شما سلام وقت بخیر رمان به جز در این کانال در جاهای دیگه هم نشر پیدا میکنه؟ _ بله! چندتا از کانال هایی که مشخص کردیم! #هانیه‌بانو

شما سلام علیکم خداقوت میتونیم با نویسنده ها ها ارتباط مستقیم بگیریم یا مشورت درمورد نویسندگی و ... ؟ _______ بله حتما @haniehh_313

شما سلام علیکم اوقات بخیر شرایط کپی رو میفرمایید اگر با ذکر نام نویسندگان باشه ماهم میتونیم نشر بدیم رمان تلالو ابراهیم رو ...؟ ___ علیکم السلام خیرمتاسفانه چون رمان قراره چاپ بشه با کانا هایی ک گفتیم فقط نشر پیدا میکنع والاغیر پیگرد قانونی داره #هانیہ‌بانو

شما سلام روز بخیر چقدر از این رمان واقعیه ؟ یعنی چقدرش از روی واقعیت نوشته شده __ حدودا 60درصد رمان واقعیته! #الف‌نور

شما شما خودتون اولش اعتقاداتتون باب میلتون نبود و یا تحمیل نظر خانواده و ... بوده؟ ________ هیچ کس از اول نه خیلی خوب بوده و نه خیلی بد هرکسی به مرور راهش انتخاب میکنه من مخالف تحمیل نظر هستم البته تذکر و صحبت کردن درمورد راه درست تحمیل نظر نیست این دو باهم اشتباه نگیریم #الف‌نور

اتقادات از اول مذهبی نبود! و این یعنی اون زمان بی حجابی و از نظر یه دختر نوجونی که خانوادش ضد دین هستن و اینا یعنی عالی! بعدها که از اون سن ادم رد میشه تازه میفهمه چی درسته چی غلطه! کجای کار اشتباهه کجاش درسته! #هانیه‌بانو

 شما وقت بخیر چرا گفتین حتی با نام نویسده اجازه پخش ندارن و چی شد اجازه دادین تو این کانال به اشتراک بذارین پارت های که میزارین خیلی طولانی چند سالتونه....الف نو وهانیه بانو... ___ رمان قراره به چاپ برسه گفتیم اول داخل چندتا کانال بزاریم تا یکم اشناییت پیدا کنه! از بین این همه کانال ها خیلی اتفاقی با کانال شهید هادی و چندتا کانال دیگه اشنا شدیم! دراصل بگم انگار یه چیزی مارو به طرف کانال کشوند! فقط اینو میتونم بگم که حتما حکمتی بوده که داخل این کانال هایی که به دلمون افتاده قرار گرفت! سن فقط یک عدده!! #هانیه‌بانو

شما سلام ممنونم بابت زحماتتون لطفا اگه امکان داره درپایان هر قسمت از داستان یک صلوات هم هدیه کنید به رفیق شهیدمون __ سلام🌱 ماهم بابت مطالعه رمان ازتون ممنونیم ایده خوبیه… تشکر #الف‌نور

شما سلام میشه کمکم کنید حاجتم برآورده بشه __ ان‌شاءالله همه حاجت هاشون براورده میشه! #هانیه‌بانو

شما سلام دنیای جالبیه.شاید شرایط شما را نداشتم از اول چادر سر کردم ولی بااعتراض وبعد هم سعی کردم مفاهیمو بفهمم قبله اینکه همه چیزو رد کنم والان به حقیقتش پی بردم.اما چطور از سردرگمی رها شدید به شخصه باوجود اینکه شهدا به خصوص سردار وشهید هادی استادای من بودند که سمت دینم باشم اما سردرگمی رو نتونستم از خود دور کنم باوجود یقین به راهشون واین عذاب آوره.چطور تونستید تغییر کنید؟ یه احساس تا زمانی باقی می مونه وبعد ... لطفا بهم بگید چطور نیازی رو که متوجهش شدم به عمل برسونم.من عهد میبندم ودائما...انسان چطور به این نیاز پاسخ درست بده.؟ ممنون

سلام🌱 سردرگمی به نظرم دو تا راه داره اول توکل به خدا دوم تحقیق و پرس و جو شما وقتی به حقانیت چیزی پی ببرید بهش یقین و اعتقاد پیدا میکنید و دیگه جای نگرانی و سردرگمی نیست البته گاهی شیطان از این راه میخواهد به ما غلبه بکنید ولی خدا همراه ماست و شماهم با یکم تحقیق سردرگمی و شکتون میتونید برطرف بکنید پاسخ خیلی از سردگمی و شبهات پیش خودمونه یکم فکر بکنیم پیداش میکنیم مطمعن باشید چیزی که حقه منطقی هم هست اینجور موقع ها از مبلغ های دین هم میتونید کمک بگیرید بالاخره اون ها اشنایی دارن و پزشک های دین هستن #الف‌نور

