#حضرت_زینب_اسارت
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
ای صبر تو چون کوه در انبوهی از اندوه
طوفان بر آشفته آرام وزیده
ای روضه ترین شعر غم انگیز حماسه
ای بغض ترین ابر به باران نرسیده
ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود
هر روز زمانه به غمت غصه ای افزود
غم درپی غم درپی غم درپی غم بود
ای آنکه کسی شکوه ای از تو نشنیده
من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی
تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی
تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی؟
که آمده ای با دل خون قد خمیده
نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل
شد شعر به یک روضه مکشوف مبدل
نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟
این بیت رسیده ست به رگ های بریده
این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش
شد باز درون دل تو شعله ور آتش
در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش
ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده
این قافله توست سوی کوفه روان است
برنیزه برای تو کسی دل نگران است
شکر است که تا شام فقط ورد زبان است
رفتید دعا گفته و دشنام شنیده
سخت است که بنویسم دستان تو بسته ست
مانند دلت قد تو چندی ست شکسته ست
قد تو شکسته ست نماز تو نشسته ست
من ماندم و این شعر و گریبان دریده
#محمدرضا_شرافت
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#قتلگاه
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم..
گمان به نیزه و شمشیر و سنگ میبردم
ولی به کندی خنجر! گمان نمیکردم!
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه ی لشکر گمان نمیکردم
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
در ماتمی بی انتها با چند کودک
تنها رها کردی مرا با چند کودک
یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و
من ماندم و این ماجرا با چند کودک
هی چهره ات را در سرم تکرار کردم
هی گریه کردم بی صدا با چند کودک
وقتی صدای داد و بوی دود آمد
دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟!
تا پرده خیمه به یکسو رفت دیدم
خورشید روی نیزه را با چند کودک
می خواستم پنهان کنم اما رقیه
زل زد به سرهای جدا با چند کودک
یک باره سمت خیمه هامان حمله کردند
من مانده بودم زیر پا با چند کودک
سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند
با من قبول اما چرا با چند کودک؟
وقتی سرت با من تنت از من جدا بود
راهی شدم از کربلا با چند کودک
ای کاش می دیدی که در کوفه چه کردند
مردم میان کوچه ها با چند کودک
در راه هم گویی هزاران حرف دارند
با صورت خونی بابا چند کودک
لب تشنه خواهر فقط لب تر کن امروز
باید بیایم تا کجا با چند کودک؟!
#حسن_اسحاقی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند
در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پردهنشین..،کوچهگَرد شد
تا پای ما به معرکهای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسینات به باد رفت
این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند
بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسینات..،کبود شد
نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است
این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت
از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه
در بزم او نمک به غمِ جاریام زدند
با چوبدست روی لب قاری ام زدند
کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#روز_یازدهم
#محاوره
شبِ این قافله بی تو سخت گذشت
جنگِ با حرمله بی تو سخت گذشت
بین دشمن سوار ناقه شدم
خیلی این مرحله بی تو سخت گذشت
مُردَم از تب بی تو خیلی سخت گذشت
جانِ زینب بی تو خیلی سخت گذشت
سیلی و آتیش و تازیانه ها...
