#لبخند_بزن 😊
قاطر و آسیاب
🔶 شخصی وارد یک آسیاب گندم شد.
دید به جای اینکه یک انسان گندمها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده.
🐴
قاطر میچرخید و آسیاب کار میکرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود!
🔹از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بستهای!»
آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمیکند». 😌
🔻 آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا میفهمی؟»😏
🔹آسیابان گفت: «برو این پدر سوختهبازیها را به قاطر من یاد نده!»😤😒
✌️🌸
💠🇮🇷🌍 راز موفقیت 👇
➡️ @razmovafajh