eitaa logo
قرارگاه رسانه ای عهد
829 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
425 فایل
●| برای دیده شدن شما تلاش می‌کنیم. 📢 تنها پایگاه اطلاع رسانی جبهه فرهنگی اجتماعی غرب و جنوبغرب استان تهران قرارگاه رسانه‌ای #عهد ■ ارتباط با مدیر و ارسال رویدادها و اخبار: 👤 @jebhe_farhangi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
قرارگاه رسانه ای عهد
#قرارگاه_رسانه_ای_عهد #کتابخوانی📚 #رمان #بی_تو_هرگز 🔸قسمت هفتاد و چهارم: متاسفم حرفش که تموم شد …
📚 🔸قسمت هفتاد و پنجم: عشق یا هوس مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم … حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم… اما فاصله ما … فاصله زمین و آسمان بود … و من در تصمیمم مصمم … و من هر بار، خیلی محکم و جدی … و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم … اما حالا… به زحمت ذهنم رو جمع کردم … - بعد از حرف هایی که اون روز زدیم … فکر می کردم … دیگه صدام در نیومد … - نمی تونم بگم … حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم … حرف های شما از یک طرف … و علاقه من از طرف دیگه … داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد … تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت … گاهی به شدت از شما متنفر می شدم … و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم … خودم رو لعنت می کردم … اما اراده خدا به سمت دیگه ای بود … همون حرف ها و شخصیت شما … و گاهی این تنفر … باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم … اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش … شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم … نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم … دستش رو آورد بالا، توی صورتش … و مکث کرد … - من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم … و این … نتیجه اون تحقیقات شد … من سعی کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحیح کنم … و امروز … پیشنهاد من، نه مثل گذشته … که به رسم اسلام … از شما خواستگاری می کنم … هر چند روز اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم … حق با شما بود … و من با یک هوس و حس کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم … اما احساس امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست… عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصیت شما … من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم … و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم … در کنار تمام اهانت هایی که به شما و تفکر شما کردم … و شما صبورانه برخورد کردید … من هرگز نباید به پدرتون اهانت می کردم … ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
قرارگاه رسانه ای عهد
#قرارگاه_رسانه_ای_عهد #کتابخوانی📚 #رمان #بی_تو_هرگز 🔸قسمت هفتاد و پنجم: عشق یا هوس مغزم از کار افت
📚 🔸قسمت هفتاد و ششم: پاسخ یک نذر اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد … و من به تک تک اونها گوش کردم … و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم… وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد … - هر چند نمی دونم پاسخ شما به من چیه … اما حقیقتا خوشحالم … بعد از چهار سال و نیم تلاش … بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید … از طرفی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم … ولی می ترسیدم که مناسب هم نباشیم … از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود … و من یک دختر ایرانی از خانواده ای نجیب با عفت اخلاقی … و نمی دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن … برگشتم خونه … و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم … بی حال و بی رمق … همون طوری ولا شدم روی تخت … - کجایی بابا؟ … حالا چه کار کنم؟ … چه جوابی بدم؟ … با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟ … الان بیشتر از هر لحظه ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم … بیای و دستم رو بگیری و یه عنوان یه مرد، راهنماییم کنی … بی اختیار گریه می کردم و با پدرم حرف می زدم … چهل روز نذر کردم … اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم … گفتم هر چه بادا باد … امرم رو به خدا می سپارم … اما هر چه می گذشت … محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می گرفت … تا جایی که ترسیدم … - خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟ … روز چهلم از راه رسید … تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم … و بخوام برام استخاره کنن … قبل از فشار دادن دکمه ها … نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم … - خدایا! … اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه … فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام … من، مطیع امر توئم … و دکمه روی تلفن رو فشار دادم … ” همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم … بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم … تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست … ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن … هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم … و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی “ سوره شوری … آیه ۵۲ و این … پاسخ نذر ۴۰ روزه من بود … ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
قرارگاه رسانه ای عهد
#قرارگاه_رسانه_ای_عهد #کتابخوانی📚 #رمان #بی_تو_هرگز 🔸قسمت هفتاد و ششم: پاسخ یک نذر اون، صادقانه و
📚 🔸قسمت آخر: مبارکه ان شاء الله تلفن رو قطع کردم … و از شدت شادی رفتم سجده … خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تایید می کنه … اما در اوج شادی … یهو دلم گرفت … گوشی توی دستم بود و می خواستم زنگ بزنم ایران … ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد … و اشک بی اختیار از چشم هام پایین اومد … وقتی مریم عروس شد … و با چشم های پر اشک گفت … با اجازه پدرم … بله … هیچ صدای جواب و اجازه ای از طرف پدر نیومد … هر دومون گریه کردیم … از داغ سکوت پدر … از اون به بعد … هر وقت شهید گمنام می آوردن و ما می رفتیم بالای سر تابوت ها … روی تک تک شون دست می کشیدم و می گفتم … - بابا کی برمی گردی؟ … توی عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می گذاره … تو که نیستی تا دستم رو بگیری … تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زیونت بشنوم … حداقل قبل عروسیم برگرد … حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک … هیچی نمی خوام … فقط برگرد… گوشی توی دستم … ساعت ها، فقط گریه می کردم … بالاخره زنگ زدم … بعد از سلام و احوال پرسی … ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم … اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت … اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم … حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می کنه … بالاخره سکوت رو شکست … - زمانی که علی شهید شد و تو … تب سنگینی کردی … من سپردمت به علی … همه چیزت رو … تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی … بغض دوباره راه گلوش رو بست … - حدود 10 شب پیش … علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد … گفت به زینبم بگو … من، تو رو بردم و دستتون رو توی دست هم میزارم … توکل بر خدا … مبارکه .. گریه امان هر دومون رو برید … - زینبم … نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست … جواب همونه که پدرت گفت … مبارکه ان شاء الله … دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم… اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد … تمام پهنای صورتم اشک بود … همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم … فکر کنم … من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت … عروس و داماد … هر دو گریه می کردن … توی اولین فرصت، اومدیم ایران … پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن … مراسم ساده ای که ماه عسلش … سفر 10 روزه مشهد … و یک هفته ای جنوب بود .. هیچ وقت به کسی نگفته بودم … اما همیشه دلم می خواست با مردی ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه … توی فکه … تازه فهمیدم … چقدر زیبا … داشت ندیده … رنگ پدرم رو به خودش می گرفت … پایان. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
شاخص سازی بیانات رهبری درباره امیدآفرینی.pdf
حجم: 1.2M
🔸جزوه شاخص‌سازی بیانات رهبر معظم انقلاب درباره امید و امیدآفرینی 🔺ویژه فعالین و مجموعه‌های‌فرهنگی ➕این جزوه شامل مهمترین شاخص های دیدگاه های رهبر معظم انقلاب درباره امید و امیدآفرینی است؛ بیانات معظم له درباره "امید و امیدآفرینی"، "مؤلفه های کانونی"، "شاخص های محوری"، "پرسش ها و شبهه ها" و مصادیق مربوط استخراج و به استناد عین عبارات آورده شده است. در بخش دیگر، بیانات ایشان از زاویه تحلیل موضوعی و آینده نگری بررسی شده است. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
🔶 راه بیداری محرومان و مسلمانان و مبارزه با استکبار جهانی، آرمان‌های مجزّا، شیوه‌های مجزّا و مسیر حرکت دیگری را اقتضا دارد و بنابراین اگر روزی خدای ناکرده خود را دقیقاً منطبق با معیارهایی یافتیم که در جهان امروز شایع است، بدانیم که به اشتباه رفته‌ایم. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
❗هر قطره خون من صدوقی‌ها خواهد‌ شد ♦️شهید صدوقی، مجلس شهدای تبریز را در دهم فروردین ۵۷، در مسجد روضه محمدیه یزد برگزار کرد که طی آن، سرکردگان دژخیمان شاه، مردم را به خاک و خون کشیدند. آیت‌الله صدوقی در عکس‌العمل به این موضوع، با شجاعت تمام به سخنرانی پرداخت و گفت‌: 🔚«از شهربانی تلفن زده و به من گفتند: ( این صحبت‌ها را نکنید.)، مرا تهدید کرده‌اند که چه‌ها می‌کنیم! بفرمایید! اما چهار راه بیش‌تر ندارید: یا مرا تبعید می‌کنید که هر جا بروم همینم! یا در خانه‌ام محاصره‌ام می‌کنید یا به زندانم می‌برید یا مرا می‌کشید و اگر می‌کشید، بدانید که هر قطره خون من، صدوقی‌ها خواهد‌ شد. 📙کیهان‌فرهنگی،شماره‌۴، صفحات‌ ۳۲_۳۵
| عمود این خیمه‌ایم ◽️پیامت ای امام «استقلال، آزادی» نقشِ جانِ ماست. ▫️محصول خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی ▫️تصویرساز: علیرضا باقری ▫️طراح نوشتار: مجتبی حسن‌زاده ▫️ایده‌پردازی: موسسه فرهنگی آب و آینه ⬇️دریافت نسخه‌ی باکیفیت | ۷۷مگابایت yun.ir/4kwl28 | | 🔹خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی @KHATTMEDIA
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| عمود این خیمه‌ایم ◽در روح و جان من، می‌مانی ای وطن به زیر پافِتَدان دلی، که بهر تو نلرزد شرح این عاشقی، ننشیند در سخن که بهر عشق والای تو، همه جهان نیرزد ▫️طراح موشن گرافیک: مصطفی محمدی 🎦مشاهده و دریافت نسخه‌ی با کیفیت aparat.com/v/0hY8i | | 🔹خانه‌ی طراحان انقلاب اسلامی @KHATTMEDIA
24.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷✌️ چه محشری بود امسال شعارهای جالبی هم سر داده شد: براندازی شعار بود/ خیلی تاثیرگذار بود سلبریتی سفارتی/ تو مایه‌ی حقارتی عدس پلو با سویا/ براندازی تو رویا اینترنشنال سعودی/ دیدی هیچی نبودی؟ برانداز کاسه‌لیس/ محصولی از انگلیس 😄 🆔️ @yaminpour
