گر شدی عطشان بحر معنوی
فرجهای کن در جزیرهی مثنوی
🔹با حضور دکتر ابریشمکار
🔸استاد دانشگاه و پژوهشگر
🔻سهشنبه ۲۸ آذرماه ساعت ۱۸
🔺امانیه، فلکهی مولوی، کتابفروشی کتابشهر
@ketabshahr_ahvaz
💠چهارمین حلقه روایت خانه
🔹با حضور گلستان جعفریان
🔸نویسنده کتاب روزهای بی آینه، پاییز آمد و...
مشروح خبر در تصویر
#پنجشنبه
@ketabshahr_ahvaz
هدایت شده از وحید یامین پور
🍂
امشب کتاب "پاییز آمد" را خواندم؛
خاطرات فخرالسادات موسوی
شرحه شرحه از فراق...
▪️مثل بهیاد آوردن یک خاطرهی ازلی، رازآلود و شکوهمند است.
#کتاب
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
🔰️ برگزاری کارگاه آموزشی تحقیق و نویسندگی هدفدار با حضور خانم گلستان جعفریان
✳️جعفریان در سال ۱۳۵۲ در مشهد متولد شد ولی به شهر کرج کوچ نمود.او کار تالیف را با کتاب "چنده لا تا جنگ است" آغاز کرد. جعفریان به مدت 2 سال معاون پژوهش دانشگاه علوم انتظامی بوده و با روزنامه های قدس و خراسان، دوهفته نامه کمان (دفتر ادبیات و هنر)، موسسه روایت فتح (بخش تحقیق)، بسیج جامعه پزشکی و ماهنامه سوره همکاری داشته است.
مهمترین ویژگی آثار جعفریان در حوزه دفاع مقدس، نگاه متفاوت او به جنگ است.
از جمله کتابهای او:
گاهی به آسمان نگاه کن
خانهام همین جاست
تیکتاک زندگی
او نگاهش را به ارث گذاشت
همه سیزده سالگیام
روزهای بیآینه
پاییز آمد
#نویسندگی
#تحقیق
#جنگ
#گلستان_جعفریان
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
⚜️ همدلانه
اولین بار اسمش را با کتاب روزهای بیآینه شنیدم. گلستان! برایم جالب بود. نثر کتاب معمولی بود طوری که فکر میکردی تو هم میتوانستی همینطور بنویسی اما داستان آنقدر جذاب بود که نمیتوانستی کتاب را زمین بگذاری و این تو را به این نتیجه میرساند که احتمالا فعلا برای نویسنده شدن زود است. بعد از بیآینه سراغ بقیه کتابهایش رفتم. یکی از یکی جذابتر!
اما این سؤال بزرگ برایم ایجاد شد که اگر اینها روایتهای واقعی است، این زن چگونه توانسته انقدر به سوژه نزدیک شود که خصوصیترین حرفها و اتفاقات را از او بشنود؟
خانم گلستان جعفریان قرار بود به اهواز بیاید. خبر هیجان انگیزی بود. اولین جلسه ساعت ۸ تا ۱۲ روز پنجشنبه حسینیه هنر!
ذوق و اشتیاق حاضرین معلوم بود.
خانم جعفریان به گفته خودش سی سال است اهواز نیامده و ذوقزده است از اینکه مردم اهواز و کارون را دوباره میدیده.
_ چقدر بچههای این مملکت از شهر شما به جبهه رفتند و دیگر باز نگشتند. چقدر جوان به دل کارون شما زدند و جنازهشان همانجا دفن شد.
اینها را که میگفت بغضی در گلو داشت.
جلسه گرم و ملایم پیش رفت. او گوش شنوایی برای سؤالها و نظرات ما داشت. در مقابل انتقادات لبخند میزد. طوری با حوصله گوش میداد که گویا میخواهد از صحبتها نکتهای یاد بگیرد.
خانم جعفریان معتقد است زمان آن است سراغ روایتهای معکوس برویم تا ارزش روایت اصلی دانسته شود. بسیاری در جنگ شرکت نکردند. بسیاری تاب رنجهای طوفان جنگ و تبعات آن را نداشتند. چه شد که یکی فرو ریخت و آن دیگری قامت خم نکرد؟
او دغدغه انسان دارد. دغدغه احساسات و درگیریهای پیچیده درون آدمی.
نگاهش مادرانه بود. هم به آنان که ایستادند و قهرمان شدند هم به آنها که دردِ زخمها طاقتشان را برد.
احتمالا بخاطر همین نگاه مادرانه است که میتواند اعتماد آدمها را جلب کند و آنقدر به حریمشان نزدیک شود که شخصیترین مسائلشان را با او در میان بگذارند.
جلسه تمام شد و من به این فکر میکردم الآن چقدر به چنین نگاهی نیاز داریم.
نیاز داریم همدیگر را خوب بشنویم.
تخطئه نکنیم، مغرورانه به هم نگاه نکنیم و کنار هم باشیم.
✍️ زینب حزباوی
#نویسندگی
#تاریخ_شفاهی
#گلستان_جعفریان
#جنگ
🆔 @resanebidari_ir
🆔@resanebidari_pv