eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
597 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من که عمری ستم از خصم ستمگر دیدم هرچه دیدم همه از دشمن حیدر دیدم امت اینگونه به ما مزد رسالت دادند ظلم بی حد عوض اجر پیمبر دیدم حاصل زندگیم جمله همین بود همین کز همان کودکیم داغ مکرر دیدم کودکی بیش نبودم که در کرببلا دسته گلهای نبی را همه پرپر دیدم بدن بی کفن زینت آغوش نبی پاره پاره  زدم نیزه و خنجر دیدم ناله واعطشا را ز حرم بشنیدم اربا اربا بدن قاسم و اکبر دیدم دشمن آن لحظه که بر خیمه ما آتش زد دختری خسته دل و سوخته معجر دیدم ز حسین از قد خم گشته چو زینب پرسید گفت خواهر به خدا داغ برادر دیدم دشمن آندم که جدایش ز برادر می کرد روی رگهای گلو بوسه خواهر دیدم هرچه در کرببلا دیده ام از رنج وبلا حق گواه است که در شام فزونتر دیدم دل شب گوشه ویرانه و مظلومانه سربابا به روی دامن دختر دیدم دیدنش سخت بود نه که شنیدن سخت است به سر نیزه سر کوچک اصغر دیدم سنگ در دست  زن پست یهودی که گرفت به زمین خوردن آن راس مطهر دیدم @raziolhossein
لحظه آخر است می سوزم از غم بیشمار کرببلا گوش کن روضه مرا که منم آخرین یادگار کرببلا من ز آغاز کودکی تا حال غربت و غصه و جفا دیدم همره کاروان خون خدا دشت خونین نینوا دیدم دم به دم در فرات چشمانم ماتم کربلا مجسم بود چشم من لحظه ای نیاسوده همه عمر من محرم بود کودکی چهارساله بودم که داغ جانسوز کربلا دیدم راس جدم حسین را هر دم وای من روی نیزه ها دیدم چه کشیدم در آن غروبی که نیزه ها ازدحام میکردند سنگ ها بر لبی ترک خورده دسته دسته سلام میکردند از همان کودکی به همراه مادرم روی ناقه ها بودم گاه مثل سه ساله های حسین نیمه شب زیر دست و‌پا بودم همرهِ عمه سه ساله خود بار غم را به شانه میبردم همه عمر آرزو کردم کاش کنج خرابه میبردم کربلا تا به کوفه شام بلا زجرهایی کشیده ام که مپرس بر روی ناقه های بی محمل صحنه ها دیده دیده ام که مپرس مادرم روی ناقه با یکدست بغلم کرده بود واویلا با یکی دست دیگرش چادر روی سر برده بود واویلا هر کجا کودکی زمین میخورد زجرها بی حساب میدادند هر که می کرد خواهش بابا تازیانه جواب میدادند دست ها بسته بود و نامردان می‌کشیدند دست قافله را وای از سوز گریه های رباب تا که میدید روی حرمله را . @raziolhossein
غم آمده در عزای تو گریه کند با  زمزم  اشکهای  تو  گریه  کند ای کعبه ، تو را چگونه  آتش زده اند؟ ده سال منی ، برای  تو گریه کند @raziolhossein
دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم گشوده ام پر اگر نیت سفر دارم اگرچه ماه محرم خزان شدم اما همیشه چند دهه روضه در صفر دارم همه ز مرگ پدر ارث می برند ومن بساط گریه ام ارثی ست کز پدر دارم هشام! زخم دلم که برای حالا نیست من از غروب دهم زخم بر جگر دارم زمانه دست ز قلب شکسته ام بردار من از بریدن رأسش خودم خبر دارم به یاد ساقی لب تشنه امام شهید میان قاب دلم عکسی از قمر دارم اگرچه قصه من مال سال ها پیش است همیشه یک سر بر نیزه در نظر دارم غروب کرببلا زخمهای سختی داشت ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم! از اینکه بودم و اصغر ز نیزه می افتاد غرور له شده و آه شعله ور دارم دلم گرفته از اینکه نشد درآن ایام ز روی دست رقیه طناب بردارم @raziolhossein
