eitaa logo
رِفـــےقِ ݼاבرے³¹³ღ:)♡¡
424 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
بسم‌ﷲ.. 💕° هر چه دل تنگت می‌خواهد بگو تو ناشناسمون https://harfeto.timefriend.net/17369194161376 گپمون🙂✌🏻 https://eitaa.com/joinchat/1896743064C5f293e75f2 کپی ازاد باذکر صلوات (الهم صلی علی محمد وعلی محمدوعجل فرجهم) دیگࢪهیچ‌مگࢪفرج...!:)🖇
مشاهده در ایتا
دانلود
21.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰زیاࢪت ࢪوز شنبه ... 🌸 حضࢪت‌ࢪسول‌اکࢪم(ص) 🤲🏻
🌱🌸🌱🌸 همیشه آخرش تو نمازاتون از خدا تشکر کنید بابت اینکه، یه بار دیگ فرصت اینو پیدا کردید که، شکرگزاری کنید 🌺
در رمان زندگی نامه یکی از شهدای بلند مرتبه رو بازگو کردن اما شخصیت ها و اسامی این داستان فرضی هست اما محتوای این داستان کاملا واقعی ●﷽● با باد سردی که تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم تر جمع کردم🥶 همینطور که سعی میکردم قدمامو بلندتر بردارم زیر لب به آسمون و زمین غر میزدم 😖 حالا یه روز که من بدبخت باید پیاده برم کلاس، هوا انقدر سرد شده🙄 لباس گرم ترم نپوشیدم لااقل🧤🧣 مسیر هم که تاکسی خور نیستش🚕 اه اه اه😢 کل راه رو مشغول غر زدن بودم 😫 اینقدر تند تند قدم برمیداشتم که نفسهام به شماره افتاد دیگه نزدیکای خونه معلمم بودم کوچه ی تاریک و که دیدم یاد حرف بابام افتادم که گفته بود🗣 اینجا خطرناکه سعی کن تنها نیای 😵 با احتیاط قدم بر میداشتم🤐 یکخورده که گذشت حس کردم یکی پشت سرمه و قدم به قدم همراهم میاد😥 به خیال اینکه توهم زدم بی تفاوت به راهم ادامه دادم اما هر چی بیشتر میرفتم این توهم جدی تر از یه توهم به نظر میرسید😰 قدمامهامو تند کردم و به فرض اینکه یه آدم عادیه و داره راه خودشو میره و کاری با من نداره برگشتم عقب تا مطمئن شم بدبختانه درست حدس نزده بودم 😱 از شدت ترس سرگیجه گرفتم‌🤕 آب دهنم و به زحمت قورت دادم وسعی کردم نفسای عمیق بکشم 😨 تا خواستم فرار و بر قرار ترجیح بدم و در برم یهو یه دستی محکم نشست رو صورتم و کشیدم عقب هرکاری کردم دستش و از رو دهنم بر دارم نشد 😰 چاقوشو گذاشت رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟🤭 لحن بدش ترسم و بیشتر کرد😰 از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت😢 خدایا غلط کردم اگه گناهی کردم این بارم ببخش منو . از دست این مردتیکه نجاتم بده😣 اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟😰 چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن 🤑 با دستای لرزون کاری که گفت و انجام دادم‌😪 وسایل و که داشتم میریختم پایین🎒 چشمم خورد به آینه شکسته تو کیفم 🧷 به سختی انداختمش داخل آستینم🥼 کیف پولم و گذاشت تو جیبش 💴 بقیه چیزای کیفمم یه نگاهی انداخت و 👀 با نگاهی پر از شرارت و چشایی که شده بودن هاله خون سر تا پام و با دقت برانداز میکرد🙎🏻‍♀️ چسبید بهم 👫 از قیافه نکرش چندشم شد🤢 دهنش بوی گند سیگار میداد🚬 با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون 🤨😘 حس کردم اگه یه دقیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم 🤮 آب دهنم ‌و جمع کردم و تف کردم تو صورتش 😠 محکم با پشت دست کوبید تو دهنم😶🥺 و فکم و گرفت و گفت: خوبه خوشم میاد از دخترای این مدلی داشتم فکر میکردم یه آدم چوب کبریت مفنگی چجوری میتونی انقدر زور داشته باشه😏 فاصله امون داشت کم تر میشد👫 با اینکه چادری نبودم و حجابم با مانتو بود ولی تا الان هیچ وقت به هیچ نامحرمی انقدر نزدیک نشده بودم🧥🧕🏻 از عذابی که داشتم میکشیدم 😖 بغضم ترکید و زدم زیر گریه ولی نگاه خبیثش هنوز مثل قبل بود آینه رو تو دستم گرفتم 😬🤫 وقتی دیدم تو یه باغ دیگه اس از فرصت استفاده کردم و با تمام زور ناچیزم آینه رو از قسمت تیزیش کشیدم رو کمرش صدای آخش بلند شد 😃 دیگه صبر نکردم ببینیم چی میشه با تمام قدرت دوییدم🏃🏻‍♀️ از شانس خیلی بدم 🤦🏻‍♀️ پاهام به یه سنگ گنده گیر کرد و با صورت خوردم زمین 🤕🙎🏻‍♀️ دیگه نشد بلند شم بهم رسیده بود😖 به نهایت ضعف رسیدم و دیگه نتونستم نقش دخترای شجاع و بازی کنم 😣 گریه ام به هق هق تبدیل شده بود 😭 هم از ترس هم از درد 🥺 اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم ندیدم🤭 بلندم کرد و دنبال خودش کشوند🙎🏻‍♀️ هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود و نثارم کرد🗣 همش چهره ی پدرم میومدم تو ذهنم و از خودم بدم میومد👨🏻 مقاومت کردم ،از تقلاهای من کلافه شده بود🙎🏻‍♀️ چاقوش و گذاشت زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی کمه میفهمی ؟ خیلی کم 🔪😰 یهو ... ... (دخٺࢪان فاطمیھ)
اعمال شب پانزدهم رجب🌙 ۱- غـسـل کـردن 💦 ۲- احـیـا و شـب زنـده‌دارے✨ ۳- خـوانـدن زیـارت امـامـ حـسیـن علیه السلام❤️ ۴- اقـامـہ۶ رکعـت نمـاز بـہ ایـن صورت کہ در هر رکـعت بعد از حمـد سوره‌های یاسـین، تبـارک و تـوحیـد خوانده شود.🌿 ۵- اقامـہ ۳۰ رکعـت نمـاز کہ در هـر رکعـت حمـد و ده مرتبـہ سـوره تـوحیـد قـرائت شود.🌾 ۶- اقـامـہ ۱۲ رکـعت نمـاز هـر ۲ رکعـت بـہ یک سـلام ختـم می‌شـود کہ در هـر رکعـت هـر یک از سـوره‌های حمـد، توحیـد، فـلق، نـاس، آیة الکـرسی وقَـدْر چهار مرتبہ قرائت شـود و بعـد از سـلام چـهار مرتبه گفته شود: «اَللهُ اَللهُ رَبّی لااُشْرِک بِهِ شَیئا وَلا اَتَّخِذُ مِنْ دُونِه وَلِیاً»🌷 (دخٺࢪان فاطمیھ)