eitaa logo
سواد رسانه و روانشناسی
191 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
49 فایل
سواد رسانه یکی از نیازهای دنیای مدرن است. با سواد رسانه و شناخت اصول روانشناسی به قدرت تحلیل مسلح شوید. برای ارتباط، پیشنهاد، انتقاد و... با شناسه مدیر تماس بگیرید. مدیر: @Vavgh01 #سواد_رسانه کانال حداقل "یک روز در هفته" به روز رسانی می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
🧠درک افراد از سخنان ما یکسان نیست 💭هر کس در محدوده توانایی ذهنی خود حرف ما را فهم می کند. ✍فرض کنیم توانایی درک یک شخص را بتوان با یک عدد نشان داد و برای هر سخنی ،میزان تواناییِ معینی نیاز باشد.برای مثال شخص A توانایی درک ذهنی اش 10 باشد و شما سخن منطقی بگویید که برای درک آن میزان توانایی 20 نیاز باشد. در اینصورت اون تنها نیمی از مفهوم و دلایل سخن شما را درک می کند. اما شما تصور می کنید او نیز مثل خود شما تمام سخن منطقی را که گفته اید ، درک کرده یا توقع دارید به سادگی همانند شما اقناع شود.اما اینطور نیست.چون برای درک و اقناع او، نیاز است تمام سخن شما را فهم کند. 💬همانطور که برتراند میگفت: "برداشت نادان از چیزی که دانا می‌گوید هيچوقت نمی‌تواند درست باشد. چراکه نادان هر چیزی را که می‌شنود، به چیزی که بتواند بفهمد، تفسیر و ترجمه می‌کند." ❇️با توجه به این مساله ،دونکته را باید رعایت کرد: به آسانی با هر کسی وارد بحث نشویم ؛ به قول دیگری از راسل سعی نکنیم با یک صابون، ذغالی را سفید کنیم و یا اگر هم وارد گفتگو شدیم، تنها نکات ساده و بدیهی را در استدلال خود بکار ببریم که چندان نیازمند فهم عمیق نباشد. ✳️نکته دوم اینکه معمولا افراد ، سخن یکسان را به گونه های متفاوتی فهم و درک می کنند، یعنی ابتدا سخن را در ظرف ذهن خود می ریزند و به فرمی در می آورند که با ذهن و ضمیر خود سازگارتر است. ⚗به بیان تمثیلی ، هر حرفی ابتدا در اندازه ی ظرف اندیشه ی افراد قرار می گیرد و اضافی آن، اگر از فهم آنها فراتر باشد ، بیرون می ریزند. در مرحله دوم نیز همان سخن به شکل قالب ذهن افراد در می آید. 💬چنانچه می گفت: "هر کس در واقع آنچه را که با طبیعت او همگون است می فهمد و ارج می نهد. کسی که سطحی است چیزهای سطحی را می پسندد، کسی که عامی است چیزهای عوامانه را... کسی که ابله است مهملات را ... هر کس بیش از هرچیز ، آثار و محصول خود را می پسندد که کاملا با او یکسان و هماهنگ است." 💎اندیشمندان برای این معضل رهیافت و راه حل های متنوعی داده اند، اما بسیاری از آنها همچون خود شوپنهاور معتقد بوده اند که نباید با هرکسی وارد بحث شد، و گاهی باید از گفتگوی بی حاصل نیز پرهیز کرد . ، و فلاسفه تحلیلی تاکید را بر وضوح سخنان گذاشته اند . به شکلی که تا جای ممکن سخن واضح و متمایزی بکار رود که از سوءظن و برداشت های نابجا جلوگیری شود. اما ما این نکات را مدنظر نداریم و اغلب فرض ما بر این است که سخن ما همانطور که برای خودمان سرراست یا قابل فهم است ، برای دیگری نیز به همین ترتیب درک می شود، حتی به جرأت می توان گفت که بسیاری از اندیشمندان نیز دچار این سهل انگاری ها شده و می شوند.
