eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.2هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3هزار ویدیو
376 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @tablijhat13 عنایات و.: @emamrezaii_8 روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 🌙• افطار بیست‌پنجم٥۲۝ اَلتَّوبَةُ عَلی اَربَعِ دَعائِمٍ قطار رمضان با سرعت هر چه تمام‌تر به سوی مقصد حرکت می‌کند به سوی و فطرت✨ و همه‌ی مسافران رمضان به اصل و فطرت پاک خویش بعد از اسارت گناه بازمی‌گردند💝 و و بازگشت به سمت خدا مسیرهایی دارد که هر کدام گاه سخت است و گاه هموار و آن‌کس که برای لباس پاکی به تن کردن به سمت آسمان در حرکت است بر او باد تا آسمانی شود نَدَمٌ بِالقَلبِ وَ استِغفارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالجَوارِحِ ‌وَ عَزمٌ اَن لا یَعُودَ و تا رسیدن به قله و دست‌ انداختن بر ریسمان نجات 🌤 تنها چهار قدم راه است و قدم اول آن است که💖 ظرف از پشمانی گناه بلرزد و از آب مطهر پر گردد و دوم آن که❤️ خویش را به بگشاید و از ابر رحمت الهی طلب باران کند و سوم قدم آن است که💙 تمام مسیر به سمت درّه رفته را برگردد و در صدد عمل برآید و چهارم آن که💚 بر آن عهد که با معبود خویش می‌بندد بایستدد و خود را اصلاح کند و آخرین و مهم‌ترین قدم است قطار سوت می‌کشد و از بیست و پنجمین ایستگاه رمضان نیز با سرعت گذر می‌کند و تنها آن که برای ما می‌ماند است و افسوس از آن که تنها چند نفس مانده تا پایان مهمانی💔 و همیشه مرکب دلهای شکسته بوده است💔 تا به تو برسند و ای کاش تمام ریل‌های قطار🚂 به سمت صحن عتیق تو ختم می‌شد ای مهربان‌ترین سلطان ای امام رئوف💛 برگرفته از حدیث امام جواد ع کشف‌الغمه/ج۲/ص۳۴۹ 💛
💌 🌙• افطار سۍام۰۳۝ آخرین افطار..... اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ و ما سی شب دست به دست حضرت حق🤝 در کوچه پس کوچه‌های عرش با یکدیگر قدم زدیم و حالا وقت برگشتن به شده است و دلهره است 💔 که می‌بارد از وجودمان ترس از گم شدن دوباره در دنیا و با سفره پربرکت آسمان داغیست جانکاه که به سختی بتوان تحملش کرد و من با تک تک واژه‌های به بزرگی و عظمت تو اقرار کردم و توسل نمودم به نام‌های اعظمت تا مرا دریابی📿 و با تمام واژه‌های گریستم و دریا دریا🌊 بغض‌های فروخفته را در دامان پر از محبتت ریختم و با سطر سطر به تو پناه آوردم از شر آتش‌هایی که بنیان زندگی‌ام را خاکستر کرده بود و 🌱 عاشقانه‌های دونفری من و تو بود که دستم را هر شب به دست حضرت می‌رساند سرم را به عقب برمی‌گردانم بوی گلاب تمام شامه‌ام را پر می‌کند و نور است که چشم را می‌زند و زمزمه‌های صدای ملائک است که گوش را نوازش می‌دهد💫 اما پیش رو دنیاست و ترسی که در دلم مثل اسبی وحشی می‌دود🐎 و بند دلم را پاره می‌کند و من میترسم که گوهر را که در این مسیر به دست آورده‌ام دوباره از کفم برود و من بمانم بیچارگی مولاجانم روزهایم را با عشق تو شروع می‌کنم❤️ و شب‌هایم با رویای شیرین حرمت سر میکنم✨ تمام آنچه اندوخته‌ام و طفل خویش را پیش از آنکه دوباره به خنجر و زنجیر تلف بشود به دست شما می‌سپارم حضرت دلم خیلی تنگ است برای بارگاهت💔 و کویری شده‌ام🍂 که آب سقاخانه‌ات آبادم می‌کند ای مهربان‌ترین عیدی‌ ما چیزی نیست جز نگاه گرم تو یا‌امام‌رضا..... پر از توام به تهی‌دستی‌ام نگاه مکن نگو که هیچ نداری💔 ببین ‌‌تو را دارم💛
