eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۰ گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت شبانه روز علی بود و گریه خون بود تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت تمام کینه دشمن به فرق مولا خورد ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت و تا حسین و حسن بازوی علی بودند به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت تقاص خطبه کوفه به شام اجرا شد اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت مغیره های جدید و غلافهای قدیم و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت: علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد @raziolhossein
وصال فاطمه یک عمر بود خواب و خیالش دهید مژده اش اکنون، که میرسد به وصالش به یاد یار غریبش مدام خون جگر خورد گذشت در غم او، روز و هفته و مه و سالش اگرچه رفته برون سالها ز شهر مدینه هنوز خاطره هایش نمیرود ز خیالش از آن زمان که شکستند استخوان هما را فتاده است چو پروانه شعله در پر و بالش گریست عمری و یک تن نگشت یاورش افسوس کنون که او شده خندان، کنند گریه به حالش رخش چو قرص قمر داشت جلوه در دل محراب که تیغ خصم ستمگر شکافت تا به هلالش طبیب دید حسن گرمِ «یارب» است و به سردی بگفت: وایِ دلِ او و آرزوی محالش! نهاد ماهِ فروخفته پا به خانۀ خورشید ستاره بار شد از شوق، آفتابِ جمالش همیشه داشت سؤالی ز روگرفتنِ زهرا نگیرد امشب الهی، علی، جواب سؤالش سعادت دو جهانت گر آرزوست، فقیرا مدار دست ز دامان لطف حیدر و آلش @raziolhossein
اگر تو را نداشتم، بدان خدا نداشتم آری خدا نداشتم، اگر تو را نداشتم نبود اگر کرامتت، نبود اگر طبابتت هزار درد داشتم ولی دوا نداشتم به نام تو خدا صفا به زندگیم داده است بدون نام تو در این جهان صفا نداشتم نوای من علی علی،صدای من علی علی بدون این علی علی،خدا خدا نداشتم سنگ شدم طلا شدم،شاه شدم گدا شدم چه می­شدم اگر علی مرتضی نداشتم اگر نبود زادگاه تو قسم به فاطمه این همه سمت کعبه هم برو بیا نداشتم من اسمه دوا علی و ذکره شفا علی کمیل تو اگر نبود به لب دعا نداشتم نبودی یا علی اگر، حسن نبود و هم حسین بدون تو مدینه و کرب و بلا نداشتم @raziolhossein
دیگر کتاب عمر من زار بسته است راه نفس کشیدنم انگار بسته است تا آن زمان که سفره ی دیدار بسته است کامم برای سفره افطار بسته است از روزگار گندم و خرما نخواستم چیزی به غیر دیدن زهرا نخواستم امشب ستارگان به نگاهم چه میکنند با گریه های گاه به گاهم چه میکنند مرغان خانگی سرراهم چه میکنند چیزی بغیر مرگ نخواهم چه میکنند راهی مسجدم که دوباره اذان دهم راحت بگویم اشهد خود را و جان دهم قد قامت الصلاه علی را رها کنید دینی که مانده گردنتان را ادا کنید دروقت سجده فرق سرم را دوتا کنید جسم مرا دم در مسجد رها کنید شمشیر نه!که عمر علی را دری گرفت مسمار لعنتی ز علی همسری گرفت در کوچه ها به قامت خم راه میروم خون لخته بسته است سرم راه میروم با یاری حسن دو قدم راه میروم نزدیک خانه است خودم راه میروم زینب نشسته تا که بحالم نظر کند ای وای اگر نگاه به این زخم سر کند زن را توان دیدن این زخمها که نیست با اضطراب و دلهره ها آشنا که نیست در قلب او تحمل هول و ولا که نیست پس حق زینبم سفر کربلا که نیست دلشوره دارم از روی تل نیمه جان شود همراه زخمهای حسینش کمان شود یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست از تیر و نیزه دوربه دورش حصارهاست از یک طرف محاصره ی نیزه دارهاست از یکطرف معذب سم سوارهاست اسلام را دومرتبه بر نیزه میزنند سر را که میبرند به سر نیزه میزند @raziolhossein
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است یکبار نشد که سیر رویَش بینم بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد مردی که به پیشِ او زنش را بزنند امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد یک شهر برای بُردنم رد میشد از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز او خورد زمین و من بُریدم آن روز از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز @raziolhossein
