Hadith-Kisa-Samavati.mp3
14.19M
• ۩﴿ #حَدیٓثڪَسٰاء ﴾۩ •
.
•
˹@refigh_shahidam˼ |ོ
﴿#نمازاولوقت_الٺمآسدعآ ﴾🕊
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ
بگو: خداست که کمال اقتدار و توانایی را بر بندگان دارد و اوست که درستکار و آگاه است.
هدایت شده از - اڪیپحـٰاجۍ '
بسْم ربّ الحَسیب 🌱
• حضرت فاطمه الزهرا .سلآماللهعلیھا.
فَرَضَ اللّه ُ. الصَّلاةَ تَنزِیها مِنَ الکِبرِ؛
خداوند نماز را براى دورى از کبر واجب کرد.
بحار الأنوار، ج. ۸۲، ص. ۲۰۹
مسجد ما وقت نماز چند دقیقه اے باز است.
زود نیایی تا اذان چند دقیقه ای وقت است . راستی یادت باشد مسجد را چند سالۍست میسازند و ڪمک مستحب !
•۩ امشب
محفل با مبحث " نماز " 📿
در خدمتتون هستیم .
•| قراره چی بگیم !؟⇩🤔
- سوال : با این همہ گناھ مگہ اصلا نمازم
قبولہ کہ بخونم !؟
- قرارھ جواب این سوال هامون رو بگیریم ✨
• پس قرارمون ⇦ اڪیپحاجۍ
حوالۍ ساعت ۹:۰۰ شب منتظرتون هستیم 🌿
.
•
@Ekip_haji
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#سلامبرابراهیم۱📚 نمیدانستیم چهكار كنيم. دست و پايمان را گم كرديم. سريع رفتيم سراغ ديگر بچهها
#سلامبرابراهیم۱📚
یک ماه از مفقود شدن ابراهيم ميگذشت. هيچكدام از رفقاي ابراهيم حال
و روز خوبي نداشتند.
هــر جــا جمــع ميشــديم از ابراهيــم ميگفتيــم و اشــك ميريختيــم.
براي ديدن يكي از بچهها به بيمارســتان رفتيم. رضا گوديني هم آنجا بود.
وقتي رضا را ديدم انگار كه داغ دلش تازه شده، بلندبلند گريه ميكرد.
بعد گفت: بچهها، دنيا بدون ابراهيم براي من جاي زندگي نيســت! مطمئن
باشيد من در اولين عمليات شهيد ميشم!
يكي ديگر از بچهها گفت: ما نفهميديم ابراهيم كه بود. او بنده خالص خدا
بــود. بين ما آمد و مدتي با او زندگــي كرديم تا بفهميم معني بنده خدا بودن چيست.
ديگري گفت: ابراهيم به تمام معنا يك پهلوان بود، يك عارف پهلوان
•••
پنج ماه از شهادت ابراهيم گذشت. هر چه مادر از ما ميپرسيد: چرا ابراهيم
مرخصي نميآيد، با بهانههاي مختلف بحث را عوض ميكرديم!
مــا ميگفتيــم: الان عملياته، فعلا نميتونه بيــاد و... خالصه هر روز چيزي ميگفتيم.
تا اينكه يكبار مادر آمده بود داخل اتاق.
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
بــہ نـیّـت
برادرشهیدمان مےخوانیم 🌹
#صــ۲٥٤ـفحه 📚
🍃﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾🍃
#هادے_دلھا 🌱
ابراهیم اذان صبح را گفت
و با اذان او دل نیروهای دشمن ؛
متوجهِ خدا شد ...♥️
.
•
˹@refigh_shahidam˼ |ོ
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#سلامبرابراهیم۱📚 یک ماه از مفقود شدن ابراهيم ميگذشت. هيچكدام از رفقاي ابراهيم حال و روز خوبي ن
#سلامبرابراهیم۱📚
روبهروی عكس ابراهيم نشســته و اشك ميريخت! جلو آمدم. گفتم: مادر چي شده!؟
گفــت: مــن بوي ابراهيــم رو حس ميكنــم! ابراهيم الان تــوي اين اتاقه!
همينجاست و...
وقتي گريهاش كمتر شد گفت: من مطمئن هستم كه ابراهيم شهيد شده.
مادر ادامه داد: ابراهيم دفعه آخر خيلي فرق كرده بود، هر چه گفتم: بيا بريم
خواستگاري، ميخوام دامادت كنم، اما او ميگفت: نه مادر، من مطمئنم كه
برنميگردم. نميخواهم چشم گرياني گوشه خانه منتظر من باشه!
چند روز بعد دوباره جلوي عكس ابراهيم ايســتاده بود و گريه ميكرد. ما
بالاخره مجبور شديم دائي را بياوريم تا به مادر حقيقت را بگويد.
آن روز حال مادر به هم خورد. ناراحتي قلبي او شديدتر شد و در سيسييو
بيمارستان بستري شد!
• ۩﴿ #حَدیٓثڪَسٰاء ﴾۩ •
قرائت روز ۵
بہ نیّتِ ... شھیدعباس آبیار ...🕊
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 🌱