eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
599 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین چون او ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او ندیده دل صراط‌َالمُستقیمی اینچنین چون او حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین چون او سفارش‌های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست سفارش‌های او راهِ رسول‌الله و آلِ اوست سفارش می‌کند بارِ فقیران را زمین مگذار سفارش می‌کند در راهِ محرومان قدم بگذار سفارش می‌کند دل را به تدبیر خدا بسپار سفارش می‌کند هرگز نمازت را سبک مشمار سفارش کرد  ما را تا ادا سازیم دینش را به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را زیارت نامه‌های ما زیارت نامه‌های اوست عزاداریِ ما میراثی از رسم عزای اوست تمام گریه‌های ما کمی از های‌هایِ اوست شلوغیِ حرم‌ها از حدیثِ کربلای اوست خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ  ماست ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست به روضه می‌کشد آقا همیشه منبر خود را به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را میانِ گریه می‌بینید همانجا مادر خود را ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت خدایا خانه‌یِ او در هجوم بی حیاها سوخت چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست به فکر مو سپیدی‌اش به فکر سن و سالش نیست به یاد کودکانِ بی کَسَش  فکر عیالش نیست چرا این شعله‌های در به فکر دست و بالش نیست کسی او را نمی‌گوید عصای خویش را بردار بیا از بِینِ شعله بچه‌های خویش را بردار زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد  زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد زمین اُفتاد و با نیزه  کسی اما نَزَد او را زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را @raziolhossein
نیمه شب بود و وقت راز و نیاز بین سجاده بود، بین نماز با تأسی به مادرش زهرا دست خود برده بود سوی خدا داشت همسایه را دعا می کرد گره ها را دوباره وا می کرد ذکرِ ارباب عالمین گرفت بوسه از تربت حسین گرفت ناگهان صحبت از تهاجم شد خلوتش بین نعره ها گم شد داد و فریاد، بی دلیل زدند شعله بر خانه ی خلیل زدند حرمت این حرم شکسته شد و دست او بین خانه بسته شد و پا شد از جای خود ولی افتاد یاد مظلومی علی افتاد از غریب مدینه دم می زد وسط شعله ها قدم می زد خاک و خاکستر از عباش تکاند اشک بر مادرش دوباره فشاند حرف داغِ گران زهرا بود میخ در روضه خوان زهرا بود پیر مردی وحید را بردند آن محاسن سپید را بردند باز هم روضه ها به کوچه کشید آه... آقای ما بگو چه کشید؟! پیر را طاقت دویدن نیست می رود..‌. حاجت کشیدن نیست فلک از غصه شرمگین شده بود شیخ ما نقش بر زمین شده بود پیکرش را چقدر آزردند تا که شیخ الائمه را بردند خوب شد بر سرش جدال نشد غارت پیکرش حلال نشد تشنگی تاب و قدرتش نگرفت تیر و نیزه به قامتش نگرفت رخش از خون تازه رنگ نشد صورتش آشنا به سنگ نشد خوب شد قاتلی سویش نرسید پنجه ای بین گیسویش نرسید خواهری با شکستنش نشکست بر روی سینه اش کسی ننشست @raziolhossein
قال الصادق:نوحوا علی الحسین ... نوحوعلی الحسین که این کارفاطمه است این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود نوحوعلی الحسین که لب تشنه جان سپُرد بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد نوحو علی الحسین درخاک وخون نشست هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد نوحو علی الحسین که در بین ازدحام با ضربة دوازدهم کار شد تمام نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود چشمان او هنوز به سوی خیام بود نوحوعلی الحسین که می دید خواهرش تاراج می شود همه هستش برابرش نوحوعلی الحسین که باصورتی کبود چشم ِ سرِ بریدة او باز مانده بود نوحوعلی الحسین که با ضجر کُشتَنَش چیزی نمانده بود ز رگهای گردنش @raziolhossein
