eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.9هزار دنبال‌کننده
622 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر‌ که از جلواتش نقاب بر می داشت از آن حقیقت نوری حجاب بر می داشت بدون شک همگان را پیمبری می‌کرد اگر‌ زمان هبوطش کتاب بر می داشت غبار از سر سجاده اش که بر میخواست ستاره از قدمش آفتاب بر می داشت حسین بود سراپا، حسن ز پا تا سر حسینی و حسنی بین قاب بر می داشت بنا به حلم خدایی بنای گریه نداشت که کوفه را ز همان گریه آب بر می داشت نخست زینب و بعداً حسین مکتوم است شرافت علویه است؛ ام‌کلثوم است @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
یادم نمی رود سفر آخر حسین یادم نمی رود که چه آمد سر حسین یادم نمی رود که داماد کربلا زد دست و پا مقابل چشم تر حسین یادم نمی رود که آمد به خیمه ها بین عبا جسم علی اکبر حسین یادم نمیرود که زینب ز پا نشست مثل عمود خیمه آب آور حسین یادم نمی رود که خودم خاک ریختم در پشت خیمه روی علی اصغر حسین یادم نمی رود که شد از سوز تشنگی مثل دو چوب خشک لب اطهر حسین یادم نمی رود که دیدم ز روی تل در زیر تیغ شمر لعین حنجر حسین یادم نمی رود که شنیدم به قتلگاه فریاد یا بنیَّ زند مادر حسین یادم نمی رود که چها کرد ساربان نامرد بهر غارت انگشتر حسین یادم نمی رود که دیدم به چشم خویش آثار نعل تازه روی پیکر حسین یادم نمی رود که دیدم به نیزه ها هفده سر بریده را پشت سر حسین یادم نمی رود دم دروازه کف زدند زنهای شام دور و بر خواهر حسین یادم نمی رود به خرابه ، نداشت خواب از شدت گرسنگیش دختر حسین @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
ندارد چون نشان دین از آغاز نخواهد گشت هرگز محرم راز علی با خواستگار دخترش گفت: کبوتر با کبوتر، باز با باز @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
غم بر دل هر پیر و جوان است امشب ماتم زده بغض آسمان است امشب در سوگ غریبانه‌ی «امّ‌کلثوم» محزون، دل صاحب الزّمان است امشب ..... آن زینب او، عزیز مردم شده است این فاطمه‌اش، ملیکه‌ی قم شده است افسوس! که نام «امّ‌کلثوم» فقط مانند مزار مادرش، گم شده است ..... تا آخر خط به خاطر مکتب رفت جانش اگر آمد از جفا بر لب، رفت در مهر و وفا بر «امّ‌کلثوم» نگر دنبال حسین، همره زینب رفت ..... در راه شما هر که قدم بگذارد پا در حرم جود و کرم بگذارد فردا نکند شفاعت از او زهرا در حقّ شما کسی که کم بگذارد ...... آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود تو جان پدر بودی و او جان تو بود آن کس که تمام خلق مهمان وی‌اند آن شب به سر سفره‌ی احسان تو بود @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
پرورده‌ي‌زهراست‌ از اين‌رو رشيده‌ست درياي بي پايانِ اوصاف حميده‌ست او زينب‌صُغري‌ست اين‌يعني‌خدا،باز "زینت"براي شاه مردان آفريده‌ست مانند زهرا مثل زينب چون خديجه او افتـخارِ بانوانِ برگُـزيده‌ست آنسان که ما زهرا تر از زینب ندیدیم چشم فلك زینب تر از او را نديده‌ست وقتي‌كه دِق كرده‌ست از داغ حُسينش فرض‌است برما كه بگوييم او شهيده ست او‌ از طفولیت شبیه خواهر خویش ماتم‌كشيده زجردیده داغ دیده‌ست پیری قبل از موعد او بی سبب نیست بر شـانه از آغـاز بار غـم كشيده ست اين سرو پابرجا اگر قدّش كماني ست ميراث‌دارِ مادری قامت خميده ست خاكم به سر، زخم زبان از شمر خورده وقتي دم دروازه ي ساعت رسيده ست خاكم به سر، از آفتاب گرم و سوزان هم چادرش پوسيده هم رنگش پریده ست از كعب ني بايد بپرسي چند منزل جان يتيمان برادر را خريده ست ؟ اينكه رقيّـه تشـنه جان داد و گرسنه در بينِ ويرانه امانش را بُريده است @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
وقتی که عالم با وجودت آبرو داشت باید برای بردن نامت وضو داشت بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت زهرا دمادم دیدنت را آرزو داشت عصمت ز سیمای تو معلوم است معلوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم روح دعا ،أخت الوفا، بنت الوقاری روح ادب زهرا نسب حیدر تباری مثل علمداری ، شکوهی ، اقتداری مانند زینب خواهرت همتا نداری پروردهء دست عطوف چند معصوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم نقش تو در کرببلا انکار، هرگز چون خواهرت تسلیم استکبار ، هرگز در راه کوفه تو بگو یکبار ، هرگز زینب نشد بی یاور و غمخوار، هرگز ای خواهر کوچکترِ ارباب مظلوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم بر ناقه، اطفال برادر را نشاندی یک لحظه از احوالشان غافل نماندی خاک از لباس و چادر خواهر تکاندی مانند زینب جایِ جایش خطبه خواندی کاخ بنی شیطان به ذلت گشت محکوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم ای همسفر مانند زینب با سرِ یار ای همقدم با خواهرت در کوچه بازار ای مثل خواهر سنگ کوفی خورده بسیار ای ساقی لب تشنگان بعد از علمدار یک عمر با این روضه گریانیّ و مغموم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم یادت نرفته کربلا رنجی که دیدی از خیمه ها با زینبت بیرون دویدی بی بی نمی دانم به تلّ ، آیا رسیدی؟ دیدی خودت یا اینکه از زینب شنیدی با چکمه زد بر سینه اش آن دشمن شوم ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
کمتر کسی‌ست در غم من انجمن کند از من سخن بیاورد، از من سخن کند «دل‌های جمع را کند آشفته یاد من راضی نمی‌شوم که کسی یاد من کند» یاد آورم ز قاسم و عبّاس و اکبرم چشمم نظر چو بر گل و سرو و سمن کند غوغای کربلا، غم کوفه، حدیث شام جان بر لبم رسانَد و خون، قلب من کند ما را خرابه، جای شد و هیچ کس نگفت: باید که لاله جلوه به صحن چمن کند از بازگشتمان به مدینه کنایتی‌ست هر کاروانِ خسته که رو در وطن کند بار مرا اگر چه اجل بسته است و باز خوش روبه‌رو مرا به حسین و حسن کند، شرمندۀ محبّت زینب شوم که آه! باید دوباره جامۀ ماتم به تن کند وقتی کفن برای من آماده می‌شود او باز گریه بر بدن بی‌کفن کند @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
کمر بر استقامت بسته زینب که یک‌دم هم ز پا ننشسته زینب اگر زینب پناه کاروان بود تو هم بودی عصای دست زینب صبوری غرق در تاب و تب تو وفا زانو زده در مکتب تو در این شش‌ماه، یک‌دم هم نیفتاد «حسینم وا حسینا» از لب تو @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
نام بلند خویش به دنیا گذاشتی با داغ خود غمی روی دل­ها گذاشتی بعد از حسین، قلب پریشان خویش را در کربلای خون خدا جا گذاشتی حیران و ماتِ صبر و رضای تو روزگار وقتی به روی غصّه و غم پا گذاشتی کوفه اسیر نطق علی­‌گونۀ تو شد داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی با خطبه‌ای که خواندی و کردی عزا به پا پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی زینب قرار بود کند شام را خراب حرمت به نام زینب کبری گذاشتی بازار شهر کوفه کجا و شما کجا؟! باور نمی‌کنم قدم آنجا گذاشتی ای همدم رباب! تو با اشک و ناله‌ات مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی گفتی به رأسِ بر روی نیزه: برادرم! از چه رقیّه را تک و تنها گذاشتی؟ تو داغدار بی‌کفن کربلا شدی گریان و بی‌قرار شه سر جدا شدی @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
باید از جلوۀ او عرش منوّر باشد هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو! می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد زینب دوّم گل­خانۀ زهرا شده‌ای چه قشنگ است!که زینب دو برابر باشد پیش دریای دلت، موج بلا، کوچک بود عاشقی، صبر تو از عقل، فراتر باشد «امّ‌کلثوم»! دعا کن، نرسد روزی که دختری شاهد افتادن مادر باشد خاطرت باشد اگر، شاهد عاشورایی! آتش خیمه هم از آتش آن در باشد تو چه‌دیدی؟چه‌شنیدی؟چه‌کشیدی؟آن‌روز بدنی بی‌سر و یک نیزه که با سر باشد اوّلین شاعر این داغی و شعرت، بانو! شعله‌ای گشته که بر سینۀ دفتر باشد بی‌سبب نیست که عمرت به درازا نکشید وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳
از آنجا که خدا می خواست شأن تو نهان باشد مسجل می شود گنجینه باید بی نشان باشد کشیده آستین از دست دنیا خادمت آری کشانده خویش را تا که غلام آستان باشد علی در باز خواهد کرد و زهرا راه خواهد داد اگر نام‌شریفت پشت در ورد زبان باشد چه می خواهد مقاماتت ز جان عقل ما وقتی فقط یک گوشه از خاک تو نامش آسمان باشد سگ‌کوی شما هم عار می داند اگر جایی گذارش از گذرگاه فلان ابن فلان باشد عنان از خشم حیدر می درد آوردن نامش چگونه قاتل انسیه پایش در میان باشد!!! . به ظاهر آستین اما جگر در زیر دندان بود مهار گریه دشوار است اگر مادر جوان باشد . تو عفت را میان همهمه تعبیر خواهی کرد حریفت گر چه یک نا اهل هرزه چون سنان باشد تو را ای آفتاب در حجاب آشفته کی دیدیم؟ تو را که سایه ات دلگرمی یک کاروان باشد تو بر می خیزی از جا حین‌ گریه خطبه می خوانی اگر حتی برادر زیر چوب خیزران باشد سلیمانت به نی رفته است اما تاب می آری اگر چه خاتمش در دست های ساربان باشد به کوه عصمتت سوگند این دنیاست مملوکت اگر حتی خرابه آخر این داستان باشد @raziolhossein
۹ دی ۱۴۰۳