هجوم ِ موجِ بلا را به چشم خود دیدم غروبِ کرببلا را به چشم خود دیدم به سر زنان پیِ عمه به روی تل رفتم ذبیحِ دشتِ منا را به چشم خود دیدم میانِ آن همه نیزه به دست در گودال سنان ِبی سروپا را به چشم خود دیدم به زورِ نیزه زِرِه را ز تن در آوردند مُرَملٌ بدماء را به چشم خود دیدم زقتلگاه همه دستِ پُر که می رفتند به دوشِ خولی عبا را به چشم خود دیدم زمان حملة آن ده سوارِ تازه نفس غبارِ رویِ هوارا به چشم خود دیدم میانِ پنجة هر نعل تازه و میخش لباسِ خون ِ خدارا به چشم خود دیدم سلام بر بدنِ بی سری که عریان شد تنِ به خاک ،رها را به چشم خود دیدم میانِ طایفه ها رأسها که قسمت شد سرِهمه شهدا را به چشم خود دیدم عمو که خورد زمین رویِ حرمله واشد تمام واقعه هارا به چشم خود دیدم به پشتِ خیمه به دنبال ِ قبر اصغربود شکارِ رأسِ جدارا به چشم خود دیدم فرارِ دختری آتش گرفته در صحرا میانِ هلهله را به چشم خود دیدم گذشته از همه اینها به شهرِ بد نامان زمانِ قحطِ حیارا به چشم خود دیدم میانِ مجلسِ نامحرمان وبزمِ شراب ورودِ آل عبا را به چشم خوددیدم ضریحِ صورتِ جدم دوباره ریخت به هم شتابِ چوبِ جفارا به چشم خود دیدم عزیز کردة زهرا کنیزِ مردم نیست اشارة دو سه تا را به چشمِ خود دیدم @raziolhossein
دل او آشنا با سوختن بود هماره با غریبی هم سخن بود کفن شد با لباس خویش اما به یاد آن شهید بی کفن بود @raziolhossein
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه دنبال عمه هام دویدم به کودکی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فریاد الفرار شنیدم به کودکی عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی آن شب که درخرابه سر آمد میان مان چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی با کعب نی لباس همه پاره پاره شد بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست من آستین صبر جویدم به کودکی @raziolhossein
لاله زارى كه به خون بود شناورديدم هم سَرِبى بَدن و هم تنِ بى سرديدم حَسَن ازواقعه ى كوچه نه شب داشت نه روز آنچه را ديدحسن منكه مكرّر ديدم غارتِ خيمه به سختىِ امان نامه نبود من جِگر خون شُدَنِ ساقىِ لشگرديدم مى دَويدم ، كه  نِگاهم به مَزارى  اُفتاد عدّه اى  را  زِ  پِىِ ، غارتِ  گوهر  ديدم نِيزه دارى به پَسِ خيمه زمين راميگشت كز دلِ  خاك در آوردَنِ اصغر ديدم @raziolhossein
تو که بر چشم خلق جا داری نوری و جلوه ی خدا داری نور چشمان حضرت سجاد ریشه در باغ هل اتی داری ثمر نخل احمدی که نسب ز حسین و ز مجتبی داری پسر سیّد البُکاء هستی سرگذشتی پر از بلا داری یادگاری ز لاله های عطش بر دلت داغ کربلا داری تو غروب سپیده را دیدی عمّه ی قد خمیده را دیدی همه جا گرد غصه پاشیدند با سر تیغ و نیزه گل چیدند دست های سیاه بر سر تو سنگ های کبود باریدند چشم هایی که گریه می کردند سیلی و تازیانه می دیدند مردم کوچه ی یهودی ها دور سرها مدام رقصیدند بی ابالفضل، کودکان یتیم روی خشت خرابه خوابیدند این همه غم که بر سرت آمد کودکیِ تو را رقم می زد @raziolhossein
