eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
592 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چه جانماز پی اعتکاف بردارد چه ذوالفقار به عزم مصاف بردارد علی حقیقت روزست و هیچ جایز نیست  که در مقابل شب انعطاف بردارد دو سوی این کره هر یک قلمروی دارد نشد جدایی شان ائتلاف بردارد شبیه خواب سحر سطحی است و زود گذر کسی که دست از این اختلاف بردارد دوباره مثل علی زاده می شود اما مگر دومرتبه کعبه شکاف بردارد اگر که حرمت مولا نبود ممکن بود خدا ز خلق خود امر طواف بردارد @raziolhossein
از ازل بر حسب ظرف توانهای همه ریخت مهر تو خداوند به جانهای همه جلوه ای کرد خدا نام نهادند "علی" تا که انگشت بماند به دهانهای همه همه ی نسل من ای دوست علی ع دوست شدند می درخشد قمرت بین زمانهای همه حرف جود و کرمت صحبت دیرینه شهر نقل انگشتری ات ورد زبانهای همه باور ما همه این است که تو حق هستی بی خیال همه ی حدس و گمانهای همه تو عبایت بتکاندی و در خیبر کند شد تکانت به خدا فوق تکانهای همه تا تو در طایفه ات اکبر واصغر داری چه نیازیست به این خرد و کلانهای همه گل پسرهای تو آقای جوانان بهشت به فدای پسران تو جوان های همه پسرت در رجزش گفت انا بن الحیدرع به فنا رفت دگر نام و نشانهای همه از فلانی و فلانی و فلانی بری ام تو فقط رهبر مایی نه فلانهای همه @raziolhossein
سلام ای جوابِ سلامِ خدا ظُهورت طلوعِ تمامِ خدا تویی آفتابِ بلندِ زمین تویی سایه‌یِ مُستدامِ خدا تویی که به تعظیمِ تو امر کرد تویی صاحبِ احترام خدا تو نهج‌البلاغه تو قرآن تو وَحی کلامی بگو هم کلامِ خدا صدایت صدایش به معراج بود حدیثَت حدیثِ مُدامِ خدا برایِ تو کعبه جگر چاک زد بیا مَردِ بیتُ‌الحَرام خدا - مرا کعبه‌ی سینه چاکم کنید فقط پایِ حیدر هلاکم کنید - علی ابتدا و علی انتهاست علی مصطفیٰ و علی مرتضیٰ ست علی اول است و علی آخر است علی در ظهور و علی در خَفاست علی ظاهر است و علی باطن است علی لااِلهَ  علی لافَتاست علی در مَعارج علی در بُراق علی اِنَما و علی وَالضُحیٰ ست علی با حق است و علی بر حق است علی کعبه است و علی در حَراست علی نیست آن و علی نیست این علی نه جدا و علی نه خداست - علی را بگو هرچه گویی کم است که زهرا علی و علی فاطمه ست ' اگر تیغِ تو سایه گُستر شود همان ابتدا کارِ یکسر شود غلط گفتم آقا ندارد نیاز که تیغِ شما خرجِ لشگر شود نیازی ندارد که میدان چو خاک به یک ضربه‌یِ مالک‌اشتر شود محال است جمعِ تمامِ سپاه که با قنبرِ تو برابر شود زمانِ شروعِ رجز خوانی‌ات زمین کَر شود آسمان کَر شود خدا دوست دارد تماشا کند کمی ذوالفقارِ علی تَر شود - بِبَندَد اگر دستمالِ نَبَرد نباشد کسی را خیالِ نَبَرد - به کعبه بکو رازِ تنزیل را بگو بِشکَنَد قلبِ قندیل را تو و مادر و مصطفی و خدا ببین دورِ خود جمعِ فامیل را بخوان با فِصاهَت زِ با تا به سین زبورانه تورات و اِنجیل را کمی گَردِ نعلینِ خود را بریز تَفَقُد نما بالِ جبریل را برای یتیمان کمی کار کُن بِکَن چاهِ آب و بزن بیل را بکش طعنه‌های زن پیر را بِبر روزها بارِ زنبیل را - تویی صاحبِ پینه‌های قدیم تویی مَرکبِ کودکان یتیم - نگهدار ما را برای خودت فقط بینِ مِهمانسَرای خودت مرا آیِنه کُن به دردی خورَم در آغوشِ ایوان طلای خودت برای پدر مادرم کافی است نخی ، ریشه‌ای از عبایِ خودت اگر پا گذارم به جا پایِ تو مرا می‌بری تا خدایِ خودت مرا می‌برد گوشه ای از بقیع فقط ردِ پا ردِ پایِ خودت سَرَت مانده بر شانه‌یِ نخل‌ها بگو با من از ماجرایِ خودت چرا استخوان در گلو مانده‌ای که با روضه‌هایی مَگو مانده‌ای @raziolhossein
غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روزجزا علیست که حسابِ ما که عقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان ، شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یاعلیست همه دم بگو بِکَ یاعلی ، که نفس علی که هواعلی که دوا علی که شفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست ز علی کسی که جدا شود ، و َاگرچه از خُلفا شود تو بِدان که یک شَبه "لا" شود ، بخدا که نونِ "لَنا" علیست بوَد اولین ، بوَد آخرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی به صفاومروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست نجف است و ساغَرِ تا لبه...، نجف است و مستی هرشَبه ، نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست...! @raziolhossein