مغالطه شماره ۵ 💠 واژه های مبهم💠 کتاب های انگلیسی این مغالطه با نام hedging شناخته می‌شوند که به معنای پرچین و حصار و نرده زدن به دور یک باغ میوه یا مزرعه است تا محصولات آن محفوظ بماند. این در جایی است که گوینده یا نویسنده از لغات و واژه هایی استفاده کنند که به علت ابهام و عدم تَعیُّن ، سخن او را غیر قابل نقد نماید.باین ترتیب که در هر شرایطی بتواند ادعا کند سخن او هنوز صحیح و پابرجاست و بدین وسیله خود را از هر اعتراض و انتقادی مصون بدارد. مثال : من گفته بودم که خرج این مهمانی مبلغ معقولی خواهد بود و مسلما با توجه به مهمانی انجام شده این مقدار کاملا معقول است. برخی واژه های مبهم صفات نسبی هستند ، مانند دور و نزدیک ، کوچک و بزرگ و ... مثلا میگوییم: قم یکی از شهرهای نزدیک تهران است ، در حالی که فاصله آن ها ۱۴۰ کیلومتر است. از آن سو به وسایل کنترل کننده دستگاههای الکترونیکی مانند رادیو و تلویزیون که جدا از اصل آن دستگاه باشد وسیله کنترل از راه دور می گوییم اگرچه کنترل است از راه یک متری صورت میگیرد. یا مثلا کسی ادعا می‌کند که پول کمی دارد و بعد از تحقیق معلوم می‌شود که ۵۰۰ میلیون تومان دارد. چنان کسی در مقابل اعتراض دیگران می‌تواند بگوید ۵۰۰ میلیون تومان که پولی نیست .یک خانه مناسب هم با آن نمی توان خرید. ( خود خانه مناسب تعریف استانداری ندارد) از آن طرف ممکن است کسی بگوید : پول زیادی دارم و معلوم شود که مثلا ۲۰ هزار تومان پول داشته است ،بعد بگوید با ۲۰ هزار تومان می توان صد بار تلفن زد ، مگر کم پولی است؟ علت مغالطه در اینجا این است که ما با الفاظ و مفاهیم نامعین سر و کار داریم که همین عدم تعین باعث می شود که صدق و کذب و مطابقت و عدم مطابقت با واقع تعریف نشده باقی بماند ، یعنی سخن ما طوری است که اگر بخواهیم از آن دفاع کنیم امر واقع و آنچه اتفاق می‌افتد هر چه باشد سخن ما با آن قابل انطباق خواهد بود. البته باید توجه داشت که استفاده از واژه های مبهم ( صفات نسبی ، کمیات نامعین و غیره ) در هر شرایطی مغالطه نیست. زیرا در بسیاری از موارد ، استعمال این کلمات مشکلی ایجاد نمی‌کند. مثلاً وقتی گفته می‌شود روزهای کمی از سال در تهران هوا بارانیست ، اگرچه روشن نیست که دقیقا چند درصد روزهای سال بارانی است. اما فی الجمله می توان پذیرفت که درصد کمی از روزها هوای تهران بارانی است . مغالطی بودن استفاده از واژه های مبهم وقتی است که گوینده با استفاده از چنین واژه‌هایی خبری بدهد و قصد این باشد که وقتی امرِ واقعِ مربوطِ به خبرِ او محقق شد ، بتواند امر خارجی را هرچه باشد در ابهام کلام خود بگنجاند و سخن سابقه خود را صادق جلوه دهد و بدین ترتیب خود را از هر اعتراض و ایرادی مصون بدارد. پیشگویی های نوستراداموس یکی از مثالهای این مغالطه است. ✅ برای مصون ماندن از این مغالطه همواره باید به استعمال کلمات مبهم حساسیت نشان داد و در مواردی که احتمال خطا وجود دارد ، به ویژه در تنظیم قراردادها و مسائل حقوقی و قانونی ، باید از چنین کلماتی اجتناب شود و یا مراد از هر یک به صورت دقیق و تعریف شده مشخص گردد.