هر جوانی که
نماز اول وقت را
در حد توان شروع کند؛
اگر دستم برسد،
سفارشش را به
مولایم امامحسین(علیهالسلام)
خواهم کرد و او را دعا می کنم.
-شهید حسین محرابی🌱
#شهیدانه
#امام_حسین
#پنج_شنبه_های_حسینی
『@resane_hayaat』
یادتون باشه یک بُعدی نباشید . بهتره دکترِ پاسدار(مدافع) یا مهندسِ پاسدار باشید تا اینکه بخواید فقط پاسدار انقلاب باشید . نگذارید انقلابایران بعد از پیروزی ، از قلمروی علمی عقب بمونه !!
- شهید بهرام گل آور🌱
#شهیدانه
#روایت
『@resane_hayaat』
اینراهرگزفراموشنکنیدتاخودرانسازیم وتغییرندهیمجـٰامعهساختهنمیشود!
- شهید ابراهیم هادی 🌱
#شهیدانه
『@resane_hayaat』
•
محسن به تغذیهاش خیلی اهمیت میداد و هرچیزی را نمیخورد.
میگفت:
《مومن باید بدن سالم داشته باشد.》
یکی از چیزهایی که ترک کرده بود، نوشابه بود. کار جالبی میکرد.
در اردو ها یا هرجایی که نوشابه همراه غذا بود، نوشابهاش را به مزایده می گذاشت و میفروخت.
معمولا از پنجاه تا شروع میشد.
یادم هست یکبار یکی از رفقا پانصد تا خرید. البته صلوات.
هرکسی صلوات بیشتری میفرستاد، نوشابه مال او بود.
- شهید محسن حججی🌱
#روایت
#شهیدانه
『@resane_hayaat』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° هر آنچه از خدا میخواهید با واسطه از شهدا در نماز اول وقت طلب کنید...
#استوری
#شهیدانه
『@resane_hayaat』
شهید ذوالفقاری میگفت:
چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست میده. چشم گناهکار لایق شهادت نمیشه.
#شهیدانه
#روایت
『@resane_hayaat』
دیندار آن است که در
کشاکش بلا دیندار بماند
وگرنه در هنگام راحتی
و فراغت و صلح
چه بسیارند اهل دین!
- شهیدسیدمرتضیآوینی
#شهیدانه
『@resane_hayaat』
این صحنه همیشه محل آزمایش است
چهار صباحی زنده ایم
آخر هم از دنیا می رویم!
در این چهار صباحی که زنده ایم
مرتب به وسیله خدا آزمایش می شویم
و هر لحظه و ثانیه عمر ما آزمایش است، شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست
همه چیز هست
ولی آن چه بیش از همه مطرح است آزمایش خداست.
-شهید ابراهیم همت🌱
#شهیدانه
『@resane_hayaat』
دعا کن بازی نخوری ،
دنیا بدجوری آدمارو بازی میده !
- شهیدمحمدخانی 🌱
#شاید_تلنگر
#شهیدانه
『@resane_hayaat』
شهادت
به خون و تیر و ترکش نیست؛
آن روز که خدا را با همه چیز
و در همه جا دیدیم و نشان دادیم ،
شهید شده ایم ...!
#شهیدانه
『@resane_hayaat』
«در نیویورک که بودم، یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم… چشمم افتاد به قرآن… کنجکاو شدم که ببینم در آن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم. احساس کردم که این کلمات، کلماتی نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم.»
- شهید ادوارد آنیلی 🌱
#روایت
#شهیدانه
『@resane_hayaat』