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود روح از پیکره ی کعبه برون آمده بود روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز عشق او بر دل سنگی‌‌ِ حرم غالب شد قبله مایل به علی بن ابی طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته است دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه زادِ پسر آمنه باید باشی همه ی غائله ها گشت فراموشِ نبی کودکی های علی پر شد از آغوش نبی مستی اهل سماوات دو چندان شده است عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی تا بچیند رطب تازه ای از باغ بهشت رفته دردانه ی کعبه به سردوش نبی که نبی بوده فقط این همه سرمست علی که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی چشم در چشم علی ، آینه در آیینه حرف ها می زند اینک لب خاموش نبی دور از من مشو ای محو تماشای تو من نگران می شوم از دور شدن های تو من من به شوق تو سکوتم ، تو فقط حرف بزن وحی می ریزد از آهنگ لبت ، حرف بزن می نشینم به تماشای تو تنها ، آری هر زمان خسته ام از مردم دنیا ، آری بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد همه ی دهر اگر شعب ابی طالب شد خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی بی تو هر آینه می مردم از این تنهایی دین اسلام در آن روز که بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود باعث گرمی بازار شدش حیدر بود وحی می بارد و من دوخته ام دیده به تو تو به اسلام ؟ نه ! اسلام گراییده به تو در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم از رسولان دگر با تو اولوالعزم ترم می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام ... @raziolhossein
پس از سه روز درِ کعبه ناگهان واشد تمامِ مکه پُر از شور و شوق و غوغا شد زِ  خانه  آمده  انگار  صاحبِ خانه که چشم‌ها همگی غرقِ در تماشا شد از این به بعد به خود ناز می‌کند کعبه که زادگاه برایِ جنابِ مولا شد رسیده شخصیتی که کسی شبیهش نیست کسی که فخر همه مردمان دنیا شد رسیده آنکه برای خداست بنده ولی خدایِ عشق برایِ  تمامِ  ماها شد زمین برای همیشه به عرش می‌نازد از اینکه حضرت مولا به خاکِ او پا زد علی رسید و زمین رنگ تازه پیدا کرد خدا بهشتِ خودش را از او مصفا کرد دلش برای جمالِ خودش چه لک زده بود برای دیدن خود بر علی تماشا کرد و دید روی زمین مثل و همطرازش نیست برای خاطر او بود خلقِ زهرا کرد خوشا به حال کسی‌که ولایتش عَلَویست که خویش را زِ عذاب خدا مُبرّا کرد هر آن کسی که نشد پِیرُوِ مسیرِ علی برایِ  آخرتش  آتشی  مهیا  کرد خدا خودش به خداییش میخورد سوگند که خورده است خداییش بر علی پیوند علیست معنیِ کُلِ یقین و باورها نهایت  پَر و بالِ  همه  کبوترها علی همانکه همیشه ست فاتح میدان به نهروان و به خندق به بدر و خیبرها کسی‌که هست مکانش همیشه بالا‌ها کسی‌که جای قدمهای اوست بر سرها کسی‌که مستیِ‌مان از دَمِ مسیحایش که لب به لب شده از تمام ساغرها کسی‌که بود مقام بزرگِ شیعه گی اش همیشه  آرزویِ  قلبیِ  پیمبرها پیمبران همه‌جا گرم ذکر هو بودند برای نام  "علی" دائم الوضو بودند   نوشتن از تو که درحدّ این قلم‌ها نیست سرودن از تو  توان  سرایش ما نیست من از قبیله‌ی عشاقم و جنون پیشه کنار مردم عادی برای من جا نیست شبیه  گیسویِ  در بادِ  تو  پریشانم همیشه کار من از بودن تو حیرانیست تجلّیات خدا در تو هست... یعنی که تویی که خلقت ما را دو دستِ تو بانیست گدایی از تو همان پادشاهی دنیاست غلامی تو قسم بر خدا که سلطانیست علی امام من است ومنم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام  "علی" تو در سپاه پیمبر سَری و سرداری تویی که دین خدا را نموده‌ای یاری مقابل تو اگر لشکری به صف باشند تو در دلت جگرِ روبرو شدن داری تویی همانکه نداری شبیه و مانندی به وقت مدحِ تو واژه به واژه تکراری تو بهترین بشر و برترین مسلمانی به روی دست پیمبر تو اولین قاری و بوسه برلب قاری زدن همین خوب است که گفته است جواب تلاوتش چوب است @raziolhossein
تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر می‌کردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که می‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی تو را عاشق‌ترین دلدادهٔ «قالو بلا» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی‌آدم» که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین‌بخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان‌آرا تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم به جولان‌گاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر تو را در بی‌نهایت، در کجا در ناکجا دیدم چه می‌دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت خلیل بت‌شکن را روی دوش مصطفی دیدم «و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که می‌خواندم تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی! چه گویم من که روی دست پیغمبر چه‌ها دیدم تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک» شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی» تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن» تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن» تو را در یای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون» تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن» تو را در سورهٔ وَالشَّمس و طور و وَالضُّحی دیدم تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش کنار زاغه‌های شهر کوفه بارها دیدم نوازش از تو می‌دیدند فرزندان شاهد هم تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم چه می‌دیدم خدا را در سکوت محض نخلستان تو را هر نیمه‌شب، در گریه‌های بی‌صدا دیدم شبی که شمع بیت‌المال را خاموش می‌کردی تو را با بی‌ریایی، خفته روی بوریا دیدم چو راز غربت خود را به گوش چاه می‌گفتی چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم اگر نامردمان دست تو را بستند، آن‌ها را اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم شهادت‌نامهٔ «فُزتُ وَ رَبَ الکَعبه» را دیدم پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم تو را یاری‌گر خون خدا، با عترت یاسین تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا تو را در سایه‌روشن‌های شام و کربلا دیدم شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان تو را دلسوخته در شعله‌زار خیمه‌ها دیدم اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم تو را با کاروان اهل‌بیت وحی در غربت تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم کسی از آستانت دست خالی برنمی‌گردد که در آیینهٔ آیین تو مهر و وفا دیدم @raziolhossein
نور فلک از جبین تابندۀ اوست سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست در وصف علی بس، که بوَد دست خدا در وصف خدا بس، که علی بندۀ اوست .
نور فلک از جبین تابندۀ اوست سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست در وصف علی بس، که بوَد دست خدا در وصف خدا بس، که علی بندۀ اوست @raziolhossein
ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده جز او کسی به جای پیمبر نیامده جز او برای فاطمه همسر نیامده از کعبه جز علی احدی در نیامده یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده هر کس غلام فاطمه شد در پناه اوست شاهی که عرش دوش نبی جایگاه اوست در معرکه سلاح نبردش نگاه اوست این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست بر شانه اش سیاهی لشکر نیامده اولاد مرتضی همه ذاتاً  مطهرند قرآن ناطقند، شفیعان محشرند شاهان روزگار غلامان قنبرند خدّام عرش گوش به فرمان حیدرند دور و برش که قحطی نوکر نیامده ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست در مکتبش ضعیف‌کشی افتخــار نیست کرار که در مبارزه اهل فرار نیست این کارها به فاتح خیبر نیامده هرگز نمی‌شود علم عشق سرنگون عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟ او گرد خاک پای علی شد که تا کنون سردار مثل مالک اشتر نیامده گرچه نبی نبود، وصی نبی که بود مسند نشین بی‌بدل این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده در حال احتضار ولی فکر قاتل است مولای ما نمونه انسان کامل است بی مهر او تمام عبادات باطل است آدم بدون عشق علی مشتی از گل است حیف از دلی که در بر دلبر نیامده دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست از بارگاه لطف تو مضطر نیامده بر راه کفر سد زده دیوار تیغ تو اصلاً هدایت است فقط کار تیغ تو هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ تو دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ تو با سر فرار کرده... ولی سر نیامده استاد در فنون نبردی ابوتراب فــــرمانروای کشور دردی ابوتراب حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب با تو هزار مرد برابر نیامده شد در غم تو چشم هزاران یتیم تر بعد از تو می‌شوند یتــــیمان یتیم تر من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده @raziolhossein
می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو سوره ی فتح و سلیمان ظفر یعنی تو ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو دوستداران تو با عرش برابر هستند سینه چاکان تو با کعبه برادر هستند شعر در وصف تو ای شاه سرودم،امروز واژه در مدح تو از عرش ربودم امروز می شوی ذکر مناجات و درودم امروز من به کعبه بخدا سجده نمودم امروز قبله در ماه رجب سمت تو آقا آمد کعبه ای بود در این کعبه به دنیا آمد صدف کعبه در این لحظه پر از دُر شده بود خانه از عرش نشینان خدا پر شده بود فاطمه بنت اسد غرق تحیر شده بود درک میلاد تو بیرون ز تصور شده بود دو سه روزی که شده کعبه ز عطرت لبریز معتکف بود حرم با تو شد ایام البیض برکت رفته از آن خوان که در آن نیست نمک فکر کردم که در این واژه چه چیزیست “نمک” صد و ده بار علی و صدو ده چیست، نمک نان این سفره حسینش شده، کافیست نمک نمکین عشق علی شد ابدی و ازلی برکت سفره ی شیعه است حسین بن علی کیست این، معرکه دار همه ی جولان ها؟ کیست این، پیر و امیر همه ی ایمان ها؟ کیست این، خطبه ی کولاک همه توفان ها؟ کیست این اُسّ و اساس همه ی بنیان ها؟ مست شو با لب خورشید، لب ماه بگو أشهد انّ علیّاً ولی الله بگو ناگهان پرده برانداخته حق می بینی مست از خانه برون تاخته حق، می بینی نرد عشقی به خودش باخته حق، می بینی چهره را مثل علی ساخته حق، می بینی چه شرابی است که کعبه شده میخانه ی او این علی کیست که زهرا شده پروانه ی او یا علی ای که خودت هم هدفی، هم راهی بنده ی حقی و در بندگی خود شاهی کهکشان هستی و خورشید ترینی، ماهی آیه ی «أنفسنا»، نفس رسول اللهی این تو بودی که به بت های تهی «لا» گفتی نیمه شب، وقت خطر، جای پیمبر خفتی ای پیمبر تو بگو مرد خطر کیست، علی وسط معرکه ها شیرجگر کیست، علی قاتل عبدود و دافع شر کیست، علی یار غارند همه، سینه سپر کیست، علی باید ای شیعه به خصمش برسانی لعنت بر فلانی و فلانی و فلانی لعنت صاحب تیغ دو لب، لب به سخن باز کن و خطبه بی نقطه بخوان، با سخن اعجاز کن و زمزم کعبه، شبی زمزمه ای ساز کن و تا ثریای خودت فاطمه پرواز کن و بگو ای شعر تو یک مصرع دیگر داری آینه دار تو زهراست، برابر داری @raziolhossein
وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر میپرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش داستان سنگ و زر يعنى که ما و فضه اش قصه شاه و گدا يعنى که ما و قنبرش در مقام آخريت بود ، ديدند اولش در مقام اوليت بود ، ديدند آخرش خاک را گل ميکند گل را خلائق ميکند نيست هرکه خلق مولا خاک عالم برسرش با على يکتاپرستم, ورنه ميخواهم چکار آن خدايى را که اين آقا نباشد مظهرش آرزوى مرگ کردن چاره ى کارش بود سائلی که دست خالى ميرود از محضرش چهارده قرن است دارد رزق ما را ميدهد با همان يک مرتبه بخشيدن انگشترش آه...ظلمت آه...ظلمت آه..ظلمت ميشود واى اگر خورشيد را روزى براند از درش مرتضى يعنى قسيم النار والجنة , ولى هست معيارش در اين تقسيم حب همسرش تازه کعبه آبرویی یافت و قیمت گرفت همچنانی که صدف قیمت گرفت از گوهرش از در کعبه نرفت و بر در کعبه نرفت چونکه باید بعد ازین کعبه بیاید بر درش خاک یا خاکسترش کن مصحفی را که درآن آیه ی"الیوم اکملت"نباشد محورش *مبعث ختم رسل ترویج حب حیدر است تا دهد نشر ولایت حق کند پیغمبرش* به خودش كه جای خود ، حتي به خاك پاش هم هر کسی شک میکند شک میکنم به مادرش کور دلها احمقند ، احمق چه میفهمد علی جان احمد بود که خوابید بین بسترش . . جز علی و فاطمه دیگر ندیده روزگار اینقدر شرمنده باشد همسری از همسرش *بیت از * @raziolhossein