اولین شب بی تو خیلی سخت گذشت
رو خاکه برهنه پیکرت حسین
الهی بمیره خواهرت حسین
سر تو که روی نیزه ها زدن
افتاد از رو ناقه دخترت حسین
میدونی که خیلی دلخونم حسین
میدونی به لب رسید جونم حسین
با اینا که کشتنت، برم سفر؟
من بدون تو نمیتونم حسین
بعد تو پشت و پناه ما کیه
سر و کار دختر تو با کیه
تو که شیرخواره اتو خاک کرده بودی
پس سرِ کوچیک، رو نی برا کیه
بی تو زینب تو بی پناه میره
با کتک از دلِ قتلگاه میره
چشماتو ببند رو نیزه نبینی
شمر کنار خواهر تو راه میره
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#اسارت
آن روز بر تو آسمان هم گریه می کرد
عیوق بلکه کهکشان هم گریه می کرد
بر جسم زیر آفتابت ای برادر
حیوان به زیر سایه بان هم گریه می کرد
باید به خوشحالی ز تو می برد خاتم
می رفت اما ساربان هم گریه می کرد
ای برکت نانِ همه ، با ملک ری هم
گندم به آب دیده ، نان هم گریه می کرد
یوم علی صدر النبی ای من بمیرم
بر سینه ات تیر و کمان هم گریه می کرد
شلاق ها اشک حرم را در نیاورد
تو گریه کردی ، کاروان هم گریه می کرد
تر گشت چوب خیزران از خون و از اشک
چونکه برایت خیزران هم گریه می کرد
#حامد_آقایی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو
از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند
از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی
من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم
همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی
من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده
جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف
صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام
خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست
گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی
#حسن_کردی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای
حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای
پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست
کافی است بزم سوختگان را شراره ای
سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام
در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای
دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر
در دست زینب است گریبان پاره ای
یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من...
گشتم به هر دیار حسین دوباره ای
چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد
از بحر بر کنار نگردد کناره ای
با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای
پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره ای
جایش به روی صورت من درد می گرفت
میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای
بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره ای
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#امام_زمان_محرم
اشک غریب عاقبتش شرم آشناست
بدبخت آن کسیست که از صاحبش جداست
یک عمر از دعای فرج رزق خورده ایم
باید وبال گفت به دستی که بی دعاست
پایی که نیست در پی تو لنگ میزند
دنبال تو دویدن ما آبروی ماست
از دیگران دوا برسد درد مطلق است
دردی اگر ز تو برسد مرهم و دواست
هرجور هست پیش تو یکروز میرسیم
آقا بگو که خیمه زهراییات کجاست؟
حق میدهیم دل به دل ما نمیدهی
ما سالهاست عادتمان لاف و ادعاست
سجده بغیر تربت اعلی نمیکنیم
مهر قبول سجده ما مهر کربلاست
هرچه زدند باز ز جایش تکان نخورد
زینب کنار نیزه ی آقای سرجداست
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
ای سر که در مقابل چشمان زینبی
داغِ نشَسته بر دل سوزان زینبی
ای سر بریدهای که تنت روی خاکهاست
تو کشتهی غریب بیابان زینبی
ای سربریده! بیسروسامانیام ببین
میبینمت که بیسر وسامان زینبی
از چشم نیمهباز تو ای غیرتخدا
معلوم شد هنوز نگهبان زینبی
با اینکه نیزهای به گلویت نشسته است
اما هنوز قاری قرآن زینبی
گیسوی درهمت سر نی فاش میکند
آشفتهی رباب و پریشان زینبی
پایین نی، مراقب طفلان تو منم
بالای نی، مراقب طفلان زینبی
#امیر_عظیمی
#مرتضی_امیر_سلیمانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
خون تو مرز دائمی حق و باطل است
خاک تو بین خلق و خدا حدفاصل است
در اهدنا الصراط به این فکر میکنم
خوشبخت آن کسی که به سمت تو مایل است
مارا ببخش بر تو فقط گریه میکنیم
فهم کسی شبیه تو بسیار مشکل است
ما تشنه ایم چشمه و رودند تشنه ات
محبوب ما بزرگتر از این مسائل است
عشقت اثر گذار به دلهاست یا حسین
چیزی اگر شکست برای تو پس دل است
نام تو در دهان من قدر ناشناس
مثل جواهریست که در دست جاهل است
دفن تو ای کهن به عشایر رسیده بود
این نیز افتخار بزرگ قبایل است
شب در میان دشت هلالی به روی نی
هرچند تا کنار توام ماه کامل است
وقتی جهان مصالحه کردی به پیرهن
بعد از تو هرچه شاه به گیتیست سائل است
آیینه هر چه خرد شود باز آینه است
تکثیر تو بزرگترین خبط قاتل است
#زخم_حسینی
@raziolhossein