eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
589 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر قطره دریا می‌شود وقتی بیایی صحرا شکوفا می‌شود وقتی بیایی آئینه در آئینه در آئینه لبخند دنیا چه زیبا می‌شود وقتی بیایی چیزی شبیه آن‌چه در باور نگنجد مانند رویا می‌شود وقتی بیایی رمز تمام قفل‌های بسته ما یک لحظه پیدا می‌شود وقتی بیایی یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است محو تماشا می‌شود وقتی بیایی در باور ما ریشه دارد وعده وحی فتحا مبینا می‌شود وقتی بیایی تلخ است صبر و انتظار اما به کامم شهد گوارا می‌شود وقتی بیایی آن پرچمی که عصر عاشورا زمین خورد در کعبه برپا می‌شود وقتی بیایی بر نیزه آیاتی که ثارالله می‌خواند تفسیر و معنا می‌شود وقتی بیایی یابن‌الحسن عقده ز کار بسته ما با لطف تو وا می‌شود وقتی بیایی @raziolhossein
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن یـا ایّهـا العــزیز،أبانـا،قــبول کن آهی در این بساط به غیر از امید نیست یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا قـبـول کن از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر،ولی این کودک فراری خود را قبول کن رسم کریم نیست که گلچین کند،کریم! مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن گندم که نه،مقام شما بود لاجَرَم رمز هبوط آدم و حوّا،قـبول کن @raziolhossein
ای وارث شیر خدا یا صاحب الامر خونخواهِ شاه کربلا یا صاحب الامر در لجّۀ ظلمت گرفتاریم، دریاب ای فُلک دین را ناخدا یا صاحب الامر تا کی افق جای فریب فجر کاذب؟ ای آفتاب آخر برآ یا صاحب الامر جان را ز ظلمت کن رها یا حجت الله حق را ز باطل کن جدا یا صاحب الامر در یثربی یا در نجف یا کربلایی «او غیرها ام ذی طوا» یا صاحب الامر عالم سراپا دردِ بی درمان نشسته ای درد عالم را دوا یا صاحب الامر ما نیستیم اولاد صالح، «یا ابانا» لطفی کن، «استغفر لنا» یا صاحب الامر آیا نمیخواهی به دستان خداییت زهرا شود حاجت روا؟ یا صاحب الامر جدّ تو و نجوا به گوش چاه تا کی؟ سنگ صبور مرتضی! یا صاحب الامر همراه مادر پاک کن اشک پدر را یک_دست باشد بیصدا یا صاحب الامر @raziolhossein
دلواپسم و چشم به در دوخته ام در شعله ی آه دل بر افروخته ام یک جرعه نگاه کن ، " فقد طال صدی" عمری است در انتظار تو سوخته ام ....... از راه بیایی و دلم شاد شود ویرانه به دست لطفت آباد شود مردم همه دنبال هوا و هوس اند مولای من !  از شما چه کم یاد شود ...... هر وقت گرفته ایم فال خودمان بد آمده روز و ماه و سال خودمان یک راه نجات مانده آن هم این که ما را نکنی رها به حال خودمان @raziolhossein
قسم به سوره ی "والفجر" یار می آید سپیده دم پس از این شام تار می آید زغال ، روی سیاهش سیاه تر شده است خزان گذشته و کم کم بهار می آید زبور شاهد ما شد "لقد کتبنا ... "را بخوان که وارث این روزگار می آید نوشته است که مستضعفین به پاخیزید ز مشت های گره کرده کار می آید غباری از پس هر حادثه پدیدار است اگر غلط نکنم آن سوار می آید اَلا به ذکر کسی که به نامش آرامش به سینه های شده بی قرار می آید قسم به واژه ی "خیرلکم" علی خواهان "بقیه الله" با ذوالفقار می آید چه فرق مذهب و آئین ، هر آنکه منتظر است به شیوه ی علوی شیعه بار می آید چقدر خواندن "امن یجیب" اثر دارد که استجابت این اضطرار می آید زمان آمدنش وقت "مطلع الفجر" است و ناگهان به سر این انتظار می آید «وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون‏» (انبیاء/105) «و ما در زبور- پس از تورات- نوشته‏ ايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.» @raziolhossein
در هــر دمــم هــزاران فریـاد انتظار است یک لحظه بی تو بودن، یک عمر احتضار است وقتــی تــو را نــدارم، بهتر که جان سپارم این زندگی تباهی، ایـن عمـر انتحـار است آنکــو قــرار دارد، کـی عشق یار دارد؟ عاشق بسان طوفان، پیوستـه بی قرار است ای یاس باغ نرگس! باز آ که می‌کنم حس بـی روی تـو زمانـه پاییز بی بهـار است بی جلـوۀ تـو عالم تاریکتر ز گور است وین مهر عالـم افروز شمع سر مزار است عیسی کـه از نبـوت بـر خویشتـن نبالد آرد نمـاز بـا تو، این اوج افتخـار است ما دور کعبه گشتیم با اشک خود نوشتیم ای زائریـن کعبـه! کعبـه جمال یار است از هجـر یــار گفتیـم، از انتظـار گفتیـم کو مرد انتظاری «یابن‌الحسن» شعار است گیرم تـو غمگساری در بیـن مـا نـداری ای نور دیده! ما را کی جز تو غمگسار است؟ میثم به دعوی عشق، مگشای لب که عاشق یـا زیـر تیـغ قاتـل، یــا بر فـراز دار است @raziolhossein
