48.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیر خیمهاش همه یک خانوادهایم...
💠از راه دوری آمدهاند و راه طولانی در پیش دارند.
حداقل یک هفته از پاکستان به ایران در مسیر بوده اند و حالا منتظر هستند تا از مرز ایران به سمت عراق خارج شوند.
از هر کدامشان درمورد ایران و سختیهای راه میپرسیم فقط یکجواب میشنویم. با لهجه شیرین فارسی دست و پا شکسته میگویند:《 به عشگِ مولا حسین، ایران برای ما عزیز... ما گَدرِ ایران میدانیم. ایران ایمام خامناای دارد...》
✍️ فرانک صفآرا
#اربعین
#پاکستانیها
#زائرین
#چذابه
🆔 @resanebidari_ir
🆔 @ammarkhz
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قافله زائرین
🔹️زن و شوهر چهرههای شکسته و به شدت آفتاب سوختهای دارند. به نظر می آید ۵۰ سال را رد کرده باشند اما ۳۰ و چند ساله هستند. سه بچه به همراه دارند. یک پسر تقریبا ۱۰ ساله و دو دختر ۲ ساله که دوقلو هستند. لباس های ساده و کهنهای به تن دارند. فقر و تنگدستی شان مشخص است. به کمک خانم موسوی که طلبه پاکستانی جامعة المصطفی است چند جملهای با آنها صحبت میکنم.
بار پنجم است که اربعین میآیند و معمولاً ۱۰، ۱۱ روز در راه هستند تا به عراق برسند.
_در طول این سالها که به کربلا میآمدید چه مشکلاتی داشتید؟
+مشکلی نبوده خوب بوده.
_بدون مشکل که نمی شود بالأخره این همه راه میآیید.
+هر سفری سختی دارد مسیر ما هم طولانی است اما برای امام حسین است اشکالی ندارد.
_کارتان چیست؟ خرج سفر را چگونه تهیه می کنید؟
+ما شیر گاو می دوشیم و آن را می فروشیم. کم کم پولمان را پس انداز می کنیم برای کربلا.
در ذهنم از این کارشان لجم می گیرد می گویم آخر آدم عاقل بهتر نیست پولت را خرج این بچه های زبان بسته کنی؟ لباس مرتب تری برایشان بگیری. غذای درست و درمانی بهشان بدهی؟ سوالم را با صدای بلند تکرار می کنم البته آن عبارت آدم عاقل را حذف می کنم.
خیلی مختصر جواب می دهدند:
نه! امام حسین(ع) از همه چیز مهمتر است.
✍️ زینب حزباوی
#اربعین
#پاکستانیها
#زائرین
#چذابه
🆔 @resanebidari_ir
🆔 @ammarkhz
14.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قافله زائرین/۲
🔹️هوا گرمِ گرم است. محوطه پایانه چذابه مدام از جمعیت زائرین پاکستانی پروخالی میشود.
پسرجوان همراه با مادرو دوخواهرش درصف انتظار رد شدن از گیت هستند.
ماننداغلب پاکستانیهایی که این مدت دیدیم سر و وضع سادهای دارند. پسر با مادر شوخی و خوش و بش میکند. مادر روی ویلچر نشسته،حجم زیادی کیف وچمدان روی پایش گذاشتهاند، طوریکه از روبرو چهرهاش مشخص نیست.
پاکستانیها سفرشان طولانی است واسبابشان از یک کولهپشتی که مابرای اربعین میبریم بیشتر است.
🔸️میپرسم بار چندم است میآیید؟
پسرمیگوید: باردوم.
مادر حرفش را قطع میکند: نه بارسوم!
میپرسم بالاخره بار دوم است یا سوم؟
مادر میگوید: پارسال هم آمدیم ده روز درشلمچه ماندیم اما سالارِقافلهمان(چیزی شبیه مدیرکاروان) ویزا به ما نرساند.پولها را گرفت و دیگر خبری ازاو نشد.
سالار قافله! نمیدانم چرا از این عبارت غمی در وجودم میآید. شاید چون این کلمات را بیشتردر روضهها شنیدیم.
