شهید سعید چشمبهراه
#چله_شهدا #روز_بیست_و_ششم
سال ۱۳۴۴ در اصفهان متولد شد.
در هیاهوی عملیات رمضان یک شب مادرش سر سفره افطار به او و پدرش گفت: فکر ما رو نکنید. فعلاً اسلام خون میخواد؛ اگر میتوانید بروید جبهه.
سعید تصمیم گرفت که برود؛ اما نمیتوانست یعنی نمیگذاشتند؛ آخر پانزده سالش بیشتر نبود.. آنقدر رفت و آمد تا بالاخره بهعنوان نیروی تدارکات عازم جبهه شد.
تا 21سالگی آنجا بود. در این شش سال تا زمان شهادتش حتی لحظهای حاضر به ترک جبهه نشد. جبهه رفتن سعید و خدمت کردنش به اسلام از آرزوهای مادرش بود.
اولین بار که اعزام شد همه از رفتنش میترسیدند و ناراحت بودند؛ اما مادر خیلی خوشحال بود. باتمام وجود به پسرش افتخار میکرد. تازه عازم جبهه شده بود. نگرانش شده بود. نماز صبح را که خواند دستهایش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا پسرم را به تو سپردم. فقط در جبهه اسیر و مفقود و جانباز نشود، بقیه اش با خودت»
سرانجام در بیستوهفتم بهمن ماه ۱۳۶۴، با سمت فرمانده تانک در فاو بر اثر اصابت ترکش به بدن به شهادت رسید.
.