طفل باشی غم بسیار ببینی سخت است غنچه باشی ستم خار ببینی سخت است غربت و غارت و داغ و عطش و در به دری نصف روز این همه آزار ببینی سخت است اربا اربا تن داماد و اذان گوی حرم به زمین دست علمدار ببینی سخت است روی تل بر سر و سینه زدن و بی کسیِ....... دختر حیدر کرار ببینی سخت است زیر پا و ته گودال امان از گودال یک تن و آن همه اشرار ببینی سخت است بعد از آن بوسه لب عمه ما خونی بود مثل او حنجر خونبار ببینی سخت است بین یک خیمه آتش زده بابایت را با تن خسته و تبدار ببینی سخت است سر هجده پسر فاطمه را بر سر نی با دو تا چشم گهربار ببینی سخت است روضه ام حرف رباب است اگر حرمله را در همه عمر تو یکبار ببینی سخت است به خدا هیچ کجا سخت تر از شام نبود عمه ات را سر بازار ببینی سخت است پایکوبی و کف و هلهله و خنده و رقص دور یک مشت عزادار ببینی سخت است بین نامحرم و بر ناقه و طفلت به بغل مادرت را که گرفتار ببینی سخت است پرده پوشان حریم علی وفاطمه را وسط مجلس اغیار ببینی سخت است طفل باشی ولی همبازی خود را دیگر خسته و دست به دیوار ببینی سخت است نیمه شب به رخت زجر که سیلی بزند همه جا را پس از آن تار ببینی سخت است @raziolhossein
مانند شمعي پيكر تو بي صدا سوخت در شعله هاي سركـشِ زهر جفا سوخت قـرآن ناطـق بـودي و با خود نگفتيـم اي مُصحف توحيد آياتت چرا سوخت؟ حجّش قبول آن كس كه پاي روضه ي تو در آفتاب داغ صحراي منا سوخت بسيار در شهر مدينه سوخت قلبت امّا بميرم بيـش از آن در كربلا سوخت بوي حُسين از آهت آمـد بر مشامم از بس دلت در ماتم خون خُدا سوخت مانند زينُ العابدين ، روح تو عُمـري وقت عبور از روضه ي شام بلا سوخت افـتادنت را ديد از بالاي ناقه باباي تو خيلي پس از اين ماجرا سوخت ذهن تو پنجاه و سه سال اي نوح گريه وقت مُجسّـم كردنِ طشتِ طلا سوخت شلّاق نامردي تو را دنبال مي كرد آن ساعتي كه خيمه ي آل عبا سوخت آتش گرفتي از درون وقتي كه ديدي همبازي تو دامنش در شعله ها سوخت @raziolhossein
امام باقر: من پنجمين امامم و تو دومين امام اي جد مادري حسن بن علي سلام امام حسن: من دومين قعودم و تو پنجمين قيام اي علم حق شكافته با دست تو سلام امام باقر: اي جد من بقيع شد آرامگاه ما با سوز زهر سوخت دل بي گناه ما امام حسن: فرزند من اگر چه كه ناله كشيده اي در طشت پاره جگرت را نديده اي امام باقر: جدا كسي مصيبت من را نخوانده است از بعد كربلا جگر اصلا نمانده است امام حسن فرزند من چه گويم از آن درد بي حساب بستند بازوي پدرم را به يك طناب امام باقر: جدا سخن مياوري از دست و از طناب دست شما كه بسته نشد پشت دست باب امام حسن: بستند گردن پدرم را به ريسمان بردند تا به مسجدش او را كشان كشان امام باقر: جدم به سوي مسجد اگر رفت با طناب ديگر كسي نبرد تورا مجلس شراب امام حسن: فرزند من بلا كه فقط دست بسته نيست دردي شبيه مادر پهلو شكسته نيست امام باقر: جدا اگر چه روح تو از ظلم خسته شد يا كه دوبار حرمت مادر شكسته شد در پيش چشم تو كه روي خارها نرفت افتاد پشت در،سر بازارها نرفت امام حسن: آن روزها كه شهر وفا شهر كينه بود شمشير برسر پدرم در مدينه بود امام باقر: شكر خدا كه ضربه به او بي حيا نزد با دست بسته رفت ولي دست و پا نزد من ديده ام به پيكر مظلوم كربلا زخم هزار و نهصد و پنجاه ضربه را امام حسن: الحق كه نيست غير همين حرف آخرم روزي نيامده ست چو روز برادرم @raziolhossein