💠#نجف بودیم. صدای #آی_دزد آی دزد که بلند شد، رفتم داخل کوچه. دزدی #قالیچه ای از منزل سید علی اکبر زیر بغل داشت که به تور مردم افتاد.
🔹مرحوم ابوترابی با عجله خود را کوچه رساند. دست سارق را گرفت و گفت: آقا جان! چرا بدون خوردن #صبحانه رفتی؟! به آن افراد هم گفت: این شخص #مهمان ماست و من خودم قالیچه را به او دادم. کاری به او نداشته باشید.
🔸با هم به منزل آمدند. سارق شرمنده نشسته بود و منتظر بود که آقای ابوترابی تحویل پلیسش دهد. همسر سید، صبحانه ای از بهترین سر شیرهای نجف تهیه کرده بود. اما خبری از پلیس نبود.
⚡️موقع رفتن آقای ابوترابی قالیچه را زد زیر بغلش، قبول نمی کرد. گفت: اگر نبری همسایه ها می فهمند، شما صاحب این قالیچه نبوده ای. با شرمندگی قالیچه را برد.
▫️صبح روز بعد با گریه و شرمندگی آمده بود در خانه سید. توبه کرده بود. می گفت: شما هدایتم کردید. می خواهم دستم را بگیرید.
#سیدعلی_اکبر_ابوترابی
#آبروداری
👤راوی: اسماعیل یعقوبی قزوینی
📚کتاب فرزند ابوتراب (ع)؛ برگ هایی از زندگی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی؛ صفحه ۳-۲.
♨️ #سیره_علما؛
🌐اردوی مجازی
#نجف اشرف/عراق
🚌 ✈️ 🚌
✨حرم حضرت علی (ع)
🌸 روی لینک زیر بزن و حرم مطهر حضرت #امیرالمؤمنین را بازدید و زیارت کن!👇
https://www.imamali.net/vtour
🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐
#امام_علی
نه قصّه ی شام و نمک و نان جوینش
نه غصه ی چاه و شب و آوای حزینش
بیش از همه کردهست مرا شیفته ی خود
شور قطراتِ عـرق روی جَبینش
با جذبه ی #عدل_علوی معجزه میکرد
این شد که در آمد دل ما نیز به دینش
در بستر خورشید اگر خفته عجب نیست
کـآموخته عـزت ز پسر عـمّ امینش
عشقش وسط خوف و رجا مانده رجزخوان
تا عالم و آدم نکند شک به یقینش
دردا و دریغا که از این بیشه سفر کرد
شیری که نشستند شغالان به کمینش
آغوش #علی خانه امنیست پس از مرگ
داخل شوم ای کاش در آن حصن حصینش
یارب برسانم به #نجف، دغدغه دارم
کم بوسه زدم نوبت قبلی به زمینش
#یاعلی_جـان
•┈••✾•✨🌿✨•✾••┈•
🌸@religiousgirlssm🌸