با یک دل بی‌قرار خواهد آمد در وسعت انتظار خواهد آمد از عمر جهان اگر بماند یک روز آن روز به اقتدار خواهد آمد ..... روشن‌گر روزگار خواهد آمد آن آینه از غبار خواهد آمد ثابت شود از متتظرانش هستی او خود به سر قرار خواهد آمد @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی آیینه اجلال نبی کیست تویی تو چارم علی از آل نبی کیست تویی تو تو اختر برج نبوی شمس هدایی ماه علوی آینه ی حسن خدایی فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند تو جانی و در کالبد کلّ وجودی تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی از فیض تو منّت به سر خلق نهادند با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند ای گوهر توحید به درج دهن تو روییده به هر سو گل وحی از چمن تو انوار خدا در تو و حسن حسن تو ما جامعه داریم ز فیض سخن تو زین جامعه دل سوی تولای تو راهی است هر جمله آن جلوه ای از وحی الهی است از سامره خیزد به فلک نور حقایق دل ها به طواف حرم قدس تو شایق مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق روزی خور خوان کرمت جمله خلایق مدح تو ندای حق و جبریل منادی نام تو علی کنیه زیبای تو هادی من آبرو از خاک در سامره دارم من خاطره ها از سفر سامره دارم من جلوۀ طور از شجر سامره دارم من عشق دو قرص قمر سامره دارم هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست تو حجّت حق خلق به تأیید تو بنده توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده در بین قفس رام تو شیران درنده کردند چو بر ماه جمال تو نظاره پروانه صفت دور تو گشتند هماره نور تو که از صبح ازل تافته در دل خاموش نگردد به هزاران متوکّل هرگز نشود محو، حق از فتنه باطل آری نرسد بار کج خصم به منزل قرآن همه را با سخن وحی دهد پند هر چیز بود فانی جز وجه خداوند ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت آوخ که رسید از ستم خصم عذابت گریم به تو و غصّه بی حدّ و حسابت افسوس که بردند سوی بزم شرابت برخیرگی خصم و به بی شرمی او اُف خاکم به دهن جام مِی اَت کرد تعارف تو آیه تطهیری و رجس از تو به دور است دل جای خدا و دهنت چشمه نور است وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است مست می و مست ستم و مست غرور است با آن شرف و عزّت و اجلال معانی می خواست که در محفل او شعر بخوانی خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش از روی سرش خورد زمین تاج غرورش گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش لرزید ولی در پی اظهار ندامت می زد همه دم تیشه به طوبای امامت فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت افسوس که مسموم شدی چون پدرانت آوخ که ز تن رفت برون تاب و توانت سوزد جگرم بر تو و غمهای نهانت «میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد باشد که به خاک حرمت چهره گذارد @raziolhossein
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی ابن الرضای دوم ما أیها النقی با حبّ تو عبادت ما عین بندگی‌ست هادی آل فاطمه یا أیها النقی دارم "ولی"شناسی خود را ز نور تو مولای من ولیِ خدا أیها النقی با آن نقاوت نقوی یک نگاه کن پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی با صد امید همچو گدایان سامرا پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی بخشنده‌تر ز حاتم طائی تویی تویی مسکین‌ترم ز هر چه گدا أیها النقی من هر چه خواستم تو عنایت نموده‌ای یک حاجتم نگشته روا أیها النقی گردد جوانی‌ام همه ترویج مکتبت جانم شود فدای تو یا أیها النقی باید برای غربت تو بی‌امان گریست با ناله‌های حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود آن ناخن شکسته و آن کاروان‌سرا توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو اشک ملک بی‌اراده بود وقتی که آسمان ز غمت سینه‌چاک شد دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود زهر ستم چه با جگر پاره‌پاره کرد دیگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان از آن سه‌ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از ضربه‌های چوب وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود آرام قلب خسته اش از دست رفته بود چشم به خون نشسته‌اش از دست رفته بود @raziolhossein
با کلامش شهر را اهل ولایت می‌کند مردم گمراه را "هادی" هدایت می‌کند هرکه وصفش را شنید از عشق او بیمار شد عشقش از راه شنیدن هم سرایت می‌کند شیخ عباس قمی در "منتهیُ الآمال" خود معجزات بی شمار از او روایت می‌کند با وجود او بهشتی بودن اصلا سخت نیست حبِّ او را هرکسی دارد کفایت می‌کند کاملا رد کرد اسلام بنی عباس را "هادی" از اسلام پیغمبر حمایت می‌کند هرچه هم دشمن اذیت کرد، او نفرین نکرد دشمنش از صبر بسیارش شکایت می‌کند هر بلایی هم که میبیند "علی ابن رضا" شکر حق میگوید، احساس رضایت می‌کند دشمنش بی احترامی کرد، آنجایی که دید شیر دارد احترامش را رعایت می‌کند قاتلش جان خواست از او، جان خود را نیز داد هرکسی هرچه بخواهد او عنایت می‌کند رفت در بزم شراب و غصه خورد و گریه کرد اشک هایش از دل زینب حکایت می‌کند @raziolhossein