💌 🌙• افطار بیست‌پنجم٥۲۝ اَلتَّوبَةُ عَلی اَربَعِ دَعائِمٍ قطار رمضان با سرعت هر چه تمام‌تر به سوی مقصد حرکت می‌کند به سوی و فطرت✨ و همه‌ی مسافران رمضان به اصل و فطرت پاک خویش بعد از اسارت گناه بازمی‌گردند💝 و و بازگشت به سمت خدا مسیرهایی دارد که هر کدام گاه سخت است و گاه هموار و آن‌کس که برای لباس پاکی به تن کردن به سمت آسمان در حرکت است بر او باد تا آسمانی شود نَدَمٌ بِالقَلبِ وَ استِغفارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالجَوارِحِ ‌وَ عَزمٌ اَن لا یَعُودَ و تا رسیدن به قله و دست‌ انداختن بر ریسمان نجات 🌤 تنها چهار قدم راه است و قدم اول آن است که💖 ظرف از پشمانی گناه بلرزد و از آب مطهر پر گردد و دوم آن که❤️ خویش را به بگشاید و از ابر رحمت الهی طلب باران کند و سوم قدم آن است که💙 تمام مسیر به سمت درّه رفته را برگردد و در صدد عمل برآید و چهارم آن که💚 بر آن عهد که با معبود خویش می‌بندد بایستدد و خود را اصلاح کند و آخرین و مهم‌ترین قدم است قطار سوت می‌کشد و از بیست و پنجمین ایستگاه رمضان نیز با سرعت گذر می‌کند و تنها آن که برای ما می‌ماند است و افسوس از آن که تنها چند نفس مانده تا پایان مهمانی💔 و همیشه مرکب دلهای شکسته بوده است💔 تا به تو برسند و ای کاش تمام ریل‌های قطار🚂 به سمت صحن عتیق تو ختم می‌شد ای مهربان‌ترین سلطان ای امام رئوف💛 برگرفته از حدیث امام جواد ع کشف‌الغمه/ج۲/ص۳۴۹ 💛
💌 🌙• افطار سۍام۰۳۝ آخرین افطار..... اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ و ما سی شب دست به دست حضرت حق🤝 در کوچه پس کوچه‌های عرش با یکدیگر قدم زدیم و حالا وقت برگشتن به شده است و دلهره است 💔 که می‌بارد از وجودمان ترس از گم شدن دوباره در دنیا و با سفره پربرکت آسمان داغیست جانکاه که به سختی بتوان تحملش کرد و من با تک تک واژه‌های به بزرگی و عظمت تو اقرار کردم و توسل نمودم به نام‌های اعظمت تا مرا دریابی📿 و با تمام واژه‌های گریستم و دریا دریا🌊 بغض‌های فروخفته را در دامان پر از محبتت ریختم و با سطر سطر به تو پناه آوردم از شر آتش‌هایی که بنیان زندگی‌ام را خاکستر کرده بود و 🌱 عاشقانه‌های دونفری من و تو بود که دستم را هر شب به دست حضرت می‌رساند سرم را به عقب برمی‌گردانم بوی گلاب تمام شامه‌ام را پر می‌کند و نور است که چشم را می‌زند و زمزمه‌های صدای ملائک است که گوش را نوازش می‌دهد💫 اما پیش رو دنیاست و ترسی که در دلم مثل اسبی وحشی می‌دود🐎 و بند دلم را پاره می‌کند و من میترسم که گوهر را که در این مسیر به دست آورده‌ام دوباره از کفم برود و من بمانم بیچارگی مولاجانم روزهایم را با عشق تو شروع می‌کنم❤️ و شب‌هایم با رویای شیرین حرمت سر میکنم✨ تمام آنچه اندوخته‌ام و طفل خویش را پیش از آنکه دوباره به خنجر و زنجیر تلف بشود به دست شما می‌سپارم حضرت دلم خیلی تنگ است برای بارگاهت💔 و کویری شده‌ام🍂 که آب سقاخانه‌ات آبادم می‌کند ای مهربان‌ترین عیدی‌ ما چیزی نیست جز نگاه گرم تو یا‌امام‌رضا..... پر از توام به تهی‌دستی‌ام نگاه مکن نگو که هیچ نداری💔 ببین ‌‌تو را دارم💛