eitaa logo
سواد رسانه و روانشناسی
191 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
49 فایل
سواد رسانه یکی از نیازهای دنیای مدرن است. با سواد رسانه و شناخت اصول روانشناسی به قدرت تحلیل مسلح شوید. برای ارتباط، پیشنهاد، انتقاد و... با شناسه مدیر تماس بگیرید. مدیر: @Vavgh01 #سواد_رسانه کانال حداقل "یک روز در هفته" به روز رسانی می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠حقیقت و فریب در ذهن انسان💠 ذهن انسان از ساختارها و سامانه‌های شگفت‌انگیز تشکیل شده است که جهان بینی و هویتی منحصر به فردی برای شخص ایجاد می کند. ذهن انسان ، ممکن است به راحتی یک امر کاذب را صادق تصور کرده و آن را باور کند. ذهن از یک سو قادر است زیبایی را در کردار های درست ، تشخیص دهد و از سوی دیگر ممکن است چیزی را که آشکارا غیر اخلاقی است، توجیه کند. انسان با ذهنی که دارد از یک سو می تواند از موجوداتی که قابلیت های کمتری دارند ، فراتر برود ، اما از سوی دیگر ممکن است آنچنان سقوط کند که با بی رحمی و خودفریبی اش به نجابت و معصومیت موجودات دیگر توهین کند. شاید سودمندترین تعریف معرفت شناسانه از انسان این باشد که بگوییم : انسان ، حیوان خود فریب است. فریب ، نیرنگ بازی ، سفسطه گری ، وهم زدگی ، جزء بنیادی ترین چیزهایی است که از طبیعت انسان بر می‌آیند ، مگر آنکه انسان با آموختن و تمرین کردن از این حالت طبیعی فاصله بگیرد. اما تحصیلات و سایر عامل‌های اجتماعی ، اغلب به جای آنکه این گرایش های طبیعی را کاهش دهند ، صرفاً جهت شان را تغییر میدهند ، آنها را پیچیده تر و پوشیده تر می کنند و به افراد یاد می‌دهند که چگونه این گرایش ها را به شکل ماهرانه تر و فریبکارانه تر ، جامع عمل بپوشانند . آنچه موضوع را وخیم تر می کند این است که انسان ها علاوه بر اینکه خودشان را به طور غریزی فریب می‌دهند بنابر طبعشان جامعه محور نیز هستند . هر شخص ، فرهنگ و جامعه خودش را خاص می‌بیند و گمان می‌کند که همه ارزش‌ها و تابو هایش و همه باورهای بنیادینش مواجه اند. کلیشه‌ها ، تصویر های کاریکاتوری از امور ، ساده سازی بیش از اندازه ، تعمیم های فراگیر ، توهم ها ، دلیل تراشی ها دو راهی های کاذب و مصادره به مطلوب ها ، بخش اصلی اندیشیدن بسیاری از مردم را تشکیل می دهند ، اگر سر نخ انگیزه‌های آنها را بگیریم و دنبال کنیم به دلبستگی ها و طرح های نامعقول ، حسادت های شخصی ، خود بزرگ بینی و ساده لوحی ها ، در یک کلام به منشاء روانشناختی و فرگشتی خطاهای ذهن یعنی می‌رسیم.
