#امیرالمومنین_شهادت
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
* نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
#رحیق
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
بهانه کردهام دفن سرت را
که بوسم بار دیگر حنجرت را
مگر رنجیدی از طرز وداعم
نگفتی خیرمقدم، خواهرت را
نمیگویم که سر از خاک بردار
که اینک با خود آوردم سرت را
بمیرم من، نشد ممکن، نهادن
به سمت راست، جسم اطهرت را
به تشییع سرت رفتم چهل روز
چو بی تشییع دیدم پیکرت را
نخواهد برد هرگز هیچ داغی
ز یاد من، وداع آخرت را
#رحیق
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
یادم نرفته روز دهم قحط آب بود
باران تیر، العطشت را جواب بود
وقت غروب، در دل نیزارِ قتلگاه
رفتم به جستجوی گُل، اما گلاب بود
در سایهٔ سرت همه رفتیم ناگزیر
روزی که سایبانِ تنت آفتاب بود
هر سوره آیه آیه و هر آیه حرف حرف
بر نوک نیزه فاتحهٔ این کتاب بود
از دستِ آنکه با دم شمشیرت آب داد
منزل به منزل آب گرفتن، عذاب بود
خاکستری کنون به کفِ باد مانده است
«زآن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود»
چون خواستم پیاده شوم، آمدم به یاد
روزی مرا ز زانوی اکبر رکاب بود
آه از دمی که لعل تو میسُفت خیزران
وز چشم ما روانه عقیق مذاب بود
در بزم رجس، آیه تطهیر، وای من
این، یک ز صد مصیبت شام خراب بود
یک حرفِ نیمه گویم و نیمی نگفته بِه:
دیدم عیال قاتلت اندر حجاب بود...
بگذار باز یک سخنِ نیمه گویمت:
مامِ مرا ز دیدن کور اجتناب بود...
دست «رحیق» گیر برادر که از الست
او را مقام چاکریات انتخاب بود
#رحیق
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
ای در دیارِ دل شاه لبیک داعی الله
سائل رسیده از راه لبیک داعی الله
دیر آمدیم و دیدیم بگذشته کار از کار
هر روز و شب کنیم آه لبیک داعی الله
هم کشتی نجاتی هم چشمه حیاتی
ما را مخواه گمراه لبیک داعی الله
ایام اربعین است دلها همه غمین است
هجران غمیاست جانکاه لبیک داعی الله
جا ماندهام دوباره دیگر نمانده چاره
جز اشکِ گاه و بیگاه لبیک داعی الله
گر هجر و گر وصال است سوز و غم و ملال است
ای حزن با تو همراه لبیک داعی الله
ای جان فدای اسمت شد سایبان جسمت
روز آفتاب و شب ماه لبیک داعی الله
بین زینب از اسارت آید پی زیارت
با بانگ واحسیناه لبیک داعی الله
شرح سفر چه حاجت؟ کز روی نیزه بودی
از حال خواهر آگاه لبیک داعی الله
«کردند مجلسآرا ناموس کبریا را»
العفو.. قصه کوتاه.. لبیک داعی الله
#رحیق
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
قرار بود زمستان شود بهار چه شد
قرار بود به سر آید انتظار چه شد
مدینه منتظر فارس الحجاز بُوَد
قرار بود رسد از ره آن سوار چه شد
قرار بود که یک صبح جمعه بوسه زند
به مقدمش حجر و رکن و مستجار چه شد
قرار بود تنِ قاتلان زهرا را
کند ز خاک برون و کشد به دار چه شد
به دربِ سوخته چشمی هنوز دوخته است
نشسته آمدنت را به انتظار.. چه شد
اگر چنین گله از ما کنی، روا باشد:
که ادعا بگذارید، اضطرار چه شد؟
بیا تو روضه بخوان و بگو در آن «روزی
