eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
741 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بر نبی الله دل آرام خدیجه ضرب المثل جودی و اکرام خدیجه با حیدر کرار تو هم گام خدیجه دین با تو رسیده به سرانجام خدیجه در امت خویشی تو چه گمنام خدیجه مظلوم ترین بانوی اسلام خدیجه قربان تو و حجب و حیا و ادب تو طی گشت به اخلاص و وفا ، روز و شب تو یاری ِ نبی بود همه تاب و تب تو آن فتنه گر ِ در پی ِ غصب لقب تو والله بُوَد در طمع خام خدیجه مظلوم ترین بانوی اسلام خدیجه خوب است تو رفتی و ندیدی که چه ها شد مثل تو چه مظلوم ، علی شیر خدا شد حق نمکت خوب در آن کوچه ادا شد سرو ِ قد ِ زهرای جوان تو دو تا شد شد روز خوش فاطمه ات شام خدیجه مظلوم ترین بانوی اسلام خدیجه یک خانه و یک کوچه و یک شهر ، مصیبت آمد سر زهرات چه ها بر سر بیعت وای از لگد و آتش و سیلی و جسارت ای وای که قنفذ چه قَدَر کرد اهانت بر فاطمه ات در ملا عام خدیجه مظلوم ترین بانوی اسلام خدیجه اولاد تو هستند همه اهل کرامت شد عرش خداوند ازین هدیه قیامت آری کفنش را به تو بخشید حسینت پوشید ز خون جامه ،  در آن حج شهادت جای کفن و جامه ی احرام خدیجه مظلوم ترین بانوی اسلام خدیجه گشته است عیان روی تو در طلعت زینب رفته به تو بانو چه قَدَر غربت زینب ای وای چه غم ها که شده قسمت زینب کردند چهل روز چه با حضرت زینب وای از حرم و سنگ سر بام خدیجه مظلوم ترین بانوی اسلام خدیجه @raziolhossein
آن زن که عقل و عشق را پیوسته با هم داشت شأنی فرا از هاجر و حوا و مریم داشت ذات زلالش محو در نور  الهی  بود روح صبورش ریشه در جسمی مکرم داشت در روزگاری که جهان در جهل خود گم بود اندیشه ای روشن‌تر از ادراک عالم داشت روزی که حرف از بندگی و حق پذیری بود در گفتن قالو بلی جانی مقدم  داشت زخم زبان می خورد اما کم نمی آورد بر یاری پیغمبرش عزمی مصمّم داشت هر گاه پیغمبر میان کوچه زخمی بود می آمد و در دست‌هایش مهر و مرهم داشت تا بود او پیغمبر از غم ها نمی رنجید تا بود او پشت و پناهی قرص و محکم داشت هر جا که دشمن فکر تکذیب حقیقت بود ختم رسل امید تنها بر دو محرم داشت اول امیرالمومنین دلگرمی او بود آنگاه ام المومنین قدری مسلم داشت شِعب ابی طالب گواه دردهای اوست اویی که چشمی خیس تر از چشم زمزم داشت داراییش را نذر ترویج حقیقت کرد آن ثروتی را که به دست خود فراهم داشت از ثروتش قدر کفن باقی نماند آخر از بس که لطف و بخشش و جود دمادم داشت دلخوش به لبخند پیمبر بود از این عالم با بودن او از جهان چیزی مگر کم داشت دلدار هم،غمخوار هم ،آرام هم بودند در پیش یکدیگر کجا دل هایشان  غم داشت پرورد در آغوش خود آیات کوثر را گل بود و بر دامان خود پاکی شنبم داشت افسوس قدرش را زمینی ها نفهمیدند نشناختند او را که جا در عرش اعظم داشت بین عبا پیچید و دفنش کرد پیغمبر شاخه گلی را که شمیم یاس و مریم داشت زهرا کنارش گریه می کرد و رسول الله  وقت وداعش چشم هایی خیس و  نم نم داشت بگذار پایان گیرد این شعر سراسر غم بگذار پنهان ماند آن رازی که خاتم داشت @raziolhossein
خسته شده خمیده شده خون جگر شده لاغر شده شکسته شده محتضر شده زهرا برای مادر خود گریه میکند مادر برای دختر خود دیده تر شده او پا به پای همسر خود سنگ خورده است زخم زبان شنیده و بشکسته تر شده قسمت نشد عروسی او را به پا کند با حسرت عروسی او همسفر شده زهرای خویش را که بر ما سپرد گفت دلواپس هجوم دری شعله ور شده وقتی کفن نبود و عبا خواست گریه کرد وقتی کفن رسید غمش بیشتر شده  او دوختن به دختر خود یاد میدهد گویا ز غارت نوه اش با خبر شده زهرا نبی خدیجه همه گریه میکنند این یک کفن برای همه درد سر شده #؟ @raziolhossein