شیخ الائمه ام که شکستند حرمتم با هیزم آمدند شبانه زیارتم در احترام موی سپیدم همین بس است در بین شعله ها شد تکریم ساحتم من دست بسته بودم و یاران به خواب ناز آنجا کسی نبود نماید حمایتم من مرد بودم این شد و ای وای مادرم این تنگنای کوچه نماید اذیتم سجاده ام کشید وبماند چگونه برد خاکی شده زکینه لباس عبادتم بادست بسته ،پای برهنه ، نفس زنان مرکب دوانیش بخدا برد طاقتم خوردم زمین و ناله زدم عمه جان مدد قدری کمان چو قامت تو گشته قامتم در بین راه گشته پریشان محاسنم از بسکه دست بسته زمین خورده صورتم تفسیر مقتل «قبض شیبه » شده این صورت کبود و رخ پر جراحتم اینجا جفا به ماشد و معجر کشی نشد غمهای کربلا زده لطمه به غیرتم @raziolhossein
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید نظارۀ تو ابوحمزه و زراره کشید غریب هستی و چون مادرت نشد آقا سر مزار شما گنبد و مناره کشید به زخم های دلت مرهمی نشد پیدا که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید تو را میان دعا، بی نمازها بردند تو را پیاده به کوچه یکی سواره کشید میان کوچه تن خسته ات زمین تا خورد نکرد رحمی و دشمن تو را دوباره کشید سریع خانه برو دختر تو ترسیده است که ارث مادریت را کسی شراره کشید گرفته خانۀ تو رنگ خیمه های حسین دوباره گریۀ چشمت به سوگواره کشید دوباره آتش و خیمه غروب عاشورا دوباره کرببلا را به استعاره کشید تمام اهل و عیالش فرار می کردند و دختری که خودش را به یک کناره کشید به چند زخم پدر مرحمی ز گریه گذاشت دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید به پیش پیکرش از دشمنی شکایت کرد که معجر از سر و از گوش گوشواره کشید @raziolhossein
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله» در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می‌‌دانم «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست    @raziolhossein
جد ما گریه کنانش را تماشا میکند نوحوا علی الحسین هر که گرید بر حسین یاری زهرا میکند نوحوا علی الحسین @raziolhossein
ارادت دارم از طفلی به نام حضرت صادق تعالی الله از قدر و مقام حضرت صادق الا ای شیعه های با مرام حضرت صادق به گوش جان بگیرید این کلام حضرت صادق که عالم تا ابد مدیون شاه عالمین باشد و کل الخیر در یک جمله فی باب الحسین باشد در این دنیای ظلمانی عجب ماه شبی دارم میان این همه مذهب چه والا مذهبی دارم کرام الکاتبین را شکر ، به چه مکتبی دارم ز عشاق امام صادقم ، چه منصبی دارم الهی بر در این آستان ، نوکر بخوانندم مرا در روز محشر شیعه جعفر بخوانندم یقینم کامل است و اعتقادم این چنین باشد که او مانند جدش مرتضی حق الیقین باشد به قول حضرتش این از نشان مؤمنین باشد که از زوار قبر جد من در اربعین باشد عزیز فاطمه ، از خرمنت توشه بده ما را برات اربعین و طوف شش گوشه بده ما را من از افتادن آن پیر زن در کوچه می دانم از این مجمل حدیثی را مفصل ، ناب ، می خوانم رسانده بر همه شیخ الأ ئمه ، نور چشمانم که با بغض از عدوی حضرت زهرا مسلمانم خدا با صورت اندازد مرا در شعله نارم اگر از دشمنی با خصم مولا دست بردارم مدینه بار اول ، ظلم بر خیر النساء کردند میان کوچه ها حق ذوی القربی ادا کردند ز کینه سینه را با ضرب مسمار آشنا کردند پس در غنچه نشکفته از شاخه جدا کردند از آنجا خصم ، آتش بر دل و جان خلائق زد شرر بر خانه و کاشانه قرآن ناطق زد میان شعله فرزند خلیل الله را بردند دل شب مردم گمراه ، نور ماه را بردند پیاده از پی مرکب تمام راه را بردند چسان گویم چگونه آن ملک درگاه را بردند چه سنگین بود مهر غربتی که بر جبین می خورد میان کوچه مثل مادرش زهرا زمین می خورد اگر چه پیش چشم عترتش بر او جسارت شد اگر چه خانه اش محصور آن ظلم و شرارت شد اسیر کینه رجس و پلیدی ها ، طهارت شد کجا کاشانه شیخ الائمه قتل و غارت شد بمیرم کربلا پیراهن از گودال می بردند ز پای دختر دردانه ای خلخال می بردند @raziolhossein
