eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
366 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @tablijhat13 عنایات و.: @emamrezaii_8 روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
•بِسْــمِ اللّھ الــرَّحْـمَنِ الـرَّحِیـــمِ•
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
ziarat_ashura_farahmand-[www.Patoghu.com].mp3
1.95M
دست بࢪ روۍ سینھ میگذاࢪیم تا قلب‌ ازجایش کندھ نشود "چله ی زیارت عاشورا به نیت شهید " 🌷ابراهیم هادی🌷
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
پنجشنبه است ثانیه هایمان بوی دلتنگی میدهد چه مهمانان ساکتی هستند رفتگان نه بدستی ظرفی آلوده میکنند نه به حرفی دلی را تنها به فاتحه قانعند شادی روح تمام شهدا و اموات فاتحه و صلواتی قرائت کنید. j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
008024.mp3
157.8K
🌺🦋 [ای کسانے ڪه ایمان آوردھ اید! دعوت خدا و پیامبر ࢪا اجابت کنید هنگامی ڪه شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما ࢪا حیات می‌بخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می‌شود، و همه شمانزد او گردآوری می‌شوید] 🌻🌴
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
همیشه دࢪمقابل بدی دیگࢪان گذشت داشت می‌گفت طوࢪی زندگی ورفاقت کن که احترامت ࢪا داشته باشد بی دلیل از کسی چیزی نخواه وعزت نفس داشته باش🌴😇 می‌گفت این دعواها ومشکلات خانوادگی رابیبنن بیشتࢪ بخاطر اینه که کسی گذشت نداࢪه بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن ندارھ آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاࢪی کنه اࢪزش داࢪھ🦋🌿 🌻
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد.🌻🦋 من و ابراهیم و سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشتند. تعدادی از بچه ها هم در داخل حیاط مشغول آموزش نظامی بودند. اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند که ناگهان از پنجره اتاق یک نارجک به داخل پرت شد!🌴🤯 دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همینطور که کنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار چمباتمه زدم!😧 برای لحظاتی نفس در سینه ام حبس شد! تااینکه لحظات به سختی می گذشت، اما صدای انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. 🌼🌷 صحنه ای که می دیدم باورکردنی نبود! خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. صحنه ای که دیدم باورکردنی نبود! آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم و با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام ...!🤔 بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می کردند. صحنه بسیار عجیبی بود. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود! در همین حین مسول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباه افتاد داخل اتاق!🙃 ابراهیم از روی نارنجک بلند شد، در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود، چنین اتفاقی برای هیچ یک از بجه ها نیفتاده بود.گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد.بعد از آن، ماجرای نارنجک زبان به زبان بین بچه ها می چرخید. 🦋🌺
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
_”یاࢪان؛ پاےدࢪࢪاه‌نھیم‌ڪہ‌این‌ࢪاه ࢪفتنےاست‌ونہ‌گفتنے …”!_:) .. 🦋
۱۳ شهریور ۱۳۹۹