شما شخصی که گفتند برای دخترشون سوال داشتند خدمتتون عرض کنم من خودم با دیدن فیلم های شهدا ولحظات شهادتشون متحول شدم به نظرم راه خوبی فیلم بهتر از کتاب برای کمک به درد میخوره

شما از آشنایی تون با شهید ابراهیم هادی بیشتر برامون بگید 🌸 _____ بله حتما ان شاءالله براتون مینویسم! داخل کانال قرار میدم! #هانیه‌بانو

شما ایدیتون رو میشه بزارین؟؟ _____ بله! حتما @haniehh_313 هانیه‌بانو @Noor_118 الف‌نور

سوال دیگه ای بود پیوی در خدمتیم ببخشید وقتتون رو گرفتیم یاعلی مدد! #هانیه‌بانو

#شهیدانھ 🌹 همیشه می گفت : زیباترین شھادٺ را میخواهم ... #شهید‌ابراهیم‌هادے 🌸 ......................................... 🍃ࢪفیق‌شہیدم‌ابراهیم‌هادے🍃

#تم‌ 🍃 | #شهیدابراهیم‌هادۍ|🌸 ➺°.•.@refigh_shahidam

#نماز‌اول‌وقت‌❤📿 هـیـچ کـس بـا عـمـلش وارد بـهـشت نمـے شـود ومـن هـم چنین هـستم مـگر آن ڪہ رحـمت خـداونـد شـامـل مـن بـشود! (پـیـامبر اکرم (ص)اسمای حسنای الهی ص۲۸ #الٺمآس‌دعآ 📿🌿

🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_تلالو_ابراهیم #کپی‌‌در‌هر‌صورت‌ممنوع‌‌حتی‌‌باذکر‌نام‌نویسنده #هرگونه‌کپی‌‌‌غیر‌قانونی‌و‌حـرام‌است #پیــگـرد‌قانــونــی‌دارد پارت نوزدهم - هانیه ; وقتی به خانه رسیدم سریع لباس هایم را عوض کردم. فقط میخواستم ببینم این ابراهیم کدوم پسریه که انقدر خود شیفته اسم و عکس خودشو را روی کتاب گذاشته چندساعتی گذشت … خب ما اون‌روز با اکیپ قرار داشتیم کتاب رو هرچند سخت اما گذاشتم زیر تخت و رفتم که برسم به قرار وقتی رسیدم حدیث و ریحانه و سارن و دوست پسرش و دنیا و ساشا هم بودن نمیدونم چرا ولی همون روز خیلی عجله داشتم و ثانیه شماری میکردم که به خانه برگردم… هرچقدر به اطرافم نگاه میکردم هرچقدر به ساشا و دوست سارن نگاه میکردم هیچ کس و مثل ابراهیم پیدا نمیکردم کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که ابراهیم حق داشته به خودش افتخار بکنه چون هیچ کس مثل اون توی خیابان ندیدم✋🏻 ---- - حدیث: هانیه دنبال کسی میگردی؟ چرا انقدر به اطراف نگاه میکنی؟! + من!؟ نه دنبال کسی نیستم دارم نگاه آدما میکنم - ریحانه : چیز جالبی از آدما دیدی؟ + چقدر سوال میکند غلط کردم اصلا - --- نفهمیدم چی خوردیم کجا رفتیم چی گفتن فقط وقتی خداحافظی کردیم تاکسی گرفتم و گفتم : سریع سمت خانه بره! من عادت داشتم با اتوبوس بیام تا یکم داخلش شیطنت بکنم و سر به سر آدم ها بگذارم اما این بار باید سریع میرفتم ببینم این ابراهیم صفحه مجازی داره!؟ اصلا کجا زندگی میکنه وقتی رسیدم خونه یک راست رفتم توی اتاقم کتاب را برداشتم… شروع به خواندن کردم✋🏻 درطی این مطالعه اصلا متوجه زمان نشدم اون هم منی که از کتاب متنفر بود‌م! یه چیزی خیلی توجه ام را جلب کرد… نویسنده ✍ : #الف‌نـور_هانیه‌بانــو

#اعمال‌شب‌ۅ‌روز‌عࢪفھ📿❤

#قࢪارِ‌شبانھ🌹 قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 #اللھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 💚