eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
597 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کتیبه های حریم تو مصحف نورند کبوتران تو در چشم اهل دل حورند نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی که زائرین تو در حشر با تو محشورند نجات، دور سر دوستانتان گردد هلاکت است بر آنان که از شما دورند به زائرین تو نازم که با غم دو جهان به یک نگه که به قبرت کنند مسرورند به راهیان حریم تو می برم حسرت که گرم عمره ی مقبول و سعی مشکورند فرشتگان الهی برای کسب شرف به خاک بوسی این آستانه مأمورند هزار عیسی مریم در این حرم زائر هزار موسی عمران مقیم این طورند سیاه روزی وهابیان ببین که ز تو هزار معجزه دیدند و باز هم کورند گدایی سر کوی تو فوق سلطنت است خوش آن گروه که در این مقام مشهورند ندا دهند در این بقعه روز و شب «میثم» که نارها همه از فیض این حرم نورند @Raziolhossein
بر سینه ز مهر تو نشانی دارم از خشم خدای خود امانی دارم دیگر نهراسم از جهنم زیرا هم چون تو امام مهربانی دارم .
  بر سینه ز مهر تو نشانی دارم از خشم خدای خود امانی دارم دیگر نهراسم از جهنم زیرا هم چون تو امام مهربانی دارم @raziolhossein
اگرچه با گنه خویش دادم آزارت دلم خوش است که گشتم گدای بازارت به رافت توبنازم که بردرحرمت ستاده ای و دعا میکنی به زورات خوشا سعادت آن زائری که وقت وداع تواز قفاش بگویی خدانگهدارت زبس رئوفی و آقایی و کریم استی گدابه قطره اشگی شده خریدارت به جای آنکه جوابم کنی جوابم ده کجا پناه برد زائر گنهکارت نوشته ام به کف دستهای خالی خود سلام از کم من برعطای بسیارت هزارموسی عمران به طور مدهوشت هزار عیسی مریم به چرخ بیمارت به دست خالی میثم نگاه کن مولا عنایتی کرمی ای کرم سزاوارت @raziolhossein
آي؛جگرگوشه ي طاها، رضـا رئـوف خـاندانِ زهـرا، رضـا مثل علي شأن تو والا، رضـا سَيّدِ اهل بيت موسيٰ، رضـا ما همه جا تحت پنـاه توايم بنـده ي در بند نگـاه توايم غير تو در دهر مُرادي که دید؟ اَباالحَسن،اَباالجوَادي که دید؟ با تو خطا در اعتقادي که دید؟ در حرمت روی كسادي دید؟ بقيع هر چه ساكت و خلوت است در عوضش گرد تو جمعيّت است اَمر ، به فرمان خدا دست توست دردي اگر هست دوا دست توست بخشش ما روز جـزا دست توست حساب ما كتاب ما دست توست "عِنْـدَ تَطايِـرِ الكُـتُـب" در جزا دست به دامان تو هستيم ما مايه ي دلگرمي ما كيست ؟ تو شخصِ مُعين الضُّعَفا كيست ؟ تو محاسِن دين خُدا كيست ؟ تو حـجّ تمام فُـقرا كيست ؟ تو وصف تو را همين كه بشنيده است قبله نما سمت تو چرخيده است اشاره ات معجزه ها كرده است سنگِ مرا شِمش طلا كرده است به لال ها ، بيان عطا كرده است تكلّمت كار عـصـا كرده است نقش و نگار پرده چون شير شد مأمون غش كرده و تحقير شد سر به كف پات كشيدن خوش است طعم طعام تو چشيدن خوش است با تو به اصل دين رسيدن خوش است سلسلةُ الذَّهَب شنيدن خوش است با سَنـَدِ خود از خُـدا گفته اي گر "أنَا مِنَ شُرُوطِها" گفـته اي غمزه ي تو"کُنْ فَیَکُونْ"می کند فـال مرا پُر از شُگُون مي كند از دل من، غصّه بُرون مي كند ذهن مرا بست جُنون مي كند تا به سويت راهنمايي شَـوَم همـنفس شيـخ بهايي شَـوَم محل بده اين همه اِصرار را پر بـده اين مُـرغ گرفـتار را خوب ببـين حـالِ منِ زار را عفو كن اين عبد خطاكار را "آمدم اي شاه پناهم بده" "خطّ اماني ز گناهم بده" به "اَقْـرَحَ جُفونَنا"يت قسم به"اَسْبَلَ دُموعَنا"يت قسم به سينه سوزيِ صدايت قسم به جـدّ سر ز تن جدايت قسم عنايتي به سائل خويش كن اشك مرا بيشتر از پيش كن @raziolhossein
