eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
362 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @Eamahdiadrkni1 عنایات و.: @aboebrahiim روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 «معیاراصلی است.» این بالاترین‌ذڪراست ... شیرین‌ترین‌ذڪراست؛برترین‌چیزاست... «همه‌چیزتابعِ است.» باید‌سعۍکنیم‌این‌نماز‌راحسابۍدرستش‌کنیم! وقتی درست‌شد؛ باحال‌گشت، انسان‌آدم‌شده‌است! «بالأخره‌محڪ است.» ✾͜͡📿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سݪام‌علیڪم‌بہ‌همه‌رفقای‌داش‌ابرام✋🏻 بنده یڪ دختر¹⁴ساݪہ هستم.. میخوام ازآشنایی خودم و داداش ابراهیمم بگم☺️🌼 من چندساݪ پیش تو ڪلاس چہارم تو کلاس نشستہ بودیم و معلم هم نداشتیم و مبصࢪڪلاس درحال صحبت کردن بود! بعد دیگه من انقدر خجالتۍ و آروم بودم همه دوستم داشتند😄 همون روز زنگ آخر یکی از بچه‌هاے شلوغ‌کار که ازقضا مبصر هم بود اومد و یڪ کتاب بهم داد و گفت چون دوستت دارم به عنوان هدیہ بھت میدم نگاه ڪردم دیدم نوشتہ کتاب من توجهی نکردم و ازش تشکر کردم و اومدم خونه و کتاب رو انداختم بین بقیہ کتابام ک نخونده بودمشون😐😞 اونموقع‌ها من اصلا اهل کتاب خوندن نبودم و دوست نداشتم😔💔 تا یروزکتاب رو برداشتم و خوندم و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم😭🖤 اون کتاب تو عمرم اولین کتابی بود کہ میخوندم😊🌸 خلاصه خوندم و گذاشتم کنار و تصمیم گرفتم با این شهید که زیاد نمیشناختمش دوست بشم😃😎 گذشت و طی اتفاقاتی من اون کتاب رو دادم به پسرخالم😅 گذشت و گذشت تا زمستان سال ۱۳۹۸کہ حاݪ من خیلی بد بود و دچار افسردگی بودم😖😓 ولی کسی جز دوستم خبرنداشت😕 دیگه آخرا حالم خیلی بد بود و از خودکشی هم گذشتم و خداروشکر زنده موندم🤩🙄 یڪشب موقع خواب یاد برادر شھیدم افتادم و باهاش حرف زدم و گفتم ازاین وضع خستہ شدم و دلم میخواد آدم بشم و ... وسط صحبتام خوابم برد...
تو خواݕ دیدم خونہ ما خیلی شلوغه و کلۍ مهمون داࢪیم😊😂 منم یک لباس خیلی خیلی زیبا پوشیدم🙃✨ بعد عصࢪ همگی نشستین دورهمدیگہ تا ببینیم🌐 یهو مجری گفت مردم عزیز ایࢪان الآن داࢪن ظهور میکنند ولی توجہ ڪنیدکہ چهرشون رو نشون نمیدیم زیرا قراره به خونه همگیتون بیان و شما اونجا میتونید ببینیدشون.. واقعا همگی از خوشحالی داشتیم دیوونه میشدیم.. بعد دیدیم از آسمون و پشت ابر ابتدا امام حسین بعد امام سجاد و بعد امام زمان و چنتا امام دیگه با اسب سفید اومدن😇😍😭 بعد چندساعت زنگ خونمون به صدا دراومد🤨 مادرم در رو باز کرد ولی وقتی رفتم جلو در از خوشحالی داشتم سکتہ میکردم😰 امام زمان و... همراه سردارسلیمانی اومده بودند خونمون😍😍 بعد امام زمان دستشون ڕو روی سرم کشیدند و گفتند:دخترم ما فقط بخاط تو اوندیم اینجا و اینجا اولین خونه‌ای هست که میایم... منم فقط اشڪ شوق میریختم😭♥ بعد نشستیم و ڪلی حرف زدیم👥 بعد من و سردار رفتیم تو اتاق من و کلی صحبت کردیم ولی نمیدونم چی میگفتیم اما هࢪچی بود بسیارمهم بود✍🏻👌🏻👌🏻 من این خواب رو نیمه‌شعبان امسال دیدم... بعد ازاون خواب من از زمین تاآسمون تغییر کردم... جوری که حتی خودمم باوࢪم نمیشه❤️ ارتطباتم با اهل بیت و خدا و شهدا خیلی قوی شده.. حضور داش ابراهیم و خدا رو هرلحظه و همه جا کنارم حس میکنم☺️ نگاهشون رو توی تمام ڪارهام حس میکنم💚 من دختری بودم تو خانوادھ مذهبی و تا ۱۱سالگی مانتویی بودم و اهل محرم و نامحرم هم نبودم..نماز و روزم سرجاش بود ولی اصلا بدرد نمیخورد...😔😡 ولی بعد ازاون خواب همه جیم تغییر کرد... و من واقعا خداروشڪرمیکنم... ان‌شاءاللھ همگی به راه راست هدایت بشیم..