از درد غربت داشت كوثر گريه ميكرد زهرا به روي قبر مادر گريه ميكرد   خاك مزار مادرش را ميگرفت و با دست خود ميريخت بر سر گريه ميكرد   ياد گذشته ياد آينده براي اين مادر و دختر، پيمبر گريه ميكرد   گرم تماشاي عزاداري آنها يك گوشه اي آرام حيدر گريه ميكرد   تكرار شد اين قِصه اما در دل شب اين بار زينب زار و مضطر گريه ميكرد   بر روي قبر مخفي مادر به ياد آن شعله ها و ياس پرپر گريه ميكرد   وقتي كه خون تازه از مسمار ميريخت انگار بر حال علي در گريه ميكرد   دست خدا را دست بسته ميكشيدند زهرا به مظلومي شوهر گريه ميكرد   صيادها با تازيانه حمله كردند كوچه قفس بود و كبوتر گريه ميكرد   يك روز هم زينب به زير تازيانه در قتلگه پيش برادر گريه ميكرد   وقتي كه طفلان بين آتش ميدويدند بر نيزه چشم آب آور گريه ميكرد   @raziolhossein
خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت @raziolhossein
اسما ء که شاهد وصایایش بود می گفت خدیجه بغض در نایش بود یک غم به دلش بود به وقت رفتن آن هم غم تنهایی زهرایش بود @raziolhossein
چنان از صبح تا شب مُهر ایمان بر جبین است او که در اخلاص و پاکی اسوه ی روح الامین است او به پابوس قدم های محمد سکه می ریزد چنین از عاشقی دست کرم در آستین است او به غیر از او کسی از کار کوثر بر نمی آید که از پاکیّ دامن چشمه ی «ماء معین» است او نیاورده است جز اندوه احمد خم به ابرویش نه، جای هیچ شکی نیست، سر تا پا یقین است او نخی از چادرش سرْنخ به دست عاشقان داده مبادا گم کنید این رشته را، حبل المتین است او نه باک از ساختن دارد، نه بیم از سوختن دارد به پای دین اگر باشد چنان است او، چنین است او به رسم مادری چشم محبت سوی ما دارد الهی من به قربانش که «ام المومنین» است او @raziolhossein
کیستم من؟ بانوی اسلام، امّ المؤمنینم مادر کوثر، امید رحمةً للعالمینم آسمان معرفت بر روی دامان زمینم بانوی باغ جنان، محبوبۀ جان‌آفرینم مثل زهرا دخترم آیینۀ حقّ الیقینم بارها از حق سلام آورده جبریل امینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم پیش‌تر از روز بعثت مصطفی را همسرم من از نزول وحی، تنهاحامی پیغمبرم من همسرش نه، ‌همدمش نه، ‌بهترین همسنگرم من مؤمنین را، بل‌که ایمان را گرامی‌مادرم من بحر ایثار و وفا و معرفت را گوهرم من در جلالت هاجر و حوّا و مریم را قرینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم پیش‌تر از بودنم دل برد از دستم محمّد در حقیقت روشنی‌بخش وجودم بود احمد گشته بودم هم‌چنان مشتاق آن روح مجرّد بی‌خبر بودم، که از لطف خدای حیّ سرمد روزی آن یارِ تمامِ خلق با من یار گردد می‌کند حق با نخستین‌شخص خلقت همنشینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم دختری دارم که خورشید و مه و گردون، هلالش شوهری دارم که قرآن گشته نازل در کمالش دختری دارم که می‌آید سلام از ذو الجلالش حیدری گردیده دامادم که نبوَد کس مثالش حجره‌ای دارم که جبریل امین روبد به بالش نی عجب، گر چرخ گردون سجده آرد بر زمینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم گرچه هستم زن ولی مردانه حق را یاورم من مصطفی را در شهامت بعد حیدر، حیدرم من در دل یک شهر دشمن حامی پیغمبرم من زن، ولی مردانه با ختم رسل همسنگرم من اوّلین‌بانوی خلقت را یگانه‌مادرم من بل‌که مام یازده‌عیسای عیساآفرینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم گرچه در ثروت کلید گنج‌ها بودی به دستم گشت تقدیم محمّد روز اوّل بودوهستم جز محمّد از خلایق رشتۀ الفت گسستم جان به کف بگرفتم و دل بر رسول الله بستم هم به عالم[مالم]، هم به جانم، پشت دشمن را شکستم آری آری، دست پیغمبر بوَد در آستینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم من تمام هست خود دادم به راه حیّ ذو المن تا خدا هم از کرامت هستِ خود بخشید بر من ریخت دامن‌دامنم گل، دست لطفِ حق به دامن بضعۀ ختم رسل، زهرا، مرا شد پارۀ تن با جمال روی آن گل جان من گردید گلشن بود حتّی در رحم هم‌صحبت و یار و معینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم