ابراهیم هادی
AUD-20191026-WA0000.mp3
3.3M
🎧 #بشنوید🎧
اینبار دلنوشته شهدایی
😔با صدای خود شهید سید مجتبی علمدار
😭سوز این دلنوشته دل سنگ را خورد خواهد کرد ......
دعای هفتم صحیفه سجادیه
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ
از دعاهای امام علیه السّلام است هنگامی که مهمی برایش رخ می داد، یا حادثه ای بر او نازل می شد و هنگام رنج و اندوه
يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ
اى خداوندى كه گره كارهاى فرو بسته به تو گشوده مىشود و سختيها به تو آسان مى گردد، اى خداوندى كه از تو خواهند رهايى از تنگناها را
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ
و يافتن آسودگى را به قدرت تو دشوارى خوارمايه گردد و به لطف تو اسباب كارها ساخته آيد. قضا به قدرت تو جارى است و هر چيزى بر وفق اراده تو پديد آمده است:
فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ
به مشيت تو فرمانبر است و به گفتار آمرانهاش نياز نيست، به اراده تو بازداشتنى است و به گفتار بازدارندهاش نياز نيست.
أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ لاَ يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ وَ لاَ يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا كَشَفْتَ
تويى آن كه در مهمات بخوانند و در سختيها به او پناه جويند. هيچ بلايى از سرما نرود جز آنكه تواش برانى و هيچ اندوهى از دل ما رخت نبندد مگر آنكه تواش از ميان بردارى.
وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ
اى پروردگار من، بر من محنتى رسيده كه بار گرانش مرا از پاى در آورده است و به رنجى در افتاده ام كه بر خود هموار نتوانم كرد.
وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَ
تو خود به قدرت خويش آن محنت و رنج بر من وارد آورده اى و به سوى من روانه داشته اى.
فَلاَ مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لاَ صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لاَ فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لاَ مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ
آنچه را تو وارد آورده اى كس بازگرداندن نتواند و آنچه را تو روانه داشته اى كس دفع نتواند و آن در را كه تو بسته اى كس گشادن نتواند و آن در را كه تو گشاده اى كس بستن نتواند.
وَ لاَ مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لاَ نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ
چون كسى را به رنج افكنى كس راحتش نرساند و چون كسى را خوار دارى كس عزيز نگرداند.
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ
پس درود بفرست بر محمد و خاندانش. اى پروردگار من، به فضل خويش در آسايش بر من بگشاى و به قدرت خويش سطوت اندوه را بر من بشكن
وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ وَ أَذِقْنِي حَلاَوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ
و در آنچه زبان شكايت گشوده ام به رحمت نظر كن و مرا حلاوت استجابت در هر چه خواسته ام بچشان
وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً
و از نزد خويش رحمتى و گشايشى خوشگوار بر من ارزانى دار و راه رهايى در پيش پاى من بگشاى.
وَ لاَ تَشْغَلْنِي بِالاِهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ
چنان مكن كه به سبب اندوه از انجام دادن فرايض و مستحبات تو بازمانم،
فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ
كه من اى پروردگار، در برابر اين محنت كه بر من وارد آمده بىطاقتم و پيمانه شكيباييم از آن اندوه كه نصيب من گرديده اينك لبريز است. تنها تويى كه توانى آن اندوه را از ميان بردارى
وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
و آن بلا را كه بدان گرفتار آمده ام دفع كنى. پس مرا از بند بلا وارهان اگر چه شايسته آن نباشم. يا ذا العرش العظيم.
@razechafieh
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #صد_و_بیست_و_یکم
ژست یک قهرمان
هر چند بعد از جمله محکمی که به سعید گفتم ... جسارتش بیشتر شد ... اما بدجور ترسیده بود ...
توی صحبت ها معلوم شد که ... بعد از اینکه مار رو خریده ... برده مدرسه و چند تا از همکلاسی هاش هم ... توی ذوق و حال جوانی ... پاشون رو گذاشتن جای پای سعید و شیر شدنکه اونها هم مار بخرن ... و ترسش از همین بود ...
عبداللهی ، افسر پرونده ... خیلی قشنگ با مورد سعید برخورد کرد ... و انصافا شنیدن اون حرف ها و نصیحت ها براش لازم بود ...
سعید هم که فهمید باهاش کاری ندارن ... آروم تر شده بود... اما وقتی ازش خواستن کمک شون تا طرف رو گیر بندازن... دوباره چهره رنگ پریده اش دیدنی شده بود ...
- مهران اگه درگیری بشه چی؟ ... 😨تیراندازی بشه چی؟ ...
به زحمت جلوی خنده ام😄 رو گرفتم ...
_وقتی بهت میگم اینقدر فیلم جنایی و آدم کشی نگاه نکن... واسه همین چیزهاست ... از یه طرف، جو می گیرتت واسه ملت شاخ و شونه می کشی ... از یه طرف، این طوری رنگت می پره ...
قرار شد ... سعید واسطه بشه ... و یکی از سربازهای کلانتری ... به اسم همکلاسی سعید و خریدار جلو بیاد ... منم باهاشون رفتم ...
پلیس ها تا ریختن طرف رو بگیرن ... سعید مثل فشنگ در رفت ...
آقای عبداللهی که ازش تشکر کرد ... با اون قیافه ترسیده اش ... ژست قهرمان ها رو به خودش گرفته بود ... و تعارف تکه پاره می کرد ...
_کاری نکردم ... همه ما در قبال جامعه مسئولیم ... و ...
من و آقای عبداللهی به زحمت جلوی
خنده مون رو گرفته بودیم ... 😂😃آخر خنده اش ترکید ... و زد روی شونه سعید ...
_خیلی کار خوبی می کنی ... با همین روحیه درس بخون... دیگه از این کارها نکن ... قدر داداشت رو هم بدون ...
از ما که دور شد ... خنده منم😂 ترکید ...
- تیکه آخرش از همه مهمتر بود ... قدر داداشت رو بدون ...
با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...
- روانی ... یه سوسک رو درخته ... به اونم بخند ...😄
ادامه دارد...
🌸نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی🌸