مزنیدم مبریدم ندهید آزارم بگذارید عمامه به سرم بگذارم قبل از آنیکه مرا در بر منصور برید بگذارید حرم را به کسی بسپارم پیرمردم پی مرکب ندوانید مرا نه مرا پای دویدن نه عصایی دارم بگذار ابن ربیع تا نفسی تازه کنم بس کن اینقدر نکش بر روی سنگ و خارم تازیانه بزن اما لب خود باز مکن نام زهرا مبر اینقدر مده آزارم به زمین میخورم و ذکر لبم یازهراست یاد افتادن او بین در و دیوارم سوخت در شعله در خانه ام و شکر خدا که نیفتاد در سوخته روی یارم پیش چشم پسرش مادر ما را می زد از مغیره به خدا تا به ابد بیزارم @raziolhossein
خاکستر داغ لاله‌ها گشت بقیع مأوای عزیزان خدا گشت بقیع وقتی که جنازۀ تو را آوردند انگار زمین کربلا گشت بقیع @raziolhossein
کسی که عرش و فرش و چرخ ، بوده تحت فرمانش چه شد که نیمه شب بردند با حال پریشانش همان بیتی که روز و شب ، ملک در رفت و آمد بود بدون اذن وارد گشت خصم نامسلمانش مقامش را نفهمیدند آنهایی که از خانه به دست بسته می بردند ، مانند اسیرانش عدویش بی ادب ، دنبال مرکب ، جان به لب ، خسته یکی دو تا نبود ای وای ، غمهای فراوانش کسی که بود فرزند خلیل الله ، یاالله چه مظلومانه از غم سوخت در آتش گلستانش در آتش ، روی لبهایش ، دم یافاطمه بود و دوباره زنده می شد داغ مادر پیش چشمانش چو می رفتند اطفالش ، میان شعله ها هر سو تداعی شد برایش کربلا و خیمه سوزانش به یاد دختری که با دو دست کوچکش می زد به روی شعله ها بلکه ، شود خاموش دامانش سر و پای برهنه شد روان در کوچه ها ، اما نزد بوسه به پای او لب خار مغیلانش چنان از داغ جدش اشک می بارید از چشمش مدینه کربلایی بود ، از ذکر حسین جانش به هرجا می شنید آوای طفل شیر خواری را به یاد حنجر اصغر بهم می ریخت سامانش اگر بردند او را ، کاخ حمراء در بر منصور نزد با چوب دیگر میزبان بر لعل مهمانش فدای آن سری که بود در طشت و یزید دون به لب می می زد و هی می زد او را پیش طفلانش @raziolhossein
عمریست زیر منت شیخ الائمه ایم ما شیعه ایم و امت شیخ الائمه ایم سرشار از محبت شیخ الائمه ایم ریزه خور کرامت شیخ الائمه ایم ما را ولاش سینه زن و بی قرار کرد بر کشتی نجات حسینی سوار کرد آقا اگر نبود که آدم نمی شدیم از دودمان بانوی عالم  نمیشدیم این گونه بی قرار محرم نمی شدیم دیوانه علامت و پرچم نمی شدیم او عمر خود گذاشت که عاشق ترین شدیم خواندیم قال صادق و روضه نشین شدیم امشب دلم گرفته برای بقیع او خون گریه می کنم به هوای بقیع او جان مرا گرفته عزای بقیع او امشب به یاد حال و هوای بقیع او در مجلس مصیبت او گریه می کنیم با فاطمه به غربت او گریه می کنیم هم ماجرای آن در و دیوار زنده شد هم ماجرای آتش و مسمار زنده شد هم بی کسی حیدر کرار زنده شد هم کینه مغیره و اشرار زنده شد ابن ربیع مثل مغیره است ، بی حیاست کارش همیشه طعنه و آزار و ناسزاست ظالم ، شکست حرمت بیت الحرام را از کینه برد پای پیاده امام را آن مرد سالخورده ی والا مقام را شاه بزرگ زاده با احترام را او روی اسب و پای پیاده امام دین در کوچه ها دوباره علی می خورد زمین واویلتا به کوچه کشیده است ماجراش خاکی شبیه چادر زهراست جامه هاش این حلقه های اشک، گرفته ره نگاش افتاده است لرزه چرا بین دست و پاش پای پیاده ناله زند ، یاد عمه هاش این پیرمرد شهر مدینه است کربلاش شکر خدا که شهر مدینه سنان نداشت خولی و زجر و حرمله و ساربان نداشت سیلی برای دختر شیرین زبان نداشت بزم شراب داشت ولی خیزران نداشت شکر خدا که در جگرش نیزه ها نرفت بعد از شهادتش بدنش زیر پا نرفت @raziolhossein