eitaa logo
رزمندگان جنگ نرم
261 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
11.7هزار ویدیو
168 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 نهضت بازگشت به رساله توضیح‌المسائل _(۱۱۳۹) 🧔 1- مسدود کردن اشعه یووی تحقیقات زیادی نشان می دهد که ریش به اندازه کافی ضخیم است و توانایی مسدود کردن 95 درصد از از نور☀️ خورشید را دارد. پس نه تنها از جلوگیری می کند ، بلکه از پوست شما در برابر بیماری هایی مثل سرطان نیز خواهد کرد. 2- یک فیلتر طبیعی مردانی که ریش و سبیل دارند ، از شر «آلرژن های» محیطی تا حد زیادی راحت هستند. آلرژی ها گاهی اوقات به شدت قوی می شوند که افراد را آزار می دهند ، اما معمولا ریش مانند یک ؛ ☂ که از پوست شما محافظت می کند. موهای بلند بینی هم که روی ریش و سبیل شما قرار می گیرند ، عاملی برای جلوگیری از ورود ریش آلرژن ها و باکتری های مفید محیطی هستند. 👌در واقع راهی برای جوان نگه داشتن صورت است، زیرا یک «لایه محافظتی» بسیار ضخیم است ، پوست شما را از همه خطرات «سرطان زا» محافظت می کند ، و از بین رفتن «رنگدانه ها» روی پوست را کاهش می دهد و باعث می شود که مدت زمان طولانی تری بمانید. 4- چین و چروک کمتر یکی از عوارض جانبی قرار گرفتن در معرض نور☀️ خورشید ، روی صورت است؛ که با ریش به دلیل محافظتی بودن آن می توانید از این اتفاق جلوگیری کنید و هم پوست سالم تر و هم داشته باشید. 🧔موی صورت با مرطوب نگه داشتن پوست صورت علائم را کم می کند. 💨⚡️ریش از پوست صورت در برابر باد و هوای سرد که باعث خشکی پوست می شوند محافظت می کند. 📚 منبع: بخش سلامت سایت نم نمک
👆راننده برزیلی گوشه روسری ام را بوسید وگفت : خاطره عبرت آموز یک بانوی ایرانی از رعایت در طاهره اسماعیل‌نیا بانوی ایرانی است که به واسطه شغل همسرش، چندین سال به همراه همسر و فرزندان خود در کشور برزیل، زندگی کرده است. او می‌گوید: در یکی از تابستان‌هایی که در برزیل بودیم، فاطمه دختر کوچکم بیمار شد. با توجه به‌ مشکلاتی که همسرم داشت، من با معصومه دختر سیزده ساله‌ام، راهی مطب پزشک شدیم. در مسیر بازگشت، تاکسی گرفتیم ، من و دخترم در حالی که مانتو و روسری بلند پوشیده بودیم، سوار تاکسی شدیم. در مسیر حدس زدم که نوع پوشش ما، توجه راننده را به خود جلب کرده است. راننده پس از دقایقی سکوت، با لحنی دلسوزانه در حالی که متوجه شده بود ما برزیلی نیستیم و خارجی هستیم، به ما گفت: الآن تابستان است و هوا بسیار گرم. شما با این لباس و پوشش خیلی اذیت می‌شوید. به نظر من اینجا که کشور خودتان نیست، راحت باشید. در کشور ما آزادی هست و می‌توانید حجاب خود را بردارید. من در جواب گفتم: بله ماهم گرمیِ هوا اذیت‌مان میکند؛ ولی ما به این پوشش اعتقاد داریم. من بخاطر شرایط کشورم حجاب  ندارم، حجاب من بخاطر و به خداوند جهانیان است. راننده‌ مسیحی که باورِ حرف‌هایم برایش سنگین بود، تاملی کرد وگفت: بله متوجه شدم؛ اما من شنیده بودم که همسرانتان شما را با کتک مجبور به داشتن حجاب می‌کنند! من لبخندی زدم و بآرامی گفتم: خُب اگر اینطور بود، الآن که شوهر من اینجا و همراه ما نیست، دیگر ترسی از همسرم نداشتم و میتوانستم حجابم را بردارم! راننده‌ تاکسی درحالیکه با سَر حرف‌هایم را تائید میکرد، درفکر فرو رفت وگفت: خُب چرا دخترِ نوجوانت را مجبور کردی حجاب داشته‌ باشد؟ گفتم: میتوانی از خودش بپرسی تا جواب سوالت را بگوید. سپس از دخترم پرسید: عزیزم! مادرت مجبورت کرده تا این‌گونه لباس بپوشی؟ اینجا دخترم معصومه با لحنی قاطع و محکم براننده گفت: نه! نه! من حجاب را دوست دارم و بحجاب معتقدم و به این نتیجه رسیدم که حجاب بمن می‌دهد و از من میکند. من هم مثل مادرم حاضر نیستم بدون حجاب باشم و به دستورات دینم عمل میکنم. من مثل راننده که از نگاهش معلوم بود از جواب معصومه خوشحال و فطرتش تا اندازه‌ای بیدار شده است، در درونم از پاسخ دقیقِ دخترم به وجد آمده بودم و سکوت کردم. دقایقی بعد راننده بالحنی پُر از حسرت، آهی کشید و چند بار گفت: خوشبحال شوهرانتان، سپس ماشین را کنار خیابان نگه‌ داشت. من و دخترم کمی ترسیدیم، بعد دیدیم که راننده‌ جوان، سَر بر روی فرمانِ ماشین گذاشت و با لحنی محزون گفت: من این‌طور زندگی را بیشتر دوست دارم. 👈زمانی که خانمِ من از خانه خارج می‌شود، نمی‌دانم با دوستانش کجا می‌رود، با چه کسانی سخن می‌گوید و حتی من اجازه ندارم از او این سوالات را بپرسم. من در زندگی‌ام و خیلی ناراحتم. اوقاتی که دلم می‌گیرد و غصه‌دار هستم، به خانه مادربزرگم که مثل شما انسان معتقدی هست می‌روم. مادربزرگم اعتقاد دارد که نباید لباس کوتاه پوشید و پوشش نسل جدید و بسیاری از کارهای آنان را قبول ندارد. بنظر من افرادی مثل مادربزرگ من، زنان بسیار خوب، پاک و خلاصه پایبند به همسر و زندگی خودشان هستند؛ بهمین خاطر من اورا خیلی دوست دارم، سر روی شانه‌اش می‌گذارم و ضمن دریافت آرامش، از او می‌خواهم تا برایم دعا کند. راننده‌ تاکسی با تمام احساس ادامه داد: واقعا خوش بحال همسرتان. شما برای من هم خیلی محترم هستید که حتی در نبودِ او هم، پوشش‌تان را حفظ کردید و با این‌که اینجا تنها بودید و هیچ‌کس هم نبود، با اصرار من، حاضر نشدید حجابتان را بردارید. سپس راننده تاکسی از ماشین پیاده شد، درب ماشین را باز کرد و گوشه‌ روسری من را گرفت و بوسید و ضمن معذرت‌خواهی گفت: دوست داشتم از زبان خودتان بشنوم که ، خدا شما را حفظ کند. لطفا برای من هم دعا کنید. منبع: سایت روزنامه همشهری ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