قافله سالار ستـم که مـرا میبری
از سر نعش پدرم به کجا می پبری؟
تند، ای قافله سالار، مران محمل را
که به دنبال تو، وامانده کسی میآید
🔹️مادر با بغض و اشک میگوید:کربلا را ندیدیم و برگشتیم پاکستان. اما امام حسین را زیارت کردیم حتما صدای ما را شنیده.
_یعنی شما پارسال آمدید و سه هفته توی مسیر بودیدو معطل شدیدو آخر به اربعین نرسیدید و باز هم امسال آمدید؟! چرا؟ کرامتی از امام حسین(ع) دیدهاید؟
+بله هر غذایی که میخوریم کرامت امام حسین است هر نعمتی که داریم از امام حسین است.
✍️ زینب حزباوی
#اربعین
#پاکستانیها
#زائرین
#چذابه
🆔 @resanebidari_ir
🆔 @ammarkhz
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
🔹️ بین زوّار پاکستانی میگشتیم و دنبال یک نفر بودیم که فارسی بلد باشد؛ اما سمت هر کس میرفتیم زلزل نگاهمان میکرد و فقط میگفت پاکستان! خیلی خسته بودیم. نشستیم روی زمین. گوگل ترنسلیت را باز کردم و نوشتم «فارسی بلدید؟» و ترجمه به اردو میشد«کی آپ فارسی جانتی هه؟»
با نمک بود.نمیدانستم با این جمله چه کنم. به شوخی داد زدم«کی آپ فارسی جانتی هه؟» و همانجا در کمال تعجب یک پاکستانی نزدیک شد و به فارسی گفت:" کمکی لازم دارید؟" اینگونه صحبتمان با علی جوهری شروع شد. با او از آمیتاب باچان تا عمران خان را بررسی کردیم و هرچه لغت هندی بلد بودیم، در فضای عملی به کار بردیم. برایمان از زیبایی کشمیر گفت و دعوتمان کرد که به آنجا سفر کنیم. در تمام طول صحبت، رفیقش که فارسی بلد نبود نگاهمان میکرد و دهنش از تعجب نیمهباز بود. علی جوهری، طلبه سطح سه در جامعه المصطفی قم. با همسرش به سفر اربعین آمده بود و مقیّد بود هرسال حتماً بیاید. چه زمانی که از پاکستان می آمد، چه حالا که ساکن ایران بود و سفرش ساده تر. میگفت سفر از سند و پنجاب کمی راحتتر است؛ اما بعضی از این پاکستانیها از لب مرز چین به اینجا میآیند و سفری سخت و طولانی دارند. مثل خانوادهی خودم که از کشمیر شش هفت روز در راه بودند. پاکستانیها شخصی را به عنوان سالار انتخاب میکنند و او مسئول انتقال افراد است .سالارِ قافله، یا همان قافلهسالار. مامور مرز صدا میزد سالارِ اتباع پاکستانی؟ اما سالار فارسی بلد نبود. باید طلبههای فارسیبلد دنبالش میگشتند تا بگویند جناب بیا برایمان سالاری کن!
علی جوهری از وضع اقتصادی گلایه داشت؛ اما ما را دلداری میداد و میگفت پاکستان از اینجا بدتر است. وضع مالی خوبی نداشت. به شوخی میگفت هر آنکس که دندان دهد چند وقتیست نان ندهد. پول نداشت اما دل دریایی داشت. با توکل بر خدا آمده بود زیارت. طایفه هم که از پاکستان مهمان او بودند، تا مهمان امام حسین (ع) بشوند، خرجی به دوشش اضافه کرده بودند. اما اخم نمیکرد. میخندید و شوخی میکرد. آهنگ فیلم شعله را میخواندیم و او کمی شرم داشت. فکر کنم او نسخهی سانسور نشده را دیده بود. وگرنه من شرمی در شعله ندیده بودم.
خدا به همراه علی جوهری خوش قلب!
✍️ سجاد ترک
#اربعین
#پاکستانیها
#زائرین
#چذابه
🆔 @resanebidari_ir
🆔 @ammarkhz