#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
کوفه دیدی زینب آمد زیر و رویت کرد و رفت
با کلامی آتشین بی آبرویت کرد و رفت
دیدی آخر اول دروازه ات با خطبه ای
تا قیامت لال از هر گفتگویت کرد و رفت
گرچه بستی دست و راه چاره از هر سو به او
آمد و بیچاره از هر سمت و سویت کرد و رفت
او فقط با موجی از طوفان اقیانوس خود
در هَمَت کوبید و در حیرت فرویت کرد و رفت
کوه را میخواستی با سنگباران بشکنی
او شکستت داد و رسوا کو بکویت کرد و رفت
هم تو را توبیخ کرد و هم همه تاریخ را
باخبر از خُلقِ خَلقِ کینه جویت کرد و رفت
#حیدر_توکلی
@raziolhossein1
.
عاشق آن است که سنگش بزنند اهل نفاق
دم به دم نام تورا بردم و تکفیر شدم
دوره گردی نمیاید به من دیوانه
سگ درگاه توام پیش تو زنجیر شدم
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
عاشق آن است که سنگش بزنند اهل نفاق
دم به دم نام تورا بردم و تکفیر شدم
دوره گردی نمیاید به من دیوانه
سگ درگاه توام پیش تو زنجیر شدم
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
با احتساب آتش خیمه یقینا
چیزی برای دفن از اکبر نمانده
با احتساب نعل های تازه حتماً
چیزی هم از قنداقه ی اصغر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانه ای که در تن او پر نمانده
مادر کنار پیکرش روضه گرفته
نایی برای گریه اش دیگر نمانده
تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد
حالا کنار او اگر خواهر نمانده
آقا رسید و دید از نزدیک انگار
انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده!
گفتند با گریه که آقا جز حصیری
چیزی برای دفن این بی سر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده
با احتساب ضربه های آخر شمر
حتما دگر چیزی از این حنجر نمانده
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#امام_حسین_دودمه
#کوفه_دودمه
#دودمه
راس جدت را ببین در کوفه بالای سنان
العجل صاحب زمان
عمه مظلومه ات در پای نیزه شد کمان
العجل صاحب زمان
@raziolhossein
#حضرت_زینب
زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گل زخمهای پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بیشمارۀ قرآن زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا"
دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است
وقتی رقیـه را بـه ره شام میزدنـد
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است
هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
"میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه
#نیزه
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
بر سر نی سر تو آیت نور
نِی شجر، من کلیم محمل طور
چشمهای تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد
مصحف سرخ هیفده آیه
سر نی کرده بر سرم سایه
من شدم سایه بان پیکر تو
حال شد سایه بان من سر تو
کاش یک دم به خاطر دل من
خم شود نیزه در مقابل من
تا بگیرم ز نوک نی به برت
بزنم بوسه ها به زخم سرت
نیزه از خون حنجرت خجل است
نیزه دارت چقدر سنگدل است
نی که خم می شود مقابل من
او شود دورتر ز محمل من
کاش سنگی که خورده بر سر تو
خصم می زد به فرق خواهر تو
کس ندیده کنار یکدیگر
آفتاب و غبار و خاکستر
یاد روزی که مادرت زهرا
همچو جان در بغل گرفت مرا
شانه زد حلقه حلقه مویم را
غرق گلبوسه کرد رویم را
گفت: زینب تو نور عین منی
که شبیه من و حسین منی
گردش آفتاب و مه تا بود
این شباهت همیشه در ما بود
حال ای جان و دل ز من برده
این شباهت چرا به هم خورده؟
موی زینب سفید و موی تو سرخ
روی زینب کبود و روی تو سرخ
صورت من ز آفتاب، کبود
صورت تو ز سنگ، خون آلود
در دو چشمم نگاه خستهء توست
عکس پیشانی شکستهء توست
یا بیا خون ز صورتت شویم
یا تو خون پاک کن ز گیسویم
کاش می شد که جامه چاک کنم
خون ز پیشانی تو پاک کنم
کاش پیش از بریدن سر تو
می بریدند سر ز خواهر تو
تیر تا از کمان شتافته بود
کاش قلب مرا شکافته بود
نیزه بر صورت تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟
از سر تو شکسته تر، کمرم
از گلوی تو پاره تر، جگرم
آسمان بر سرم خراب شده
گرد ره بر رخم حجاب شده
یوسف فاطمه! عزیز دلم
از تو و دختران تو خجلم...
