eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
363 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @Eamahdiadrkni1 عنایات و.: @aboebrahiim روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨پیام های که جهت التماس دعای که از شما به ما رسیده✨ ✨سلام وادب خدمت همه دوستان شهداالخصوص شهید ابراهیم هادی عزیزان من دختری هستم درامرازدواج به دعای شمامحتاجم برام دعا کنید ازدواج کنم خسته شدم از بس حرف وطعنه شنیدم همسرخوبی نصیبم بشه ازدواج کنم تاخدای نکرده به گناه نیافتم برام دعاکنیدممنون ✨سلام علیکم میشه برای حاجت بنده ۵ صلوات بفرستید؟ ✨سلام وقتتون بخیر وخوشی ازهمه عزیزان التماس دعا دارم فردا دادگاه داریم شش ماه هس یه خونه خریدیم مشکل داره فردا دادگاه تجدید نظر داریم دعا کنید نتیجه اش خوب باشه... 👇اللهم صد علی محمدوال محمدوعجل فرجهم✨ ✨برای هم دیگر دعا کنیم ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 💐💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' ۵۳۝ ــفحه 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
می‌گفت یہ رفیق گیر بیارید ، کہ باهاش خودسازے کنید ، ترک گناه کنید... سخت گیر میاد ، ولی اگه گیر اومد ولش نکنید تا شهادت (:♥ 🌿'
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#سلام‌بر‌ابراهیم۱🌷 پارت۶📚 روزی حلال پيامبراعظم ميفرمايــد: (فرزندانتان
پارت۷📚 روزی حلال یادم هست که در همان سال های پایانی دبستان ، ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت : ابراهیم برو بیرون ، تا شب هم برنگرد . ابراهیم تا شب به خانه نیامد . همه خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده . اما روی حرف پدر حرف نمی زدند . شب بود که ابراهیم برگشت . با ادب به همه سلام کرد . بلافاصله سوال کردم : ناهار چیکار کردی داداش؟! پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان می داد اما منتظر جواب ابراهیم بود . ابراهیم خیلی آهسته گفت : تو کوچه راه می رفتم ، دیدم یه پیرزن کلی وسائل خریده ، نمی دونه چیکار کنه و پطوری بره خونه . من هم رفتم کمک کردم . وسایلش را تا منزلش بردم . پیرزن هم تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد . نمی خواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد . من هم مطمئن بودم این پول حلاله ، چون براش زحمت کشیده بودم . ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم . پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست . خوشحال بود که پسرش درس درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهمیت می دهد .دوستی پدر با ابراهیم از رابطه پدر و پسر فراتر بود . محبتی عجیب بین آن دو برقرار بود که ثمره آن در رشد شخصیتی این پسر مشخص بود . اما این رابطه دوستانه زیاد طولاتی نشد! ابراهیم نوجوان بود که طعم خوش حمایت های پدر را از دست داد . در یک غروب غم انگیز سایه سنگین یتیمی ره بر سرش احساس کرد . از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد . آن سال ها بیشتر دوستان و آشنایان به او توصیه می کردند به سراغ ورزش برود . او هم قبول کرد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ • سهم ما : ۱۴ صلوات به نیت شهید ابراهیم‌هادے جهت حل مشکل این بزرگواران ان شا‌ءالله . °•🌱|@refigh_shahidam