خدایا دامنی آلوده دارم به درگاه تو باز افتاده کارم شنیدم مونسی با دل‌شکسته نظر کن از کرم بر حال زارم کریما، منعما، پروردگارا ببین خوبی‌تو بد کرده ما را گنه کردیم اگر پرده دریدیم تو اما پرده‌پوشی کن خطا را خدایا من کی‌ام عبدی که دانی ز تو غافل، پی لذات آنی نمی‌آید ز من غیر از خطا، لیک نمی‌آید ز تو جز مهربانی نسیم عفو تو امشب وزیده دو قطره اشک از چشمم چکیده ملک در نامه‌ی اعمالم امشب به جز لطفت ندیده که ندیده الهی محضرت را دوست دارم تضرع بر درت را دوست دارم مقرم در بساطم جز گنه نیست ولیکن حیدرت را دوست دارم دو دست سائل و دامان حیدر من و احسان بی‌پایان حیدر الهی بعلی بعلی ز من بگدر خدایا، جان حیدر فقیرم، زیر دین العفو گفتم به رب عالمین العفو گفتم شب قرآن‌به‌سر آمد، دوباره الهی بالحسین العفو گفتم امام مهربان العفو می‌گفت لب‌تشنه چنان می‌گفت به زیر دشنه آقا فکر ما بود برای شیعیان العفو می‌گفت @raziolhossein
شهی که دُرّ و گهر می تراود از خاکش به "کنتُ کَنز" زند نقب، مدفن پاکش سه حرفِ نام علی چون سه لیله القدر است که چشم شبزدگان عاجز است از ادراکش خدا دری که به درک علی رسد بسته ست هنوز مانده بشر در حدیث لولاکش فرشته هر چه کند سعی، باز هم نرسد به خاک پای علی نردبانِ افلاکش اگر به نقش قدومش مزیّن است مسیر گرانبهاست خسش، قیمتی ست خاشاکش نظر به تخت خلافت نداشت آن شاهی که خُفت جای پیمبر وجود بی باکش به کوری دو فراری که ننگِ هر جنگند علی علیست اُحُد تا هنوز پژواکش سپیدبخت و سیه‌مست، آن که نزد ضریح نگاه دوخته باشد به شاخۀ تاکش @raziolhossein
‌‌ ‌بدان ردای خلافت فقط سزای علی‌ست که جایگاه پیمبر فقط برای علی‌ست ‌ که حرف های علی جملگی صدای خداست که حرف های خدا نیز با صدای علی‌ست ‌ خوشم که بین من و او شباهتی‌ست بزرگ خوشم به این که خدایم همان خدای علی‌ست ‌ نیاز نیست به اثبات اقتدار خدا همین بس است برایم که مقتدای علی‌ست ‌ ‌قسم به جان علی آیه های قرآن را اگر درست بخوانیم ماجرای علی‌ست ‌ مگر نه اینکه "یدالله‌ فوق ایدیهم" ؟ مگر نه اینکه یدالله دست های علی‌ست؟ ‌ به کفر می‌کشد آیا سوال ساده‌ی من؟؟ "خدا" برای چه هم نام و هم هجای "علی"ست؟ ‌ قسم به صاحب عرش عظیم ! عرش عظیم، بعید نیست بفهمیم بوریای علی‌ست ‌ به نخ نمایی پیراهنش نگاه مکن ستون اصلی عالم نخ عبای علی‌ست ‌ صفای خانه‌ی پروردگار را بنگر که ابتدای‌ علی بود و انتهای علی‌ست ‌ پس از ولادت او سر به آسمان سایید زمین از اینکه زمانی‌ست زیر پای علی‌ست ‌ هوایی کس و ناکس نمی‌شوم هرگز مرا هوای کسی نیست تا هوای علی‌ست ‌ بگو به آنکه فراری‌ست سمت کوه از جنگ میان معرکه جای تو نیست! جای علی‌ست ‌بگو سوار جمل را فرار بیهوده‌ست! که در قفای شتر اسب تیزپا‌ی علی‌ست ‌ خروج کرده از اسلام هرکه پرسیده‌ست "مگر ملاک مسلمان شدن ولای علی‌ست؟؟!" ‌ قسم به غربت طولانی اش دل شیعه هنوز هم که هنوز است آشنای علی‌ست ‌ هنوز یک نفر از خاندان مولا هست کسی که شادی زهراست(س) ،  دلگشای علی‌ست ‌ همان که یوسف گمگشته‌ی زمانه‌ی ماست همان عزیز که پشت سرش دعای علیست @raziolhossein
نماز صبح به پا شد به ربنای علی دعاکنید علی دوست ها برای علی خدا کند که نیفتد خمی به ابرویش خدا کند که بمیریم ما به جای علی خدا بخیر کند آمد ابن ملجم پست حرام زاده به قتل علی کمر را بست خدا بخیر کند بعد این قیام و قعود خدا کند که بماند علی به ذکر سجود خدا بخیر کند سجده رو به پایان است خدا بخیر کند زینبش پریشان است دوباره ناله شبیه مدینه بالا رفت خدا بخیر کند تیغ کینه بالا رفت به گوش زمزمه آمد نزن نزن نامرد صدای فاطمه آمد نزن نزن نامرد خدا گواست که سخت است بی هوا بزنند دوباره کاش به جای علی مرا بزنند حرام زاده‌ی نامرد تیغ را بد زد علی به سر به زمین خورد،بی حیا بد زد ــــ ز عرش ضجه بر آمد تهدمت والله علی به هوش نیامد تهدمت والله بیا که روضه بخوانم برای فرق علی بگو الهی بمیرم برای فرق علی رمق نمانده خدایا به زانوان علی نماند قوت دیدن به دیدگان علی ندای قَد قُتِل آمد ز آسمان ای وای و جان فاطمه افتاده نیمه جان ای وای نشان تیغ حرامیش تا جبین افتاد ز جا بلند شد و باز بر زمین افتاد زمین که خورد نفس بند آمد و مولا به گریه زمزمه می کرد آه...