که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار» چه شد
به چشمِ زینب کبری، غبار، پرده فکند
بیا بگو که چو بنشست آن غبار چه شد
بیا «هَوَيْتَ إِلَى الْأَرْض» را تو معنا کن
تنی که بود در آن، تیرِ بیشمار چه شد؟
کسی به خیمه نیاورد نعش عبدالله
میان معرکه در اوج گیر و دار چه شد
همه شنیده، تو دیدی ـ فدای چشم ترت ـ
که ده سوار چه کردند و شهسوار چه شد
جماعتی که بُوَد فرششان پرِ جبریل
چو پابرهنه دویدند روی خار چه شد
طنین العطش از قتلگاه میآمد
به خیمهگاه رسید آب خوشگوار.. چه شد
برای جایزه چون شد جدا سر شهدا
در آن میانه تو دانی که شیرخوار چه شد
چو کرد قافله آهنگ کوفه - واویلا -
چو خواست عصمت صغری شود سوار چه شد
به سمت راست، جسد را نهند در دل قبر
بگو تنی که نمیماند برقرار چه شد
شنیدهام دخلت زینبٌ علی ابن زیاد
به طعنه گفت که آن عزت و وقار چه شد
چو دید شه ز روی نی: ز بی کسی با شمر
کند تکلم ناموس کردگار چه شد
کنار تربت شه چون رسید خواهر زار
چو خواست آب بریزد بر آن مزار چه شد
سؤال آخر خود با اشاره می پرسم
میان قتلگه احکامِ احتضار چه شد
#رحیق
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #بعد_شهادت
علی پس از تو بدان شمعِ شعلهور ماند
که بیشتر سوزد هرچه دیرتر ماند
همین نه من دهم از آب دیده غسلْ تو را
که چشمِ سرخِ کفن در غمِ تو تر ماند
شدهاست آه تو و شعلههای در، خاموش
دل من است که پیوسته شعلهور ماند
برفت جانم و من ماندم، ای عجب، چه کسی
شنیدهاید که سی سال محتضر ماند؟!
«ز بس فتــاده به هـــر گوشه پـارههای دلم»
«فضـــای دهـــر به دکـّان شیشـــهگر ماند»
به دست خویش سپردم تو را به خاک و هنوز
به یاد تو همه شب دیدهام به در ماند
مدد ز آه گرفت از گلو برآید جان
ولی میان ره از ضعف باز درماند
صبا به تربت او نالههای من برسان
بشرط آنکه مرا ناله تا سحر ماند
-----------------------------------
پ ن:
۱. بیت اقتباسی از طالب آملی است.
۲. باد صبا هنگام سحر میوزد.
#رحیق
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #فدک
تکلیف خاص، یا الگوی عام؟
توحیدِ محض، جانب مسجد شتاب کرد
بنیانِ سستِ لات و هبل را خراب کرد
هارون غریب ماند و جهانی چو سامری
گوساله را به نام خدایی خطاب کرد
شیطان به کنج خانه نشانید کعبه را
بت را دوباره قبلهگهِ شیخ و شاب کرد
منسوخ شد شریعت اسلام و فوج فوج
امّت به جاهلیتِ کبری شتاب کرد
یک ناله آن ملیکهٔ محشر ز دل کشید
وز آن، به پای، شورش یوم الحساب کرد
با آن بلاغتِ نبوی، معجز آفرید
تجدیدِ یادِ حضرت ختمیمآب کرد
هجده بهار، پردهنشین بود همچو گُل
داد از خزان که پردهدری بیحساب کرد
آن کوکبِ حیا که فلک سایهاش ندید
جلوه به شهرِ شبزده چون آفتاب کرد
آئین او خطابهسراییّ زن نبود
خواند از چه رو خطابه و فصلالخطاب کرد؟!
تحریفِ صبرِ شیر خدا را خدا نخواست
بهر خروش، فاطمه را انتخاب کرد
«««تکلیفِ خاص، نسخهٔ الگوی عام نیست»»»
نادان چرا مقایسهٔ ناصواب کرد؟
با نامِ آن یگانهٔ مستوری و حیا
بر روی بیحیاییِ زن، فتح باب کرد
یا للعجب خطابهٔ او دیده و ندید
کآن اسوهٔ عفاف ز کور احتجاب کرد!
آری به آیهٔ متشابه برد پناه
آن فتنهپروری که ز عقل اجتناب کرد
باری، ز پشت پرده گُلِ باغ مصطفی
بیپرده با جماعت کافر عتاب کرد
باد هوس بر آتش آن فتنه میدمید
وآن خطبه مکرِ مدعیان نقش آب کرد
خصم از رهِ حدیث درآمد، ولیک او
کفرِ وی آشکار به حکم کتاب کرد
پوشیده در حجاب، برون آمد از حجاب
پس زد حجاب ظلمت و رخ در حجاب کرد
#رحیق
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#شب_قدر #رباعی
جز با تو امید مغفرت ممکن نیست
وز غیر تو کسب معرفت ممکن نیست
گفتند که عافیت بخواهم شب_قدر
جز با فرج تو عافیت ممکن نیست
#علیرضا_قاسمی #رحیق
@raziolhossein
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
نه دشمن میکشاند کوچه کوچه
تنِ غرقهبهخونِ میهمان را
که خود مشتاق آنم تا زنم آب
به خونِ خود مسیر کاروان را
#رحیق
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
یادم نرفته روز دهم قحط آب بود
باران تیر، العطشت را جواب بود
وقت غروب، در دل نیزارِ قتلگاه
رفتم به جستجوی گُل، اما گلاب بود
در سایهٔ سرت همه رفتیم ناگزیر
روزی که سایبانِ تنت آفتاب بود
هر سوره آیه آیه و هر آیه حرف حرف
بر نوک نیزه فاتحهٔ این کتاب بود
از دستِ آنکه با دم شمشیرت آب داد
منزل به منزل آب گرفتن، عذاب بود
خاکستری کنون به کفِ باد مانده است
«زآن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود»
چون خواستم پیاده شوم، آمدم به یاد
روزی مرا ز زانوی اکبر رکاب بود
آه از دمی که لعل تو میسُفت خیزران
وز چشم ما روانه عقیق مذاب بود
در بزم رجس، آیه تطهیر، وای من
این، یک ز صد مصیبت شام خراب بود
یک حرفِ نیمه گویم و نیمی نگفته بِه:
دیدم عیال قاتلت اندر حجاب بود...
بگذار باز یک سخنِ نیمه گویمت:
مامِ مرا ز دیدن کور اجتناب بود...
دست «رحیق» گیر برادر که از الست
او را مقام چاکریات انتخاب بود
#رحیق
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
بهانه کردهام دفن سرت را
که بوسم بار دیگر حنجرت را
مگر رنجیدی از طرز وداعم
نگفتی خیرمقدم، خواهرت را
نمیگویم که سر از خاک بردار
که اینک با خود آوردم سرت را
بمیرم من، نشد ممکن، نهادن
به سمت راست، جسم اطهرت را
به تشییع سرت رفتم چهل روز
چو بی تشییع دیدم پیکرت را
نخواهد برد هرگز هیچ داغی
ز یاد من، وداع آخرت را
#رحیق
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
ای در دیارِ دل شاه لبیک داعی الله
سائل رسیده از راه لبیک داعی الله
دیر آمدیم و دیدیم بگذشته کار از کار
هر روز و شب کنیم آه لبیک داعی الله
هم کشتی نجاتی هم چشمه حیاتی
ما را مخواه گمراه لبیک داعی الله
ایام اربعین است دلها همه غمین است
هجران غمیاست جانکاه لبیک داعی الله
جا ماندهام دوباره دیگر نمانده چاره
جز اشکِ گاه و بیگاه لبیک داعی الله
گر هجر و گر وصال است سوز و غم و ملال است
ای حزن با تو همراه لبیک داعی الله
ای جان فدای اسمت شد سایبان جسمت
روز آفتاب و شب ماه لبیک داعی الله
بین زینب از اسارت آید پی زیارت
با بانگ واحسیناه لبیک داعی الله
شرح سفر چه حاجت؟ کز روی نیزه بودی
از حال خواهر آگاه لبیک داعی الله
«کردند مجلسآرا ناموس کبریا را»
العفو.. قصه کوتاه.. لبیک داعی الله
#رحیق
@raziolhossein