مغالطه شماره ۱۵۱ 💠 یک بام و دو هوا 💠 یا این مغالطه را میتوان نوعی خاصی از مغالطه دانست و اگر تبعیض طلبی را نوعی حس روانیِ ناشی از بدانیم ، ریشه ی این مغالطه نیز مانند در خودشیفتگی و خودخواهی انسان ها نهفته ست. چنانکه بیان شد در آن مغالطه ، شخص از مخاطب میخواهد او را با معیاری سوای از معیاری که دیگران قضاوت میشوند نگاه کنند ، اما در این مغالطه شخص بآن صراحت تبیعض خواهیش را بیان نمیکند ، اما متناسب با منافع و امیالش ، راجع به دو موقعیت مشابه ، با دو معیار و بیان متفاوت نظر میدهد ورفتار میکند. مثال: سعید که به خانه مجید برای مهمانی رفته است می گوید در هوای گرم تابستان خوب است ، از مهمان با آب انواع بستنی و نوشیدنی خنک پذیرایی شود ، اما هنگامی که خودش در هوای مشابه مهمان دارد ، می گوید نوشیدنی های خنک و بستنی ، عطش را بیشتر میکند ، اما چای - اگر چه در هوای گرم دلچسب نیست - اما باعث میشود عطش انسان کم شود. اصطلاح از داستانی قدیمی به شرح زیر ریشه گرفته شده است: پیرزنی با عروس و دامادش در خانه‌ای زندگی می‌کردند. شبی تابستانی بود و هوا گرم، پس همه روی پشت‌بام خوابیده بودند. یک طرف بام داماد و دخترِ زن می‌خوابیدند و طرف دیگر بام، عروس و پسرش. پیرزن دید که پسر و عروسش به هم چسبیده خوابیده‌اند، آنها را بیدار کرد و گفت: «هوای به این گرمی خوب نیست به هم چسبیده باشید، از هم جدا بخوابید!» ، سپس متوجه دختر و دامادش شد که جدا از هم خوابیده بودند گفت: «هوای به این سردی، خوب نیست از هم جدا بخوابید! بروید کنار هم!» عروس که این طور دید بلند شد و گفت: قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را یک بر بام سرما را یک بر بام گرما را و از همان‌جا این ضرب‌المثل به وجود آمد و نام این مغالطه نیز از آن ضرب المثل گرفته شده است. مثال دیگر : مامور راهنمایی و رانندگی را تصورکنید که در کار ساخت و سازش ، از نظر قوانین و مقررات ساختمانی ، خلافی دارد و ادعا میکند چون مزاحمتی برای کسی ایجاد نکرده ، نباید جریمه شده و مزاحمتی برای ادامه ساخت و سازش ایجاد شود ، اما وقتی با شخصی بر خورد میکند که تازه از پارک بیرون آمده و کمربندش را نبسته او را قاطعانه جریمه میکند ، چون طبق قانون باید به محض سوار شدن بر صندلی خودرو ، کمربند بسته شود. مثال های واقعی شبیه به این ، بسیار پیش میاید ، بسیاری از افراد در موقعی که متن قانون به نفع آنهاست یا مراجع قانونی از نزدیکان و یا گماشته آنها هستند ، میگویند: اختلاف ما را باید قانون -ولو غیرعادلانه باشد- حل کند و کاری به عدل و مهرورزی ندارند ، اما وقتی که قانون به ضرر آنها یا نزدیکانشان است ، صحبت از مصلحت و رافت و ... می کنند. اصولا درک نادرست از قانون در کنار سوء استفاده ی زورمندان از قدرت ، همواره در طول تاریخ ، باعث گرایش به این مغالطه شده ست. اندیشه ی وضع قوانین و رسمیت دادن به آنها - توسط حاکمان که لوحه حمورابی اولین نمونه ی ثبت شده آنست - از نقاط فوق العاده درخشان تاریخ تمدن بشر بوده است ، اما باتوجه به کاستی های دائمی و نقص نسبی قوانین رسمی ، هیچگاه قوانین عرفی و اخلاقی و انسانی اهمیت و کاربرد خود را بطور کامل از دست نداده اند و این که در هر موقعیت ، به چه نوع قانونی باید توسل جست بنابه شرایط متفاوت ست ، مثلا عاقلانه نیست برای هر اختلاف کوچک خوانوادگی یا اختلاف در جمع دوستانه به دادگاه و قوانین رسمی پناه جست ، اما باید قوانین رسمی برای همه ی اختلافات احتمالی در جامعه -ولو کوچک- وجود داشته باشد تا درصورتیکی طرفین نتوانستند اختلاف خود را با گذشت و گفتگو حل کنند به آن رجوع کنند. بنابر توضیحات بالا نمیتوان برای همه ی موقعیت ها و اختلافات به یک نوع قانون و مرجع توسل جست ، اما اگر خواستیم که در دو موقعیت مشابه ، با دو معیار متفاوت برخورد کنیم دچار این مغالطه شده ایم. امیرخواص با تغییرات و افزودن توضیحات