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ فرمانده گردان لوطی‌ها ، به یاران شهیدش پیوست؛سید ابوالفضل کاظمی ، بچه جنوب شهر تهران با نسیم و دم مسیحایی (رحمه الله علیه)، حیات دیگری می‌یابد؛ 🔸 از کوه‌های کردستان و درگیری با گروهک‌های تجزیه طلب در سال ۵۸، تا جبهه‌های جنوب و دهلاویه و سوسنگرد و... همراه مرادش به دل معرکه‌های خطر می‌رود. 🔹 مرامش قبول نمی‌کند رفقایش را رها کند. تعدادی از داش مشتی‌ها و لوطی‌های تهران را از جنوب و شمال شهر جمع می‌کند؛ و با جمعی دیگر گردان میثم در لشکر ۲۷ محمد رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) را تشکیل می‌دهند. 🔸 سید ابوالفضل کاظمی ، فرمانده گمنام گردان میثم ، که از کردستان تا مرصاد بارها تا مرز شهادت رفته بود؛ بعد از دفاع مقدس نه خانه‌اش عوض شد؛ نه پست و مقامی گرفت؛ و نه شهرتی برای خودش دست و پا کرد! 🔹 او که با کسانی مثل و و هم نفس بوده در این ویدیو از سیاسی کاری‌ها و جناح بازی‌ها ، حرص و ولع برای پست و مقام ، و جابجایی کاسبی و عاشقی گلایه می‌کند...! 🔸 همنشین اهل بیت (علیه السلام)، و رفقای شهیدش در بهشت باشد. 🤲 ان‌شاءالله.🤲 ╭━━⊰❀🔻🔸🔻❀⊱━━╮ ما ملت امام حسینیم ╰━━⊰❀🔸🔸🔸❀⊱━━╯
با سلام و عرض ادب. گروه رویش‌ها متشکل از شما فعالان فرهنگی اجتماعی جنوبغرب استان تهران با هدف انسجام و رصد فعالیت های و نیز سازی نیرو ها و های شروع به فعالیت خواهد کرد. امید است که با رعایت قوانین گروه، حقوق طرفین در استفاده های لازم از این ظرفیت مهم و اثر گذار محترم و مغتنم باشد. 🔗لینک گروه https://eitaa.com/joinchat/3101098352C1812d41284
بیانیه‌ قرارگاه نصر | طلاب اسلامشهر درمورد حملات آمریکا و رژیم صهیونی و اعلام آمادگی درصورت هرگونه تعدی مجدد به ایران اسلامی عزیز بِسم الرّحمن الرّحمن الرّحیم و مَا ٱلنَّصرُ إِلَّا مِن عِندِ ٱللَّهِ ٱلعَزِيزِ ٱلحَكِيمِ آل عمران ۱۲۶ باردیگر آمریکا و رژیم غاصب صهیونی ازچهره ی پلیدِ خود پرده برکشید؛آنچه از کودک کشی این دیو صفتانِ روزگار در غزه و لبنان از قاب ها دیده بودیم را درسرزمین مادری خود با دو چشـــــم،مشاهده کردیم. مردم و ارتش غیور و سپاهیان غیرتمند با عنایات حق و توکل برخدای متعال،از همان لحظه ی اول پاسخ ِدندان شکن به دشمن داده و اِن شاءالله تا نقطه ی بیچارگی آنها را خواهند بردند. دراین میان،ما که ســــربازان کفن پوش هستیم مانند علمای فرهیــخته سَلَف و پدران معنــوی امت که بیشترین را درمیان صنـــــــوف و اقشار مختلــف در دفاع مقدس دارند؛ اعـــــــلام میداریم: ای سربازان وطن و ای بسیجیان ولایی! آماده ایم همچون ۱۲ روز گذشته با جان و مال ازین مرز و بوم و دین و آیین خود دفاع جانانه کنیم. ما با تمام وجـــــــود و کفـــــــن پوش حمایـــــــت خـــــــود را از ولی فقیه و سربازان ولایـــــــی او اعلام میکنیم؛ و آماده ایم دراین کارزارِ زمینـــه سازِ چه در عرصه جنگ نرم و چه در جنگ سخت تا بقیة الله الاعــــــظم سربـــازی کنیم؛ و درجانفشانـی بــــرای عزیز و وطن خود سر از پا نشناسیم. آمـــــــاده ایم تا هر اتفاقـی در هرنقطه ازکشور و باشیم. آماده ایم تا خونِ در رگهای خود را با خون ریختـــــه شده از شهدای ایران و آمیخته کنیم. آماده ایم مشت پر صلابتمان را با قدم های مستحکمِ ارتش مردان و سپاهیان سلحشور همراه نموده و و شجاعانه کنیم. آماده ایم تا بافشــردن دندان بهم (اَشِدّا علی الکُفّار) باشـــــیم و بـــــه هــــر متجاوز خارجـــــــی و منافق و وطـــــن فروشان داخلی پاسخـــــــی دهیم. و در آخر بگوییم: ما سربازانِ در میدانیم، سربازان گوش به فرمان ولی، سربازان ملت حیدری ایرانیم. ~قرارگاه نصر طلاب اسلامشهر~ ۲۸ ذی الحجه۱۴۴۶ ۳ تیر ماه ۱۴۰۴ https://eitaa.com/nasr_tollab_110 ➕به بپیوندید: @resane_ahd