eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
578 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو آن ماهی که ماهی گفت بعد از دیدنت: ما_هی؟ که در ماهیتت مانده‌ست، ماهی از پیِ ماهی نه دندان است ای کان ملاحت! کآنچه میدانم صفی از یوسف است و برده داری بر سرِ چاهی اگر دستی برآری میوه از عرش خدا افتد خطا گفت آنکه گفت ای سرو! داری قدّ کوتاهی نگاهت خطبه میخواند دو نقطه، این چه اعجاز است بزن با پلکِ خود شرحی بر این ایجاز، گهگاهی بحیرا سرّ مطلب را نمیداند، مسیحا دم! که گردد ابر رحمت گر برآری بی هوا آهی براق از برق لبخند تو می آید، تبسّم کن نمی ماند اگر لب تر کنی تا عرش حق راهی تو را تخت خلافت قاب قوسین است و میدانم که دنیای دنی را پیشِ أو ادنی نمیخواهی @raziolhossein
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویی که بهر گمشدگان شمع راه بود @raziolhossein
این چشم ها به راه تو بیدارمانده است چشم انتظارت ازدم افطارمانده است برخیز و کوله بارمحبت به دوش گیر سرهای بی نوازش بسیارمانده است با توچه کرده ضربه آن تیغ زهردار مانندفاطمه تنت ازکارمانده است آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست زینب برای بستن آن زار مانده است آرام ترنفس بکش آرام تربگو چندین نفس به لحظه دیدارمانده است ازآن زمان که شاخه یاست شکسته شد چشمت هنوزبر در و دیوار مانده است سی سال رفته است ولی جای آن طناب بر روی دست و گردنت انگارمانده است می دانی ای شکسته سرآل هاشمی تاریخ زنده درپی تکرارمانده است ازبغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست باقی آن برای علمدارمانده است @raziolhossein
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟ @raziolhossein
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت علی جراحت سر را همیشه در دل داشت نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت دمی که آینهٔ آب چاه را می‌دید هزار حنجره فریاد در مقابل داشت بلند دست کریمش ز دیده پنهان بود چو بوته‌ای که در آغوش خاک حاصل داشت به نخل عاطفه اش دست هیچ کس نرسید به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت اگر شبانه به اطعام سائلان می‌رفت -به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت @raziolhossein
چون در نظرم نامه اعمال آمد صد درد و غم و غصه به دنبال آمد گفتم مدد از حب علی می‌گیرم به‌به که چه گفتم جگرم حال آمد @raziolhossein
سفره دار خدا امام زمان دگر امشب بیا امام زمان شب قدر است هر کجا هستی التماسِ دعا امام زمان منکه امشب به یادِ تو هستم یاد کن پس مرا امام زمان  دست بر دامنت اگر نرنم بروم پس کجا؟ امام زمان آمدم آشتی دهی من را باخودت، با خدا امام زمان کاش قرآن به سر بگیرم من یک شبِ قدر با امام زمان  جای دوری نمی رود که کنی گوشه چشمی به ما امام زمان خوب شد در شبِ عزای علی با تو هم هم صدا امام زمان شبِ تقدیرِ من بیا بنویس یک سفر کربلا امام زمان . @raziolhossein
دو دیده از غم یارم پر از ستاره کنم هوای فاطمه کرده دلم چه چاره کنم بیا به تیغ خود ای خصم دون سرم بشکن که بعد فاطمه از عمر خویش سیرم من اگر چه می شکند قلب زار دختر من بیا که دیده به راهم نشسته همسر من بیا ببین که چنان مرغ پر شکسته شدم زبی وفایی این اهل کوفه خسته شدم بیا که داغ دلم را به جز تو خاتمه نیست بیا بیا که به مسجد دوباره فاطمه نیست ببا که فکر جوان مردنش علی را کشت بیا که یاد کتک خوردنش علی را کشت زخاطرم نرود قصه در و دیوار بیا که قصه سیلی دهد مرا آزار اگر چه تیغ تو لرزه به ماسوا انداخت غلاف تیغ مغیره مرا زپا انداخت به تازیانه نگویم دگر چها کردند زدند و فاطمه ام را زمن جدا کردند بیا بیا که دگر من غریب و تنهایم تمام عمر عزادار داغ زهرایم @raziolhossein