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#کوفه
#نیزه
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
بر سر نی سر تو آیت نور
نِی شجر، من کلیم محمل طور
چشمهای تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد
مصحف سرخ هیفده آیه
سر نی کرده بر سرم سایه
من شدم سایه بان پیکر تو
حال شد سایه بان من سر تو
کاش یک دم به خاطر دل من
خم شود نیزه در مقابل من
تا بگیرم ز نوک نی به برت
بزنم بوسه ها به زخم سرت
نیزه از خون حنجرت خجل است
نیزه دارت چقدر سنگدل است
نی که خم می شود مقابل من
او شود دورتر ز محمل من
کاش سنگی که خورده بر سر تو
خصم می زد به فرق خواهر تو
کس ندیده کنار یکدیگر
آفتاب و غبار و خاکستر
یاد روزی که مادرت زهرا
همچو جان در بغل گرفت مرا
شانه زد حلقه حلقه مویم را
غرق گلبوسه کرد رویم را
گفت: زینب تو نور عین منی
که شبیه من و حسین منی
گردش آفتاب و مه تا بود
این شباهت همیشه در ما بود
حال ای جان و دل ز من برده
این شباهت چرا به هم خورده؟
موی زینب سفید و موی تو سرخ
روی زینب کبود و روی تو سرخ
صورت من ز آفتاب، کبود
صورت تو ز سنگ، خون آلود
در دو چشمم نگاه خستهء توست
عکس پیشانی شکستهء توست
یا بیا خون ز صورتت شویم
یا تو خون پاک کن ز گیسویم
کاش می شد که جامه چاک کنم
خون ز پیشانی تو پاک کنم
کاش پیش از بریدن سر تو
می بریدند سر ز خواهر تو
تیر تا از کمان شتافته بود
کاش قلب مرا شکافته بود
نیزه بر صورت تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟
از سر تو شکسته تر، کمرم
از گلوی تو پاره تر، جگرم
آسمان بر سرم خراب شده
گرد ره بر رخم حجاب شده
یوسف فاطمه! عزیز دلم
از تو و دختران تو خجلم...
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
دست من و زنجیر، فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من با تو بودم، بی تو از عمرِ بدون تو…
…اینقدر باشم سیر!، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر، فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر…
مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم
درکوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و راس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم
#مهدی_نظری
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
دلدار من به جز تو کسی نیست دلبرم
نازت اگر به قیمت هستی است میخرم
چشمان خویش بسته ای و گریه میکنی
شرمنده ام از اینکه به سر نیست معجرم
تو روی نیزه یک سر پاشیده می بری
من این سه ساله ای که کتک خورده می برم
تو فکر من که نیزه تنم را کبود کرد
من یاد دست و سینه و پهلوی مادرم
همبازی رقیه به نیزه چه میکند
نیزه به حلق جا نشده، خاک بر سرم
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
دل سوزان بُوَد امروز گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
من به تو دوختهام دیده، تو بر من، از نی
یک جهان راز، نهفته به نگاه من و تو
اُسرا با من و رأس شهدا با تو به نی
چشم تاریخ ندیدهست سپاه من و تو
روی تو ماه من و ماهِ تو عباس امّا
ابر خون ساخته پنهان رخ ماه من و تو
آیه خواندن ز تو، تفسیر ز من، تا دانند
که به جز گفتن حق نیست گناه من و تو
هر دو نَستوه چو کوهیم برِ سیل امّا
عشق، دلگرم شد، از سردی آه من و تو...
«مدّعی خواست که از بیخ کند ریشهٔ ما»
بیخبر زآن که غروب است پگاه من و تو
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
#نیزه
ای سایه سرم به سرم باش یاحسین
هردم فروغ چشم ترم باش یاحسین
من روی ناقه گریه کنم از برای تو
تو روی نیزه نوحه گرم باش یاحسین
قرآن بخوان که دل شده تنگ صدای تو
آرامش دل و جگرم باش یاحسین
ای از مدینه همسفرم ای برادرم
مثل همیشه دور و برم باش یاحسین
همچون هلال گاه عیانی و گه نهان
قدری مقابل نظرم باش یاحسین
منکه نشد به پیکر تو سایبان شوم
اما تو سایبان سرم باش یاحسین
اطراف من ببین ،به علمدار خود بگو
همواره پاسدار حرم باش یاحسین
با دیدن سر علی اصغر رباب گفت:...
(خیلی مراقب پسرم باش یاحسین)
#عبدالحسین
@raziolhossein