یازهرا دوباره یاد مدینه زسینه آه کشید برا جراحت سینه زسینه آه کشید چه ظالمانه شکستند حرمت مارا برای غصب خلافت زدند زهرا را ـــــــ گشود چشم و نظر کرد نور عینش را و دید ضجه زنان در برش حسینش را گمانم اینکه به او گفت نور چشمانم به جان فاطمه گریه نکن حسین جانم حسین گریه نکن ، وقت آه و سوز تو نیست حسین ، هیچ روزی شبیه روز تو نیست به استغاثه جوابت نمی دهند حسین بگویی العطش آبت نمی دهند حسین همه به آل علی قهر می کنند حسین و ظالمانه تو را نهر می کنند حسین خدا کند غریبانه ناله ها نزنی به زیر خنجر نامرد دست و پا نزنی به قتل صبر حسینم پر تو را ببرند به پیش دیده‌ی زینب سر تو را ببرند میان دشت رها میشوی عزیز دلم مرمل بدما میشوی عزیز دلم تمام پیکر تو می شود خضیب حسین و مادر تو صدا می زند غریب حسین @raziolhossein
شب وصل است و رسیده‌است ز ره، دلدارش «فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش» چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟ شب گذشته‌است ، یتیمان علی جمع کنید بستری را که گرفته‌است شفا بیمارش بعد سی سال دعایش به اجابت برسید جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش* زخمِ سر در غم او پرده‌دری کرد، ارنه خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش بی‌زبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور نتوانست حمایت کند از دلدارش! عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا کار من نیست... تو بگشای گره از کارش زیر لب زمزمه‌ای دارد اگر گوش کنید چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش: آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را که تو فریاد زدی بین در و دیوارش حال با پای خودت آمده‌ای ای گل من چه گلی؟!... لاله‌صفت داغ به دو رخسارش دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟ فاطمه بود امانت، من امانتدارش اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد هان مبادا بکشانی به سر بازارش... * نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ‏ @raziolhossein
با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقا بلشان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس , که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد. بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضه آخر شروع شد با خاکهای چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر , الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد  جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد ان دختری که سایه او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد @raziolhossein
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم من بی کس همیشه تاریخ حیدرم.. یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست از ابتدا غریب مرا زاد مادرم امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم آغوش باز کرده در این شام آخرم افطار تلخ من به نمک باز میشود خرما چرا گذاشته زینب برابرم ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده راحت شدید از من و فریاد منبرم وقت اذان شدست مهیای رفتنم شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد... یارب گواه باش که پر گشته ساغرم فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده این را برای فاطمه سوغات میبرم من را رها کنید خودم راه میروم حالا که ایستاده دم خانه دخترم زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو.. این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم فریاد میزنند ببینید اسیر را فریاد میزنی که خدا نیست معجرم فریاد میزنند که خیراتشان دهید فریاد میزنی که زنسل پیمبرم فریاد میزنند که زینب حسین کو؟ فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم @raziolhossein