زمین ز حیرت به جست‌وجویت، زمان به سر می‌دود به سویت تو آسمانی که در نمازی، گرفته بارانی از وضویت شکوه نام تو مستی آرد، عدم‌نشان را به هستی آرد نگاه تو مِی پرستی آرد، چه باده‌ای بوده در سبویت؟ فقط دو چشم تو شاهد تو، چگونه گویم محامد تو؟ چو قبلۀ ماست مولِد تو، به سجده رفتیم سوی کویت به عرش اعلا رسیده بودی، از آسمان ماه چیده بودی مگر چه در چاه دیده بودی؟ که محرم است او به گفت‌وگویت ز چشم‌پوشی به غصبِ حقّت، به چشم تو مانده خارِ عزلت  و لب فروبستن از شکایت، چو استخوانی‌ست در گلویت   چو کشتی تن رود به ساحل، مسافر جان رسد به منزل نشسته پشت سر تو قاتل، ملائک استاده روبه‌رویت تو با که امشب قرار داری؟ که باز این‌قدر بی‌قراری تو مست یاری و تیغ کاری، چه شانه‌ای می‌کشد به مویت! رسیده زهرا به تاج نوری، گشوده آغوش با صبوری تمام شد روزگار دوری، رسیدی امشب به آرزویت @raziolhossein
با کوله‌بار نان، شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی‌رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقابل‌شان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس، که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست و حس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله‌ی شب بلند شد سمت مدینه فاطمه‌اش را سلام کرد با این سلام روضه‌ی آخر شروع شد با خاک‌های چادر زهرا تمام کرد غمگین‌ترین امیر! الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت‌آسمان به جوش و خروش آمده مرو آن را علی به گوشه‌ای از چشم رام کرد جای صلات ماذنه با صوت مرتضی حی علی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم و آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه، خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لب‌های او نشست گویا به زهر تیغ, عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه‌اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد آن دختری که سایه‌ی او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی‌حیا که دید کنیزی نمی‌برد از آل مرتضی طلب یک غلام کرد @raziolhossein
  بگذار تا بميرم در اين شب الهی  ورنه دوباره آرم رو روی روسياهی  چون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبه  چندان كه باز گردم گيرم ره تباهی چون رو كنم به احياء، دل زنده گردم اما  دل مرده مي‏شوم باز با غمزه گناهی  گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان  بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهی  ای كاش تا توانم بر عهد خود بمانم  شرمنده‏ ام ز مهدی وز درگهت الهی  تا در كفت اسيرم قرآن به سر بگيرم  چون بگذرم ز قرآن اُفتم به كوره راهی  من بندگی نكردم با خويش خدعه كردم  ترسم كه عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی  با اينكه بد سرشتم با توست سرنوشتم  دانم كه در به رويم وا مي‏كنی به آهی  ای نازنين نگارا تغيير ده قضا را  گر تو نمي‏پسندی تقدير كن نگاهی  دل را تو مي‏كشانی بر عرش مي‏كشانی  بال ملک كنی پهن از مهر روسياهی  دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر  بی عجب و بی تكبّر از راه خيمه گاهی  امشب به عشق حيدر ما را ببخش يكسر  جان حسين و زينب بر ما بده پناهی آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب  از ما مگير او را جان حسن الهی  در اين شب جدايی در كوی آشنايی  هستم چنان گدايی در كوی پادشاهی @raziolhossein
مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي بندة يا هو شدم ، بندة مولا علي عرش خدا كرده است ، شهر نجف یا علي فاضل و افضل علي ، علي والا علي جان علي فاطمه ،  هستي زهرا علي * بندة بنده نواز ، خاكي بالا نشين وصلة نعلين او ، نقطة ثقلِ زمين مالك روز جزا ، حاكم في يوم دين موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي * دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست در نجف مرتضي ، قطرة باران طلاست شكر خدا بر سرم ، ساية ايوانْ طلاست عزت امروز علي ، عزت فردا علي * ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي زينت نبر علي ، فاتح خيبر علي از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي شيعة حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي * چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است شكر خدا مي كند ، دور و برش فاطمه است پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي @raziolhossein