با اینکه بر حق تو جاهل بوده سائل بر تو اراداتش که کامل بوده سائل همیشه لطفت شاملش بود و نفهمید عمری ز الطاف تو غافل بوده سائل مهر تو شد با او عجین از آن دمیکه در دست بابایت علی گِل بوده سائل بر کوی تو یک عمر نوکر بوده نوکر بر درگهت یک عمر سائل بوده سائل از رافتت اشکش اگر جاری نگردد یعنی که بیمقدار سنگدل بوده سائل گفتی فقط گریه به شاه بی کفن کن یک عمر گریه کرد و عامل بود سائل با دست خالی از درت رفتن محال است گر دست خالی رفت کاهل بوده سائل ریزه خور تو عالم پیدا و غیب است از درگهت با دست خالی رفتن عیب است @raziolhossein
اگر که روی براین بارگاه آوردم دوباره برحرم تو پناه آوردم تهی است گرچه دودستم ،ولی به همراهم دوکاسه اشک ودلی غرق آه آوردم نفس کشیدن دراین حریم تسبیح است زفیض لطف تو روبراله آوردم نبسته ای توبرویم درحرم ،امّا مرا ببخش که بار گناه آوردم چگونه شرم نریزد زچشم خونبارم زمن تو گل طلبیدی، گیاه آوردم دخیل گریه به خاک حریم تو بستم به بی پناهی خود من گواه آوردم طبیب دل نگه تو شفای حال من است اگر حضور تو حال تباه آوردم سیاه نامۀ مارا سفید کن از لطف که نامۀ عملم راسیاه آوردم رهی دراز و بسی سخت پیش رو دارم ولا و مهر تو را زاد راه آوردم بپاس اینکه شفاعت کنی «وفائی» را ببین که ملتمسانه نگاه آوردم @raziolhossein
ذکر پابوس شما از لب باران می ریخت ابر هم زیر قدم های شما جان می ریخت هر چه درد است به امید دوا آمده بود از کفِ دست دعای همه درمان می ریخت عطر در عطر در ایوان حرم می پیچید باد بر دوش همه زلف پریشان می ریخت نور در آینه های حَرَمت گُل می کاشت از نگاه در و دیوار گلستان می ریخت روی انگشت همه بال دعا پَر می زد از ضریح لب تو آیة احسان می ریخت چشم در قاب مفاتیح تو را خط می بُرد روی اسلیمی دل ذکر تو توفان می ریخت بس که در کوچه دیدار غریب آمده بود از شبستان شما شام غریبان می ریخت روز برقامت خورشید فلک شب در ماه نور از چشمه خورشید خراسان می ریخت مرحوم @raziolhossein
دامن آلوده و بار گناه آورده ام گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده ام هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام «میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام @Raziolhossein
با ذکر قبول   صلوات آمده ایم دنبال رسول  صلوات  آمده ایم امشب به زیارت تو از باب جواد با اذن دخول  صلوات  آمده ایم ..... از غیب صدای رفت و آمد آید کعبه به طواف شهر مشهد آید در طوس ، مدینه را زیارت کردیم از مرقد او بوی محمد آید @raziolhossein
بیمارم و پای تا به سر دردم من از بهر شفا سوی تو رو کردم من مولا تو مرا شفا دهی یا ندهی از مقصد خویش بر نمی گردم من ....... روزی به طبیب عشق از صدق و صفا گفتم که بگو درد مرا چیست دوا گفتا که اگر دوای دردت طلبی بشتاب به دربار شه طوس رضا @raziolhossein
ای جلوه گر از مرقد تو نور محمد ای وجه خداوند ، در آیینه ی مرقد مشهد شده از برکت تو معجزه باران باران شده هر ابر که آمد سوی مشهد نازل شده در شان شما آیه ی تطهیر ساکن شده در حصن شما آیت سرمد ای سلسله در سلسله ، فریاد طلاکوب ای قافله در قافله ، فرش تو زبرجد شیر روی پرده ز اشارات تو جان یافت آهو به تمنای تو در دام قدم زد صد چشمه ی  جاری شده آغوش گشوده بر قطره ی اشکی که به پابوس تو آمد دریای کراماتی و هنگام تلاطم جزر تو کرم گشته و احسان تو شد مد ای تا ابد ، از روز ازل ، خلق جهانی در صحن "عتیق و نو" ی تو مانده مردد سوگند خورند آینه ها هیچ گدایی با دست تهی از در این خانه نشد رد عمریست که من سنگم و تو آینه یعنی تو خوبتر از خوبتر از خوبی و من بد چشمی به سوی سیم و زر  خلق ندارم حالا که خدا داده مرا اینهمه گنبد بگذار خداحافظی ام زود بمیرد در دار سلام تو شوم زنده مجدد @raziolhossein