#چندخاطره
🔸خودسازیهای آقا منصور ...
🌼 #نمازشب|زمانی كه از جبهه برمیگشت، خیلی از شبها میرفت كوه و همونجا نمازشب میخوند؛ و اکثراً نزدیکای اذان صبح برمیگشت. وقتی هم میومد مثل هميشه موتورش رو از دور خاموش میكرد تا مزاحم همسایهها نشه.
🌼 #خودسازی|هر وقت من رو سرگرم كارای منزل میدید؛ میگفت: مادر! کارهاتون رو کم كنيد و بهجاش برید دنبال مطالعه و خودسازی.
🌼 #ارزش_عمر| کم حرف میزد و بیشتر گوش میداد. از طرفی مراقب بود کسی با حرفای بیهوده وقتش رو تلف نکنه. اگه کسی توی صحبت باهاش، حرفای بیهوده میزد؛ منصور با حفظ احترام بحث رو میبرد سمت حرفای مفید.
🌼 #سختکوشی|بارها میگفت: بايد از بدن کار کشید. کارهای سنگین میکرد و قرارش با خودش اين بود که وقتی به نهايتِ خستگی رسید، باز يک ساعت اضافهتر کار کنه.
🌼 #محاسبهنفس|از هر فرصتی برا تربیت نفسِ خودش استفاده میکرد. یه روز که هوا خیلی گرم بود، با هم از كوه برمیگشتيم. شدیدا تشنه بودیم که رسیدیم به یک بستنی فروشی. منصور گفت: بریم بستنی بخوریم؛ رفتیم، اما نخورد و گفت: من خيلی به بستنی علاقه پيدا كردم؛ بهتره به هوای دلم رفتار نکنم.
🌼 #همدردی_با_مردم|یه روز پاش رو گذاشت روی یه تشک و گفت: به به! چیه تشک نرمی؛ اما خيلی از مردم حتی یه زیرانداز ساده هم ندارن... همین باعث شده بود که منصور بیشتر روی زمین بخوابه و تشک نندازه.
🌼 #اخلاص|بعد از انقلاب همیشه میگفت: جايی نگید من رو ساواک گرفته و زندان رفتم یا شکنجه شدم... در این حد اخلاص داشت
📚منبع: کتاب "مروری بر زندگی شهید منصور موحدی"
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم