eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
739 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در سكوت و حِيْرت قحط دين و غِيْرت ازدحامى ست ز مردان و زنان همگى دستْ افشان عده اى از شادى پاىْ بر روى زمين مى كوبند عده اى رقصْ كُنان اهلبيتِ نبى و آمدنِ شام چرا؟! بانوانِ علوى و ملأِ عام چرا؟! اهلبيتى كه همه سر به گريبان شده اند ديده گريان شده اند همگى موىْ پريشان شده اند پاىِ اين محمل ها بهرِ اين خونْ دل ها رقص و آواز و دَف و چنگ چرا؟ سرِ مردانِ خدا هدفِ سنگ چرا؟… پا به پاىِ اُسَرا رفتم از كوچه و پس كوچهء شهر اُف بر اين شومىِ دَهْر اُسرايى كه همه كربلا تا اينجا يكسر از دستِ عدو پيكرشان بود كبود باز افتاد مسيرِ آنان كوچهء قومِ يهود خشك گشته ز عطش ناىِ همه آخرِ كارْ به ويرانه بُوَد جاىِ همه دلْ پُر از درد و محن اين خرابه باشد نه ز سرما و ز گرما ايمن حال و روزِ اُسرا ديدم و از چشمم اشكِ غم جارى بود بينِ هشتاد و چهار زن و بچه ديدم مردِ تبدارى بود… از غم و غصه و درد عاقبت پُر شد جام تا رسيدم به درِ مسجدِ شام همهمه بود ميانِ مردُم پورِ آزاد شده دست و پا كرده گُم همه گفتند: بيا دِه اجازه به اسير تا رَوَد بر منبر بر نمى آيد از او كارْ آخر! روزِ روشن پيشِ چشم ها گشت غروب تا همان مرد كه ديدم به خرابه ناگاه رفت روىِ منبر نه بگو رفت به بالاىِ چوب… بانگْ زد اى مردم! اى شما بى خبر از رستاخيز حق عطا كرده به ماها شش چيز داده بر ما دانش داده حِلْم و بخشش حَدِّ أعلاىِ فصاحت وَ شجاعت داده در دلِ پيروِ ما نورِ محبّت داده گفت: آن نورِ اُميد حق به ما هفت فضيلت بخشيد كَز همه سَر باشيم ما بِدين هفت فضيلت ز همه خَلْق برتر باشيم بانگْ زد: اى مردُم كه نبى احمدِ مُختار از ماست اولين مؤمن و صِدّيق على حيدرِ كرّار از ماست باشد از ما جعفر باشد از ما حمزه ، شيرِ حقْ شيرِ رسول وَ دو سِبْطين پيمبر از ماست جمله اى گفت مرا بُرد فرو در حِيْرت گفت: اى مردمِ شام از ما هست مهدىِ اين اُمّت… هركه بِشْناخت مرا كه بِشْناخت هركه نَشْناخت بداند كه منم پورِ مكّه وَ مِنا پورِ زَمزم وَ صفا پورِ آنكس كه بياوَرْد حَجَر را به رَدا بانگْ زد اى مردم: كه أنا ابْنُ مَنْ دَنىٰ فَتَدَلّىٰ پس رسيده است به قٰابَ قَوْسَيْن أو أدْنىٰ پسرِ آنكه بر او وحْى فرستاد خدا پسرِ احمدِ مختارْ محمدْ مصطفى بينِ مردم برخاست شورى و همهمه اى شد به پا زمزمه اى ناگهان گفت: كه اى مردمِ شام من همان نورِ جَلى مى باشم بر همه خَلْق وَلى مى باشم من على ابن حسين ابن على مى باشم… گر بخواهيد بدانيد على كيست شما كه كُنيدَش همه دَم لَعْن به هر صبح و مَسا گوش بر من بدهيد مرتضى كيست؟ همان كَس كه به شمشير ِ خودش بينىِ خَصْم روىِ خاك كشيد با دو شمشير كنارِ احمد با غَضَب مى جَنگيد او دو هجرت كرده او دو بيعت كرده ريخت در جنگْ به پيشِ پايش از عَدو صدها سَر ولى اندازهء يك پِلْك زدن به خداوند نشد او كافر وارثِ هرچه پيمبر باشد قاتلِ جانِ همه مُلْحِد و كافر باشد نورْ در بينِ هرآنچه كه مُجاهِد باشد زينتِ هرچه كه عابِد باشد از قُريش است بزرگِ آن ها اوّلين كَس كه اِجابت بِنْمود دعوتِ حَقّ و رسولِ او را او زبانِ حِكمت گلْسِتانِ حِكمت حاملِ عِلمِ الهى باشد بر جوانمردىِ او تيغْ گواهى باشد او سَخِىّ است و بَهِىّ است و زَكى اَبْطَحِىّ است و رَضى پيشگام است به هر مِحنت و دَرْد جاىْ دارد كه بگويند: بُوَد او يكْ مَرْد روزها روزه و شبها بيدار نسلِ كُفّار كند قطع به وقتِ پيكار قَدّ و قامَت دارد بينِ هر عرصهء جنگ استقامت دارد أبْرُوانش ز غَضَب همه دَرْهَم باشد پيشِ دشمنْ مثلِ كوهْ مُحكم باشد… هر زمانى كه نَبَرْد بود در اوج و عدو در غوغا سرِ نيزه پيدا مى رسيدند چو بر يكديگر لشكر حقّ و سپاهِ كافر مُشت مى كرد دو دستانش را بر سرِ خَصْم فرو مى آوَرْد هم چو سنگى كه شود خُرْد عدو گشت هلاك پا نهاده بر خاك اوست هم چون يك باد خَصمْ چون برگْ كه پيشِ قدمِ او افتاد وَ به يك نعرهء او گشته خِيْلِ كُفّار همگى تار و مار همگى غرقِ فرار… كيست او؟ شيرِ حِجاز كيست او؟ مردِ عراق مكّى است و مَدَنى خيفى است و عَقَبى بَدْرى است و اُحُدى و شَجَرى شيرِ ميدانِ نَبَرْد اوست آقاى ِ عرب بهرِ مَشعر وَ مِنا وارث اوست پدرِ سِبْطِيْن است هم بُوَد بابِ حسن هم بُوَد بابِ حسين… ادامه⬇️ @raziolhossein