. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـ۷۳۵فحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
اگرچشمبرایخداڪارڪند
عیناللهمیشود...
اگرگوشبرایخداڪارڪند
اذناللهمیشود...
اگردستبرایخداڪارڪند
یداللهمیشود...
تامیرسدبهقلب
ڪهجایخدامیشود..♥️
#شیخرجبعلیخیاط🌱
#شهیدانھ♥️
#شهیدابراهیمهادی
•.˹@refigh_shahidam˼
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
🌸#خداےخوبِ_ابراهیم🌸
بارها در منزلشان به دیدنش رفتم . هیچگاه ندیدم که سرگرم روزمرگی شود . هیچگاه ندیدم که پای تلوزیون بنشیند . ابراهیم ، یا اهل ورزش بود ، یا اهل مطالعه و یا در مسجد و هیئت مشغول تهذیب نفس بود . اما به مطالعه ، مخصوصا کتب دینی اهمیت می داد . از محضر بزرگان دین ، بسیار استفاده می کرد . علامه جعفری و حاج آقا مجتهدی و حاج اسماعیل دولایی که در محل بودند ، یکبار با او به قم رفتم . گفت : بیا برویم به جلسه سخنرانی یک استاد .
مجلس خوبی بود . پایان جلسه ، سخنران از ابراهیم دعوت کرد که بیا جلو و مداحی کن . بعد از مداحی بیرون آمدیم .
پرسیدم : این سخنران کی بود ؟ خیلی سطح بالا حرف میزد .
ابراهیم گفت : ایشان آیت الله حسن زاده آملی بودند .
ابراهیم اهل علم بود و می دانست خدای خوبش چه جایگاهی برای اهل علم قرار داده است :
يَرْفَع اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُو الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللهُ بِما تَعمَلُونَ خَبيرٌ
خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می بخشد و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است ( سوره مجادله / ۱۱ )
شهیدابراهیمهادی
•.˹@refigh_shahidam˼
ای آخَرینتوسلِسبزِدُعا؎مـآ
آیـٰانِمیرِسَدبہحُضورَٺدُعـٰآ؎مـا..؟!
#السلامعلیڪیابقیةالله
•.˹@refigh_shahidam˼
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
ای آخَرینتوسلِسبزِدُعا؎مـآ آیـٰانِمیرِسَدبہحُضورَٺدُعـٰآ؎مـا..؟! #السلامعلیڪیابقیةالله •.˹
💙͜͡✨
بِھانـتِظارنشَستھاے؟بھانتِظاربأیـست
هَنـوزحَضرتمَعشـوقیـٰآرمےخواهَد..シ!
💙¦⇠#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
✨¦⇠#جمعہهاےانتظار
.@refigh_shahidam
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|شـھ🕊ادت|،معطلمنوتونمۍماند
تواگرسࢪبازخدانشوۍ...دیگࢪۍمۍشود💔:)!
#شهید_گمنام / #شهدایی
#تم / #تم_شهدایی #تم_ایتا
•.˹@refigh_shahidam˼
﷽
سلام وقت بخیر. در کانال گفتید چه خاطره ای دارید، یکیشو میگم:( قبل از هر چیزی اینو بگم که عکس این شهید بزرگوار رو قاب گرفتم و روی طاقچه منزلمان گذاشتم.) یه روز حالم خیلی بد بود ایستادم روبه روی قاب عکسشون وبا گریه باهاشون صحبت میکردم، همینطور از یه سری چیزها گلایه میکردم و در آخر بهشون گفتم: داداش حداقل بیا بیرون یه عکس باهات بگیرم واین قضیه گذشت تا اینکه نمیدانم چقدر گذشت، زمانش یادم نیست، پیش آمد و با خانواده رفتیم تهران منزل یکی از خواهرها، بعد قرار شد برویم زیارت و ساعت ده ونیم شب بود و امامزاده بسته بود و یه حسی بهم میگفت: به خانواده پیشنهاد بده که بریم مزار شهدای گمنام وهمه قبول کردندو ما برگشتیم به شهرکی که خواهرم آنجا زندگی میکنند و از ماشین که پیاده شدیم، من اول فکر میکردم یه سربازی جلوی در ورودی ایستاده و نگاه نکردم، اما یهو چشمم رو برگردوندم دیدم یه ماکت گذاشتند و اون ماکت شهید ابراهیم هادی که با کاپشن و پوتین جلوی درب ورودی بود و بعد ازاینکه سر مزار شهدا رفتیم و موقع برگشت یاد اون روزی افتادم که از سر دلتنگی به شهید عزیز میگفتم حداقل بیا بیرون یه عکس باهات بگیرم و اونجا کنار ماکت ایستادم و بالاخره عکس رو گرفتم و واقعا شهدا زنده اند.... روح تمام شهدا شاد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم...
#عنایتشهید
°•🌱|@refigh_shahidam