eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
538 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بند اول: خونه ی ارباب چراغونی شده دیدنیه خنده و گریه حسین بهشت حوریه نثار میکند نظر قدم های رقیه حسین آیینه بی بدل فاطمهٔ//زهرارو ببین به روی دستای عقیلةالعرب//حورا رو ببین به فاطمه نور دو عین آمد عزیز کرده حسین آمد زمزمه عشق تمام عاشقان سیدتی مولاتی رقیه جان۲ بند دوم: رقیه یعنی مرآت فاطمه رقیه یعنی بابارو نورعیین رقیه یعنی دردانه حرم رقیه یعنی ریحانةالحسین به شام امید حسین ابن علی //مهتاب اومده حسینیا مژده که نازدانه//ارباب اومده اگر حسین شاد و خندونه از قدم رقیه خاتونه میاد صدا هلهلهٔ فرشتگان سیدتی مولاتی رقیه جان۲ بند سوم کنار گهواره حسین تا سحر نشسته راز و نیاز می کنه دیدنیه حسین وقتی میبینه با خنده دختر داره ناز میکنه حسین میگه دخترم آیینه//احساسو ببین چشماتو باز کن عزیز من عمو// عباسو ببین تو نور چشمای منی بابا ام ابیهای منی بابا صدات می‌زنن همه حسینیان سیدتی مولاتی رقیه جان۲ @raziolhossein
من کیم روح ادب روح وفا روح یقینم من کیم خدمتگزار هل اتی و یاو سینم همسر خورشید هستم مادر ماه زمینم من کیم من جانشین دخت ختم المرسلینم من کیم یار وفادار امیر المؤمنینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم سینه‌ای از عشق زهرا و علی سرشار دارم افتخار همسری با حیدر کرار دارم هر چه دارم عزت و تمکین از این دربار دارم روی دامن چار گل از گلبن ایثار دارم من کیم من پای‌بوس حضرت حق الیقینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم در میان خانه زهرا حیات از سر گرفتم کودکان نازنینش را چو جان در برگرفتم با کنیزی علی تا عرش اعلا پر گرفتم غیر حیدر از همه عالم دگر دل برگرفتم با عزیزان دل زهرای اطهر هم‌نشینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم من کیم امّ‌البنین امّ‌الادب امّ‌الوفایم زینب کبری به خانه می‌زند مادر صدایم حضرت زهرا به جنت می‌کند هر شب دعایم بعد زهرا محرم راز علی مرتضایم دست‌بوس حضرت مولا امیر المؤمنینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم ذات یزدان بر دل من شور داد احساس داده شوهری چون حیدر کرار خیرالنّاس داده چار گل نه بلکه یک باغ بهشت از یاس داده اهل عالم حق به من از مرحمت عبّاس داده من به ثارالله با شیران خود یار و معینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم حضرت حق ماه را در دامن من پروریده ماه از پیشانی عبّاس من هر شب دمیده گوید این حیدر بود عبّاس من را هر که دیده هیچ کس ماهی چنان ماه بنی‌هاشم ندیده مادر عباس هستم بانوی نور آفرینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم کرده‌ام مبهوت خود تا حشر ایثار و وفا را من بلی گفتم همان روز ازل قالوا بلا را برده‌ام با نام عباسم دل اهل ولا را سال‌ها بردم به شانه درد و داغ کربلا را تا قیامت مُهر ایثار و وفا نقش جبینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم مادر باب‌الحوائج هستم و روی دعایم هیچ کس با دست خالی برنگردد از سرایم من به عباسم قسم روز جزا فکر شمایم شیر زن هستم ولی سر تا به پا شرم و حیایم تا قیامت باب حاجات است نام دلنشینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم نوگلی دارم که بر شاه نجف نور دو عین است تا صف محشر امید و دستگیر عالمین است ماه آل‌هاشم اما رشک شمس مشرقین است اهل عالم حضرت عباس من باب‌الحسین است  خلق می‌آرند حاجت از یسار و از یمینم من کنیز خانه‌ی شیر خدا امّ‌البنینم دارم عباسی که با جانش خریدار حسین است در کنار علقمه ساقی زوّار حسین است نام او در کربلا گرمی بازار حسین است کربلا نه روز محشر هم علمدار حسین است فخرم این بس مادر عباس بی‌مثل و قرینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم همسری کردم امیرالمؤمنین نور جلی را مادری کردم دو وجه الله اعظم دو ولی را پروراندم روی دامن شیر میدان یلی را دوست دارم سینه‌زن‌های حسین ابن علی را من حسینیون عالم را هوادار و معینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم روز اول کامدم در خانه‌ی پر نور مولا صورتم بگذاشتم بر پای فرزندان زهرا گفتم ای خاک کف پای شما عرش معلاّ من قدم نگذاشتم اینجا شوم مادر شما را من در این درگه فقط خدمتگزاری می‌گزینم من کنیز خانه‌ی شیر خدا امّ‌البنینم بر در بیت الولا یاد فراق یار کردم سوختم وقتی نظر بر آن در و دیوار کردم گریه از سوز درون بر سینه و مسمار کردم