eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
363 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @Eamahdiadrkni1 عنایات و.: @aboebrahiim روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•[ ]• 🌹~پیروی از بهترین سخن~🌹 همسایه ای در محل بود که ابراهیم را خیلی دوست داشت و نصیحت می‌کرد. او کتاب پهلوانان ایران قدیم را برای ابراهیم آورد. بارها در زمینه زندگی صحیح، بر اساس دستور خدا با او صحبت می‌کرد و در رشد شخصیت ابراهیم تلاش نمود، اما همین شخص از محافظین شاه خائن بود! ابراهیم کاری به شغلش نداشت، از کلام خوب و نصایح او استفاده می‌کرد. چون خداوند می‌فرماید: «همان کسانی که سخنان (افراد مختلف) را می‌شنوند و از بهترین آن‌ها پیروی می‌کنند. آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آن‌ها خردمندانند.» [زمر،18]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⃣2⃣ به نیابت ازشهیدان # ابومهدی مهندس _نیاسر _لنگری زاده 🌹
Motiei.Doa.Tavassol.1396.12.29_YasDL.com.mp3
42.98M
🗣دعای توسل بخوانیم! به نیت تعجیل‌در‌فرج🌱 و نابودی‌ویروس‌کرونا💥 و شفای‌بیماران😷 و حاجت روایی همگی ان شاءالله
••🦋•• . •[وَمَنْ‌یَتَوَلَّ‌اللهَ‌وَرَسُولَهُ‌وَالّذِینَ آمَنــــوا‌فَانًّ‌حِزْبَ‌اللهِ‌هُمُ‌الْغالِبُونَ]• «مائـــــده،56» وڪـسانۍڪه خدا و پیامبر او وافـراد باایمان رابپذیرند،پیروزند "زیرا"حـــزب و جمعیتـــ خدا پیروز استــــ
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند نیایش داشتند؛ نمایش نداشتند حیا داشتند؛ ریا نداشتند رسم داشتند؛ اسم نداشتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
داستان جالب ناراحتی شهید ابراهیم هادی ❤️💕 دوستش چنین نقل می‌کند: یک روز متوجّه شدم، ابراهیم خیلی گرفته و ناراحت است و کمتر حرف می‌زند، با تعجّب به سمتش رفتم و گفتم: "داش ابرام چیزی شده ؟ ” ✍گفت: "نه چیز مهمی نیست”، گفتم: "اگر چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم”. ✍کمی سکوت کرد و گفت: "چند وقته یه دختر بدحجاب ، تو این محلّه به من گیر داده و گفته تا تو رو به دست نیارم، ولت نمی‌کنم.” ✍کمی سکوت کردم و بعد یک دفعه خنده‌ام گرفت، ابراهیم با تعجّب سرش را بلند کرد و پرسید: "خنده داره؟ ✍گفتم: "داش ابرام با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتّفاق خیلی عجیب نیست!” گفت: "یعنی چی؟ یعنی به خاطر تیپ و قیافه‌ام این حرف رو زده؟ گفتم: "شک نکن. ✍روز بعد دیدم، ابراهیم با موهای تراشیده و بدون کت و شلوار و با پیراهن بلند به محل کار اومد، فردای آن روز با چهره ای ژولیده‌تر و حتّی با شلوار کُردی و دمپایی به محل کار آمد و این کار را مدّتی ادامه داد، تا اینکه از آن وسوسه‌ی شیطانی رهاشد..