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#ارسالی_شما🌱
••• و شـایدحسین«ع» می‌آزماید عشاق را به فراق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درپایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیـــــارت آقا امام حسین{؏}می رویم 📿✋ 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 🌹 وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِك عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُـــــم اَلسَّـــــلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ🤲 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ🌺 وَ عَـــــلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌴 وعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده 🙏🏻 🌷🦋 j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°🌻|•• . •❆به‌نیّت‌بࢪادࢪشهیدمان‌میخوانیم
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَالزَّهْرآءِ✋🏻🥀 ما"گوشه نشینانِ"غمِ‌فاطمه‌ایم :)🖤
السَلامُ عَلیْکَ یا صاحبَ الز‍َمان اول صُبح سَلامت میدَهَم آقا🥀
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#ارسالی_شما🌱
الڵهم ؏جل لۆلیڪ الڦࢪڄ ݕھ حق خوݩ ݒاڪ ݜہیداݩ🥀
🌱 من‌ هر موفقیتی در زندگی به دست آورده‌ام از نماز اول وقتم بود..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام رفقا🌸 میخوام قصه ای بگم که زندگی منو متحول کرد... قصه ای که از همه قصه ها واقعی تره... قصه منو برادرم ابراهیم❤️ "حالم خوش نبود،یک چند وقتی بود که زندگی به کامم تلخ شده بود.به تازگی وارد بسیج شده بودم و وقتمو اونجا میگذروندم.از طریق دبیر دینیمون و دختر مهربونش وارد بسیج شدم و جو خوبش کمی حالمو خوب میکرد.کتاب شهدا رو میخوندم و گاهی چندین ساعت مشغول مطالعه بودم.اینبار هم به دبیرمون گفته بودم که برام کتاب بیاره...برام دوتا کتاب به اسم .♡سلام بر ابراهیم ۱،۲.♡رو آورده بود...از جلد کتاب مشخص بود که شهید شاخصی نیستند چون تابحال ندیده بودمشون...کتابو گرفتم..یک هفته گذشت اما من حتی یک صفحه هم نخوندم. تا اینکه یک روز تابستانی،حال من وخیم شد.و تنها متوجه شدم که سرم رو گذاشتم رو بالش و دیگر هیچ.....! صداهای اطرافمو میشنیدم.اما حسی تو دست و پام نبود که بخوام حرکت کنم و زبانم باز نمیشد که چیزی بگم...حالت نیمه بیهوش بودم و هر از گاهی نگاه گنگی به اطراف و چهره های نگران خانوادم مینداختم. نمیدونم چقدر گذشت.چقدر طول کشید.اما صدای دکتر رو که بالای سرم میگفت"اگه قفل دهنش باز نشه شاید بره تو کماا......و دیگه زنده بودنش فایده ای نداره..." و دوباره صداهای مبهم پدرو مادرمـ..... حال خوبی نبود...میخواستم صحبت کنم اما نمیتونستم...رمقی نداشتم.... تا اینکه لطف خداوند شامل حالم شد...تونستم صحبت کنم و در کمترین زمان حالم رو به بهبود شد...شاید فاصله سرخوردگی و ناامیدی و حرفهای دکتر با بهبودی من نیم ساعت شد! حس میکردم که دوباره متولد شدم. بعد از اون اتفاق تلخ،وقتی وارد اتاقم شدمـ،ابتدا سمت کتابها رفتم.دیگه حس فبل رو نداشتمـ.انگار که او را میشناختم.با شورواشتیاق شروع کردم به مطالعه....گاهی لبخند به روی لبهام میومد و گاهی اشک...زندگیم رنگ خدا گرفت...نمازم،رفتارم،طرز صحبت کردنم همگی و همگی متحول شدند. بعد از اتمام کتاب ،فهمیدم که برادرم پیش خدا واسطه من شده تا اینبار با شناخت او بهتر زندگی کنم... من از ابراهیم یاد گرفتم که به نامحرم نگاه نکنم...یاد گرفتم ساده زندگی کنم....ببخشم...دوستانم رو هدایت کنم و هزاران چیز دیگر..... برادرم راه گمشده را به من نشون داد...من با گذشتم تفاوت زیادی پیدا کردم...خیلی زیاد.... لحظه پس دادن کتاب غم بزرگی توی دلم بود...دبیرمون هم متوجه شد.وقتی تعریف کردم ماجرارو گریش گرفت.لحظخ تحویل کتاب بغض کردم.اما.....در راه برگشت حس کردم او هم با من هم قدمه...او هم مواظبمه...او هم با من ذکر میگه ..... بعد از اون زندگی من شد داداش ابراهیم.... 💛🧡 متشکرم که قصه من و برادرم را خواندید.من ۱۵سال دارم و تابستان امسال این ماجرا در دفتر زندگیم ثبت شد.شاید زندگی من دو بخش است.قبل برادر ابراهیم💛بعد برادر ابراهیم❤️ جالبه بدانید که من برادر ندارم و یک خواهر دارم که وقتی جنسیتش مشخص نبود،دعا میکردم که دختر باشد و از داشتن برادر بیزار بودم.... اماـ...حالا برادری دارم که در هر شرایطی کنارم است و دستگیر و همدم و حامی من.🦋 شاید اگر کل دنیارا هم میگشتم،گمنام آشنایی مثل تو نمیافتمـ💫✨ برای رضای خدا کارکنید.خدا اجرتان را میدهد🌟 یاعلی❤️ Nika.j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴انا لله و انا الیه راجعون لحظاتی پیش روح بلند و ملکوتی فقیه انقلابی فیلسوف مجاهد عمار رهبر حضرت آیت الله علامه محمدتقی مصباح یزدی به ملکوت اعلی پیوست. رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض میکنیم @refigh_shahidam
در جمعه ای دوباره خورشید انوری رفت یک یار مهـــــــربان و دلسوز رهبری رفت شد سالگـــرد سردار، داغی دوباره دیدیم در عرصه ی بصیرت ســردار دیگری رفت ✍ @refigh_shahidam