#امام_زمان_مناجات
#شبهای_قدر
سفره دار خدا امام زمان
دگر امشب بیا امام زمان
شب قدر است هر کجا هستی
التماسِ دعا امام زمان
منکه امشب به یادِ تو هستم
یاد کن پس مرا امام زمان
دست بر دامنت اگر نرنم
بروم پس کجا؟ امام زمان
آمدم آشتی دهی من را
باخودت، با خدا امام زمان
کاش قرآن به سر بگیرم من
یک شبِ قدر با امام زمان
جای دوری نمی رود که کنی
گوشه چشمی به ما امام زمان
خوب شد در شبِ عزای علی
با تو هم هم صدا امام زمان
شبِ تقدیرِ من بیا بنویس
یک سفر کربلا امام زمان
#علی_صالحی
.
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#امیرالمومنین_مدح
زمین ز حیرت به جستوجویت، زمان به سر میدود به سویت
تو آسمانی که در نمازی، گرفته بارانی از وضویت
شکوه نام تو مستی آرد، عدمنشان را به هستی آرد
نگاه تو مِی پرستی آرد، چه بادهای بوده در سبویت؟
فقط دو چشم تو شاهد تو، چگونه گویم محامد تو؟
چو قبلۀ ماست مولِد تو، به سجده رفتیم سوی کویت
به عرش اعلا رسیده بودی، از آسمان ماه چیده بودی
مگر چه در چاه دیده بودی؟ که محرم است او به گفتوگویت
ز چشمپوشی به غصبِ حقّت، به چشم تو مانده خارِ عزلت
و لب فروبستن از شکایت، چو استخوانیست در گلویت
چو کشتی تن رود به ساحل، مسافر جان رسد به منزل
نشسته پشت سر تو قاتل، ملائک استاده روبهرویت
تو با که امشب قرار داری؟ که باز اینقدر بیقراری
تو مست یاری و تیغ کاری، چه شانهای میکشد به مویت!
رسیده زهرا به تاج نوری، گشوده آغوش با صبوری
تمام شد روزگار دوری، رسیدی امشب به آرزویت
#محمود_کسبی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
دو دیده از غم یارم پر از ستاره کنم
هوای فاطمه کرده دلم چه چاره کنم
بیا به تیغ خود ای خصم دون سرم بشکن
که بعد فاطمه از عمر خویش سیرم من
اگر چه می شکند قلب زار دختر من
بیا که دیده به راهم نشسته همسر من
بیا ببین که چنان مرغ پر شکسته شدم
زبی وفایی این اهل کوفه خسته شدم
بیا که داغ دلم را به جز تو خاتمه نیست
بیا بیا که به مسجد دوباره فاطمه نیست
ببا که فکر جوان مردنش علی را کشت
بیا که یاد کتک خوردنش علی را کشت
زخاطرم نرود قصه در و دیوار
بیا که قصه سیلی دهد مرا آزار
اگر چه تیغ تو لرزه به ماسوا انداخت
غلاف تیغ مغیره مرا زپا انداخت
به تازیانه نگویم دگر چها کردند
زدند و فاطمه ام را زمن جدا کردند
بیا بیا که دگر من غریب و تنهایم
تمام عمر عزادار داغ زهرایم
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
با کولهبار نان، شبِ آخر قیام کرد
مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد
یک در میان جواب سلامش نمیرسید
آن که خدا به هر قدم او سلام کرد
هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید
او باز هم مقابلشان احترام کرد
از غربتش به قول خودش بس، که روزگار
با مرتضی معاویه را هم کلام کرد
بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن
طفلی نشست و حس نشستن به بام کرد
بعد از نماز نافلهی شب بلند شد
سمت مدینه فاطمهاش را سلام کرد
با این سلام روضهی آخر شروع شد
با خاکهای چادر زهرا تمام کرد
غمگینترین امیر! الهی که بشکند
دستی که خنده را به لب تو حرام کرد
هفتآسمان به جوش و خروش آمده مرو
آن را علی به گوشهای از چشم رام کرد
جای صلات ماذنه با صوت مرتضی
حی علی العزای علی را پیام کرد
بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم…
با شوق خویش خون خودش را به جام کرد
تا ضربه خورد عالم و آدم به سر زدند
در عرش و فرش گریه، خواص و عوام کرد
تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست
گویا به زهر تیغ, عسل را به کام کرد
دستی به روی دوش حسن تا به خانهاش
هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد
درخانه زینب است رهایم دگر کنید
آری رعایت دل او را امام کرد
زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس
روی جبین دختر خود استلام کرد
آری رعایت دل زینب سفارش است
وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد
آن دختری که سایهی او هم ندیدنی است
چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد
یک بیحیا که دید کنیزی نمیبرد
از آل مرتضی طلب یک غلام کرد
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#امیرالمؤمنین_مدح
مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي
بندة يا هو شدم ، بندة مولا علي
عرش خدا كرده است ، شهر نجف یا علي
فاضل و افضل علي ، علي والا علي
جان علي فاطمه ، هستي زهرا علي
*
بندة بنده نواز ، خاكي بالا نشين
وصلة نعلين او ، نقطة ثقلِ زمين
مالك روز جزا ، حاكم في يوم دين
موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين
نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي
*
دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست
بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست
در نجف مرتضي ، قطرة باران طلاست
شكر خدا بر سرم ، ساية ايوانْ طلاست
عزت امروز علي ، عزت فردا علي
*
ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي
زينت نبر علي ، فاتح خيبر علي
از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي
يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي
شيعة حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي
*
چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است
شكر خدا مي كند ، دور و برش فاطمه است
پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است
كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است
فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي
@raziolhossein
#مناجات
#شبهای_قدر
بگذار تا بميرم در اين شب الهی
ورنه دوباره آرم رو روی روسياهی
چون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبه
چندان كه باز گردم گيرم ره تباهی
چون رو كنم به احياء، دل زنده گردم اما
دل مرده ميشوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان
بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهی
ای كاش تا توانم بر عهد خود بمانم
شرمنده ام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در كفت اسيرم قرآن به سر بگيرم
چون بگذرم ز قرآن اُفتم به كوره راهی
من بندگی نكردم با خويش خدعه كردم
ترسم كه عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با اينكه بد سرشتم با توست سرنوشتم
دانم كه در به رويم وا ميكنی به آهی
ای نازنين نگارا تغيير ده قضا را
گر تو نميپسندی تقدير كن نگاهی
دل را تو ميكشانی بر عرش ميكشانی
بال ملک كنی پهن از مهر روسياهی
دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر
بی عجب و بی تكبّر از راه خيمه گاهی
امشب به عشق حيدر ما را ببخش يكسر
جان حسين و زينب بر ما بده پناهی
آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب
از ما مگير او را جان حسن الهی
در اين شب جدايی در كوی آشنايی
هستم چنان گدايی در كوی پادشاهی
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#شبهای_قدر
#دوبیتی
لیلةالقدر مقدر بنما یا الله
اربعین پای پیاده حرم ثارلله
سحری راه بیفتیم ز ایوان نجف
همگی رو بسوی صحن اباعبدلله
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#دوبیتی
ای خواب به چشمی که نمی خفت بیا
ای خندۀ غنچه ای که نشکفت بیا
دیوار و در کوفه زبان شد که مرو
امّا چه کنم فاطمه می گفت بیا
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
به اشک دیده چو گفتم اذان آخر را
شنید کوفه خداحافظی حیدر را
زبسکه خسته از این مردمم، ندارم من
به غیر مرگ به دل آرزوی دیگر را
دگر نبود نیازی به تیغ تو ،دشمن
که داغ فاطمه می کشت آخر حیدر را
حسین من ،حسنم ای همه عزیزانم
دوباره زنده نمایید یاد مادر را
به یاد مادرتان مادری که سیلی خورد
به خانه باز مهیا کنید بستر را
به پای خود بگذارید سوی خانه روم
نخواهم اینکه ببینم سرشک دختر را
خدا کند که در این شهر زینبم دیگر
به روی نیزه نبیند سر برادر را
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
تا بر آن روح دعا، تیغ ز بیداد آمد
«حالتی رفت که محراب به فریاد آمد»
خانۀ دین الهی همه ویران گردید
خرمن شرع نبی یکسره بر باد آمد
طی شد ایّام گرفتاری و بیهمنفسی
آخر آن طایر قدس از قفس آزاد آمد
دیدگانش به در و منتظر فاطمه بود
تا در آن اوج غریبیش به امداد آمد
گفت سی سال غمش خوردم و آخر دم مرگ
تا کند یار، دل غم زدهام شاد، آمد
آنکه با رفتن خویش، از نفس انداخت مرا
بار دیگر چو علی از نفس افتاد، آمد
#علیرضا_قاسمی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
#رباعی
اى تیغ همیشه بى خبر مى آیى
یك روز به شكل میخ در مى آیى
امروز تو شمشیرى و فردا قطعا
درقالب یك تیر سه پر مى آیى
*
یك مرتبه كم شتاب باشى خوب است
با قاعده با حساب باشى خوب است
فكر دل فاطمه نبودى اما
فكر جگر رباب باشى خوب است
*
اى تیغ همین قَدَر نمى فهمى نه
فرق پدر و پسر نمى فهمى نه
آن روز چه قدر گریه كردم گفتم
زن آمده پشت در،نمى فهمى نه؟
***
ماندم كه چرا تو با غضب مى رفتى
این گونه سوى شاه عرب مى رفتى
آن روز كه میخ بودى اما اى كاش
از پشت در خانه عقب مى رفتى
#علی_زمانیان
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
شام آخر بود و بودم میهمان دخترم
با همه گفتم که این باشد اذان آخرم
کردم از خون سرم موی سپیدم را خضاب
خواستم تا که روم این گونه نزد داورم
تا گذارد مرهمی بر روی زخمم ای خدا
کاش زهرا بود امشب در کنار بسترم
کاش زهرا بود در مسجد که نگذارد عدو
بشکند با تیغ زهرآلوده اش فرق سرم
یک نفر بر فرق من شمشیر زد زهرا ندید
وای بر من زآنچه دیدم بادو چشمان ترم
من که دیدم روز تنهایی چهل نامرد پست
راه را بستند در کوچه به تنها یاورم
قنفذ از سویی ،مغیره می زد از سوی دگر
تا میان کوچه ها نقش زمین شد در برم
او کتک می خورد و می زد لطمه بر رخ زینبم
او پدر می گفت و زینب ناله می زد مادرم
تا نفس دارم همین باشد دعایم زیر لب
بشکند دستی که سیلی زد به روی همسرم
#عبدالحسین
@raziolhossein