می‌دهد تاریخ در هر عصر در عالم شهادت من خدا را کرده‌ام پیش از شب بعثت عبادت داشتم بر خواجۀ ”لولاک“ از اوّل، ارادت با وصال عقل اوّل یافتم از نو ولادت در همه زن‌های عالم شد نصیبم این سعادت تا سر دستم گل رخسار زهرا را ببینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم من خروشان‌بحر عصمت، مادر فُلک نجاتم در کنار خضرِ رحمت روح را عین الحیاتم فاطمی‌خو، مرتضاتوحیدم و احمدصفاتم دین حق شد متّکی بر همّت و صبر و ثباتم سال عام الحزن شد بر مصطفی سال وفاتم ریخت بر خاک لحد اشکِ امیر المؤمنینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم الغرض؛ تا زنده بودم، مصطفی را یار بودم بهر حفظ جان او شب تا سحر بیدار بودم جانِ جانِ آفرینِش را ز جان غمخوار بودم لحظه‌لحظه بین مردم مورد آزار بودم با جنایت‌پیشگان پیوسته در پیکار بودم نظم «» شاهدی باشد ز عزم آهنینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم @raziolhossein
نسیم غم به بطحا موج می زد چه اندوهی به دل ها موج می زد غم بی مادری سخت است ودیدند غمی درچشم زهرا موج می زد @raziolhossein
مادرفاطمه وجده ی  سادات تویی همسر ختم رُسل بانوی جنات تویی شرف ومعرفت وجلوه ی ایثار زتوست افتخار وشرف وعزت سادات تویی   اولین بانوی کانون خدا جویانی جان توحید تویی، روح مناجات تویی مُحرم کعبه ی دل، محرم اسرار وجود سعی دین را تو صفا، قبله ی حاجات تویی برکات تو به اسلام بقا بخشیده است چشمه سار کرم و،چشمه ی خیرات تویی پیکردین اگراز جهل جراحت دیده است آنکه شد مرهم این زخم وجراحات تویی آن که با عرض سلامی به حضورش ،یزدان کرده برحضرت او فخرو مباهات تویی مریم وهاجروحوا به مقامت نازند آن که ازمنزلتش گشته جهان مات تویی شعله داغ تو برجان پیمبر افتاد آن که داغش زده آتش به سماوات تویی بعد تو ای گل ایثار ،رسول اکرم آن گلی را که کند یاد به کرات تویی جان زهرا نظری کن به «وفایی» درحشر که شفیع همه در روز مکافات تویی @raziolhossein
حال خوش ما برکتی از حال خدیجه است امشب شب خیراتِ سر سالِ خدیجه است تنها نه پیمبر که خداوند تعالی در هر دو سرا در پی اجلال خدیجه است احمد برسد در صف محشر به نجاتش در بندگی اش هر که به دنبال خدیجه است ای اهل سحر، اهل مناجات بدانید حتی نمک سفره ی ما مال خدیجه است او مادری اش منحصرا مختص شیعه است حب علی انگیزه ی غربال خدیجه است زهرا چه یتیمانه کنار تن مادر گریه کن آشفتگیِ حال خدیجه است در وقت سفر چشم نبی ملتمسانه خیره سوی بستر، به پر و بال خدیجه است والله قسم راز حسینی شدن ما یک گوشه ای از برکت اموال خدیجه است شاه دو سرا گفت: أنا إبنُ خدیجه تا خلق بدانند که از آل خدیجه است هر جا کفنی بود بگریید بر ارباب این سیره تأسیِ بر اعمال خدیجه است @raziolhossein
عقلم توان نداشت از او سر در آورد مضمون ز شأن و منزلتش در سر آورد چون او زنی کجاست که روح الامین ز عرش بر او سلام از طرف داور آورد آن زن که بود نقطه امن امین وحی از راز و رمز حرف خدا سر درآورد او را خدا برای نبی آفریده بود تا خنده را به روی لب دلبر آورد چشمان خویش را به روی هرچه داشت بست تا در دلش محبت پیغمبر آورد دنبال عشق بود نه دنبال سیم و زر گوهرشناس روی سوی گوهر آورد آن بانویی که چشم ملائک به دست اوست وقت قنوت حاجتشان را برآورد در خانه اش به فرش و گلیم احتیاج نیست آن را که جبرئیل برایش پر آورد از یاد رفته اند حسودان ولی از او روح القدس قصیده و شعر تر آورد غیر از خدیجه هیچ زنی ظرفیت نداشت از بهترین زنان جهان بهتر آورد هرگز توان مادر هستی نبود و نیست دیگر شبیه دختر او دختر آورد دختر چه دختری که پدر دستبوس اوست حتی خدا به خاطر او محشر آورد آن بانویی که وقت دفاع از ابوتراب خود را زند به آتش و پشت در آورد ای کاش بود مادر او تا در آن میان مسمار را ز پهلوی زهرا درآورد @raziolhossein