با دل غمدیده یاد از آتش و گلزار کردم من به یاد بانوی پهلو شکسته‌دل غمینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم روز عاشورا گلستان مرا در خون کشیدند دست عباس علمدار مرا از تن بریدند با سه شعبه تیر چشم نازنینش را دریدند من شنیدم تا علی افتاد سویش می‌دویدند فرق عباس و عمود ای وای بر قلب حزینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم سال‌ها کنج بقیع آه از درون دل کشیدم بعد عباسم دگر دل از حیات خود بریدم حیفت دیگر آن جمال بی‌مثالش را ندیدم من نبودم کربلا از بانویم زینب شنیدم شد جدا از تن دو دست یادگار نازنینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم تا نفس دارم ز هجران عزیزان اشکبارم از غم عباس نه بهر حسینم بی‌قرارم بر روی خاک بقیع با سوز دل سر می‌گذارم ناله و اشک بصر گردیده شمع شام تارم خاک غم‌بار بقیع مأنوس آه آتشینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم گریه کردم بر حسینم چونکه او یاور ندارد در کنار پیکر صد پاره‌اش مادر ندارد من بمیرم یوسف زهرا به پیکر سر ندارد وای من گویند او انگشت و انگشتر ندارد تا قیامت از غم داغ حسینم دل غمینم من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم @raziolhossein
گفتم‌که خدایا برکاتی بفرست گفتا که تو اول حسناتی بفرست گفتم حسنات‌من بود حب‌علی گفتا به جمالش صلواتی بفرست الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ @raziolhossein
به یُمنِ مالِ خدیجه،به ضربِ تیغ علیست اگـــر کــه دینِ خداوند داده است نتیجــه پیمبــری که کلامش تمامْ وحیِ الهی است بنازم این عظمت،گفت «اَینَ مِثلُ خدیجه» @raziolhossein
خورشیدم و بانور علی می آیم بازمزمه و شور علی می آیم امروز  نیامدم بدستور علی هر روز بدستور علی می آیم ... خورشیدم و درپی ظفر میگردم بانور علی است جلوه گرمیگردم هروقت علی گفت بیا.  می آیم هروقت بگوید برو. برمیگردم ..... این معجز ردشمس از حیدر بود روی علی ازشمس فروزانتر بود چون روی علی دو باردر روزی دید فرداش فروغ شمس زیباتر بود ...... ردالشمس  شددرآسمان گردیدم ازجانب شمس این ندا بشنیدم بافخر به ماه و به کواکب می گفت امروز  دومرتبه علی را دیدم ..... هرجا که حق بود زتو تکریم میشود جنت به روی ماه تو ترسیم میشود باردشمس گشت عیان برتمام خلق افلاک با نگاه تو تنظیم  میشود @raziolhossein
لحظه آخر است می سوزم از غم بیشمار کرببلا گوش کن روضه مرا که منم آخرین یادگار کرببلا من ز آغاز کودکی تا حال غربت و غصه و جفا دیدم همره کاروان خون خدا دشت خونین نینوا دیدم دم به دم در فرات چشمانم ماتم کربلا مجسم بود چشم من لحظه ای نیاسوده همه عمر من محرم بود کودکی چهارساله بودم که داغ جانسوز کربلا دیدم راس جدم حسین را هر دم وای من روی نیزه ها دیدم چه کشیدم در آن غروبی که نیزه ها ازدحام میکردند سنگ ها بر لبی ترک خورده دسته دسته سلام میکردند از همان کودکی به همراه مادرم روی ناقه ها بودم گاه مثل سه ساله های حسین نیمه شب زیر دست و‌پا بودم همرهِ عمه سه ساله خود بار غم را به شانه میبردم همه عمر آرزو کردم کاش کنج خرابه میبردم کربلا تا به کوفه شام بلا زجرهایی کشیده ام که مپرس بر روی ناقه های بی محمل صحنه ها دیده دیده ام که مپرس مادرم روی ناقه با یکدست بغلم کرده بود واویلا با یکی دست دیگرش چادر روی سر برده بود واویلا هر کجا کودکی زمین میخورد زجرها بی حساب میدادند هر که می کرد خواهش بابا تازیانه جواب میدادند دست ها بسته بود و نامردان می‌کشیدند دست قافله را وای از سوز گریه های رباب تا که میدید روی حرمله را . @raziolhossein
به یُمنِ مالِ خدیجه،به ضربِ تیغ علیست اگـــر کــه دینِ خداوند داده است نتیجــه پیمبــری که کلامش تمامْ وحیِ الهی است بنازم این عظمت،گفت «اَینَ مِثلُ خدیجه» @raziolhossein
خورشیدم و بانور علی می آیم بازمزمه و شور علی می آیم امروز  نیامدم بدستور علی هر روز بدستور علی می آیم ... خورشیدم و درپی ظفر میگردم بانور علی است جلوه گرمیگردم هروقت علی گفت بیا.  می آیم هروقت بگوید برو. برمیگردم ..... این معجز ردشمس از حیدر بود روی علی ازشمس فروزانتر بود چون روی علی دو باردر روزی دید فرداش فروغ شمس زیباتر بود ...... ردالشمس  شددرآسمان گردیدم ازجانب شمس این ندا بشنیدم بافخر به ماه و به کواکب می گفت امروز  دومرتبه علی را دیدم ..... هرجا که حق بود زتو تکریم میشود جنت به روی ماه تو ترسیم میشود باردشمس گشت عیان برتمام خلق افلاک با نگاه تو تنظیم  میشود @raziolhossein